...قسمت قبلاون شب باورم نمی شد سر یه کری خوندن به چیزی که چند ماه دنبال اش بودم برسمصبح فرداش مثل هر روز آمده شدم رفتم در خونه نیما ، که بریم مدرسهنیما داخل مسیر جوری رفتار میکرد که انگار دیروز اتفاقی نیفتاده بینموناین رفتارش از حساسیت من هم کم میکردچون همش فکر میکردم نیما در مورد من چی فکر میکنه_اون روز هم مدرسه تموم شد ساعت ۱/۵ بود تعطیل شدیمیخورده از مدرسه دور شده بودیم ، کل بچه ها پخش شده بودنمن و نیما هم مثل هر روز سرمون انداختیم پایین رفتیم که بریم خونه هامونچون سر ظهر بود کسی داخل کوچه ها نبودنیما بحث کشوند سمت قضیه ی دیروزگفتم نیما قضیه دیروز به کسی نگی هانیما خندید گفت : نه من میگممنم با عصبانیت گفتم گوه خوردینیما گفت کسخل آخه چی بهم میرسه بگم به کسی آخه ، چه زودم عصبانی میشدآخمام تو هم بود حرفی نزدم به مسیرم ادامه دادماما نیما انگار در سوراخ کونش فلفل مالیده بودن از این سمتم میرفت اون سمت از اون سمت میومد این سمت ، کیفش از رو شونش پرت میکرد بالا و پایینکلن حرکاتش رو مخ بودرسیدیم به یه کوچه ای که حالت معمولی همیشه خلوت بود چه برسه سر ظهرنیما شروع کرد کونم مالیدن انگشت کردنم از روی شلوار ، دور برش نگاه میکردگفتم نکن می بینندگفت هیچ که نیست ، انگشت کردناش ادامه ادامه دادحلش دادم گفتم اینجا کلن پیرزن از پشت پنجره نگاه میکنننیما قانع شد از دستمالی کردنم دست کشیدگفت پویا چرا ناراحت میزنیگفتم هیچی یه بهونه الکی آوردم .سرش آورد در گوشم آروم با خنده گفت بعد ظهر میایی باز با هم حال کنیم.برگشتم نگاه نیما کردم ، نتونستم جلو خندم بگیرمنیما که دید خندیدم ، گفت قبولگفتم باشه قبولگفت اینبار بیا خونه ما ، هیچ که نیست مامانم که میره در مغازه ( پدرش فوت کرده بود دوتا خواهر بزرگترشم ازدواج کرده بودن)وقتی رسیدیم از هم خدا حافظی کردیممن رفتم خونمون ، خانوادم مشغول ناهار خوردن بودمن رفتم اتاق بالا لباس عوض کردم آمدم پایین ناهار خوردمبعد ناهار رفتم اتاق خودم یخورده دراز کشیدم که وقت بره ، که چشام خواب رفت که دیدم مامانم داره صدام میکنهپویا ، دوستت نیما دم در کارت دارهنگاه ساعت کردم دیدم تقریبا دوساعتی خوابم برده رفتم پایین نیما دم در منتظر بودمنو که دید سلام کردگفت چرا نمیایی پویاگفتم خوابم برد صبر کن الان آماده میشم بریمرفتم دستشویی خودم تمیز کردم ،بعدش با نیما رفتم خونشون نیما کلید انداخت در باز کرد رفتیم داخل در که بستفرصت نداد دست اش کرد داخل شلوارم سوراخ کونم میمالیدمنم گفتم عجله داری هاگفت اره چجورماز پله ها رفتیم بالاداخل خونه ، نیما در بست گفت پویا کلن لخت شو بریم داخل اتاقگفتم نیما مامانت یهو مغاز ول نکنه بیاد بالا (مغاز طبقه پایین خونشون بود)گفت نترس در میزنه من در باز کنم ، الانم فکر کنم عروس آوردن حسابی مشغولمنم که خیالم راحت شد شلوار و شرتم در آوردمنیما گفت تیشرتتم در بیارمنم در آوردمدیدم نیما هم لخت مادرزاد شدگفتم حالا لازم بود کلن لخت شیمگفت اینجور بیشتر حال میدم ، بعدش گفت پویا برو رو تخت چهار دست پا وایسهمین کار کردمگفتم انگشت نمیکنی ، یهو بکنی درد میگیرهگفت پس بگرد پاهاتو باز کنم منم اینکارکردم نیما یخورده سوراخم شروع کرد مالیدنبعدش پاشد رفت کرم با جعبه دستمال کاغذی آوردانداخت روتخت در کرم باز کرد یخورده مالید در سوراخ کونم ، بوی کرم اتاق گرفتیکی از انگشتاش توفی کرد فشار داد کرد داخل سوراخمگفت خوبهگفتم آره عقب جلو کننیما هم سریع انگشت اش عقب جلو میکردگفتم نیما حالا دو انگشته بکننیما هم که خوشش امده بوددو انگشته شروع کرد عقب جلو کردناز من خواست که بین کونم باز کنم من همین کار کردمنیما انگشتاش در آورد گفت کونت گشاد شده حسابیبدون اینکه بپرسه سه تا انگشت باز کرد داخل نگاه صورتم می کرد انگشت هاشو عقب جلو میکردآخرش نیما که حسابی کونم باز کرد انگشت هاش کشید بیرونگفتم نیما بزار کیرتو خیس کنم بعد بکنرو زانو شدمکیرش تا آخر کردم داخل دهنم که فقط خیس بشه آخر چهار دست پا شدم نیما هم آمد رو تخت کیرش گذاشت روی سوراخ کونم با یه فشار تا آخر کرد داخل کمرم گرفته بودشروع کرد تلمبه زدنمنم خودم شل کرده بودم دو دقیقه بیشتر طول نکشید که دیدمکمرم محکم با دست هاش گرفت کیرش فشار داد بعدش دستاش ول کردگفتم نیما آبت آمدگفت آرهداشت آروم کیرش عقب جلو میکرد بازمنم دارز شدم روی تخت کیر نیما از کونم در آمدنیما چند دستمال کاغذی در آورد از جعبش شروع کرد کیرش پاک کردنمنم چند تا دستمال برداشتم بین کونم پاک کردمپاشدم لباسام پوشیدمگفتم نیما بهت حال دادنیما که هنوز لخت بود گفت هیچ وقت اندازه این دو روز حال نکردمخندیدم گفتم کیرت چه جمع شدهگفت زهرش کشیدی میخوای جمع نشهگفتم میایی بریم بیرون بگردیمنیما پاشد گفت بریم لباس شو پوشیدکرم و جعبه دستمال برداشت رفتیم یخورده گشتیم بعدش هر کدممون رفت خونه خودشاز اون روز به بعد کارمون شده بود ایناوایل که کله هر جفتمون داغ بود میشود بگی هر روز حال میکردیماما یواش یواش کم تر شدبعد چند وقت حدود دو یا سه ماه نیما اسم رضا پسر خالش میورد از اندازه و کلفتی کیرش حرف میزدچند دفعه بهم پیشنهاد داد که قبول کنم تا به رضا بگه تا منو بکنهکه اوایل بهم بر خورد یادمه چند روزی با نیما قهر کردماما چند روز بیشتر طول نکشید دوباره آشتی کردیمنیما چند روزی در مورد پیشنهاد اش حزف نزد اما بعدش دوباره شروع کردآخرشمموفق شدیواش یواش راضی ام کردروزی که قبول کردم فکر نمی کردم انقدر زود زیر رضا بخوابمقبلش نیما حسابی منو پختچهارشنبه بود بعد ظهررفتم خونه نیما که مثل همیشه حال کنیمروی تخت نیما دراز کشیده بودم نیما هم مشغول تلمبه زدنطبق عادتی که پیدا کرده بود از رضا ، کیرش تعریف میکردبرای منم یجور فانتزی شده بودآب نیما که آمداز شوخی بهش گفتم پسرخالت هم مثل تو زود آبش میادنیما خندیدید محکم با کف دست کوبید رو کونمگفت عوضی حالا آب من زود میاد، گفتم جواب منو بده ارهگفت اینو نمی دونم ،بگم بیاد بکنت ببین کمرش سفته یا نهگفتم میترسم مثل تو دهنش لق باشهنیما با ناراحتی گفت من کجا دهن لقی کردمگفتم همین که به پسر خالت گفتیقسم خورد که نگفتهگفتم واقعا نگفتیگفت نهگفتم مطمئنی به کسی نمیگهنیما یه لبخندی زد گفت آره ، اونجور آدمی نیست بگهبعدش گفت آمد بهش میگمگفتم کیا میاد خونتونگفت بعضی موقع ها خالم میاره رد میکنه پیش مامانم خودشم بر میگرده میرهفردا اون رو نزدیک ساعت ۹ یا ۱۰ دم در خونمون با نیما داشتم حرف میزدمکه نیما یهو گفت پویا رضا پسر خالم امدهدیدم یه زنی از موتور پیاده شده رفت ارایشگاه مادر نیما یه پسرم پشت فرموننیما گفت برم بهش بگم پویامنم استرس کل بدنم گرفتگفتم نمی دونمدیدم نیما گفت من رفتم بهشپاشد رفت در خونشونم منم نمی دونم چرا رفتم داخل حیاط در بستمقلبم داشت تند تند میززدیه پنج دقیقه بعد نیما در خونمون زده شددر که باز کردمنیما گفت بهش گفتم الان تو خونه منتظرگفتم واقعا گفتی یا شوخی میکنیگفت ببین موتورش دم در خودس رفت بالاگفتم بزار برم خودم تمییز کنم بیامنیما گفت برو فقط زود باشرفتم دستشویی باورم نمی شدخودم تمییز کردبعدش با نیما رفتمدر خونه با کلید باز کرد رفتیم داخل در بستگفتم نیما چجور شروع کنیمگفت همونجور که اولین بار با هم حال کردیمگفتم یادم نیست الان کهاز پله که داشتیم میرفتیم بالا پشت در پذیرایینیما گفت پویا شلوار و شرتت در بیار بعد بریم داخلنگاه نیما کردم دیدم گفت بجنب دیگهمنم شلوار و شرتم در آوردمنیما خندید گفت اینجور دیگه از قبل شروع شده استشلوار و شرتم نیما برداشتدر پذیرایی که باز کردنیما : رضا صدا کردرضا کجاییکه دیدم گفت داخل اتاقمگفت بیا بیرون یه دقیقهبعدش از من خواستم برگردم پشتم کنممنم فقط اون لحظه گوش میدادم به حرف نیمارضا که از اتاق در آمدچشمش اول همه افتاد به کونمخندش گرفت : گفت مثل اینکه عجله دارید هاآمد سمتم دست اش برد بین کونم گفت جون عجب چیزیداشتم بر میگشتم روبهکه دیدم رضا گفت برنگرد یه دقیقهبین کونم با دست اش باز کردگفت چه سوراخینیما گفت رضا تو هم شلوارت در بیاررضا کمربند ودکمه شلوارش باز کرد گفت بریم تو اتاقمن انداخت جلو و خودش پشت سرم دست اش گذاشت بین کونمرضا به نیما گفت از پنجره در خونه نگاه کنه کسی نیاد بالانیما گفت باشه ، اما تمام مدت در اتاق خواب بود مارو نگاه میکرد ، رضا هم همش ازش میخواست مراقب باشه کسی نیا بالامن و رضا رفتیم داخل اتاق خوابمن نشستم رو تخت نیما ، رضا روبه روم وایسادباز قلبم تند تند میزدبهم گفت که شلوار بکشم پایینمن دست انداختم از کمر شلوارش همراه با شرتش با هم کشیدم پایینچشمم که خورد به کیرش استرسم بیشتر شدباورم نمیشد کیر به این کلفتی روبه رومکیرش انقدر بزرگ بود که انحنا داشتکیرش که حساب راست شده بود گرفتم داخل دستمداشتم واسش میمالیدمکه ازم خواست واسش ساک بزنممنم سرم برم نزدیک کیرش کردم دهنمرضا هم دست گرفته بود از انتهای کیرش و زیر تخماشبهم میگفت که کلن کیرش کنم داخل دهنمولی به زور نصف کیرش جا میشداونم نفسم بند میومد ، که کیرش از دهنم در میوردم براش یخورده جق میزدمدوباره کیرش میکردم داخل دهنمرضا دست اش گذاشت رو سرم نگه داشت کیرش تو دهنم عقب و جلو میکردزیاد فشار نمیدادمنم سعی میکردم دندونام نخوره به کیرشکه دیدم کیرش از دهنم در آوردازم خواست بخوابم پاهام بدم بالامن همین کارو کردمبه نیما گفت بره کرم بیارهنیما هم رفت کرم آوردمدوتا انگشت کرد داخل کرم یخورده برداشتمالید به سوراخ کونمگفت جون چه تنگ الان برات گشادش میکنمداشت میمالید قربون صدقه کونم میرفتکه دیدم دوتا انگشت اش با هم کرد تو سوراخ کونمناخواسته یه آه کشیدمکه دیدم رضا یه دست اش گذاشت رو شکمم سریع انگشتلش عقب جلو میکردمبعدش انگشت اش از کونم کشید بیرون بین کونم باز کردکه سوراخم حسابی باز بشه ،رضا گفت پویا جون چه کونی داری ، سه تا انگشت اش توف زد کرد داخل ، اما اینبار عقب و جلو نکرد بلافاصله در آورددیدم پاشد توف کرد کف دست اش مالید به کیرش ،گفت دیگه نوبت کیرم بره داخل نوک کیرش میمالید به سوراخم هی فشار میدادمنم بی اراده خوم سفت میکردمکه دیدم گفت پویا شل کن سوراختگفتم میزاری اول بشینم رو کیرت تا جا باز کنه بعد هر جور خواستی بکنگفت اینجور اذیت میشیگفتم میترسم درد بگیره ، کیرت کلفترضا گفت پس پاشو من دراز بکشممنن پاشدم رضا شلوارش کلن در آورد دراز کشیدمنم رفتم روی تخت پشتم به رضا بود توف کردم کف دست مالیدم سر کیراش گذاشتم روی سوراخ کونمآروم سرش کردم داخل کونمیواش یواش کیرش دادم داخلکیرش تا نصفه رفت داخل که کونم بالا پایین میکردمرضا هم هی میگفت چقدر داغه قربون کونم میرفت سعی میکرد کمرش بده بالامن داخل بالا و پایین کردن کونم، کامل کیرشو دادم داخل کونم نشستم رو کیرشکه رضا کمرم گرفت گفت جون ، چه حالی میدهاحساس میکردم دیگه کونم جا نداره بیش از اون باز بشهچند بار بالا پایین کردم رو کیرشآخرش رو زانو بلند شدم که کیرش از از سوراخم در آمد بین کونم باز کردمنیما در اتاق بود گفت آیی ، پویا کونت چقدر گشاد شدهرضا هم دست میکشید به رون پاهامبهم گفت الان میزاری خودم تلمبه بزنم دیگهگفتم آره ،گفت پس چهار دست پا وایساز تخت امد پایین منم رو تخت برگشتم درحالی که نگاه نیما میکرد چهار دست پا شدمنیما هم نگاه من میکرد میخندید ،داشت کیرش میمالیدکه رضا توف کرد بین کونم کیر گذاشت بین کونم با یه فشار تا آخر کیرش کرد داخلناله ام در آمده بودکه این رضا بیشتر حشری اش میکرد کمرم محکمگرفت تلمبه میزدمنم چشمم دوخته بودم به تخت خودم شل کرده بودموقتی کیرش تا آخر میکرد احساس میکردم کیرش تا جایی که جا میشه رفته داخل کونماز کیرم پیش منی شروع کرد آمدنکمرم گرفته بود سریع تلمبه میزدتو اتاق فقط صدای نفس نفس زدن و چلپ ها که موقع تلمبه زدن ایجاد میشدتا حالا اونجور گاییده نشده بودم ، خیلی داشت حال میدادرضا موقع تلمبه زدن گفت نیما الان مراقبی کسی نیاد دیگهمنم نگاه کردم ببینم چی میگهنیما گفت در پایین باز کنند صداش میاد ، نترس کارت بکنرضا دست گذاشت گودی کمرم گفت دراز بکشمن دراز کشیدم ، رضا هم زمان با من خوابید که کیرش در نیاد از کونمبعد سرش آورد بیخ گوشم گفت داری حال میکنیگفتم آرهگفت دفعه بعدم میزاری بکنمتگفت باشه ، بکندیدم شروع کرد بوسیدن گردنماز پایین داشت کونم میگاییدخودمم سعی میکردم نوک سینه هامو بمالمکه دیدم گفت آبم داره میاد بریزم داخل کونت یا داخل دهنتگفتم بریز داخل کونمدیدم از روم پاشد بعد کیرش کشید بیرونبی اختیار شروع کردم گوزیدنکه رضا گفت نیما : دوست تو بادش خالی کردمنیما هم با صدا بلند میخندیدرضا از تخت امد پایین منو کشوند لب تخت پاهام داد عقب دوباره کیرش کرد داخل شروع کرد سریع تلمبه زدن ، جوری که موقع تلمبه زدن کل بدنم میلرزیدکه دیدم نفس نفساش تند تر شد کیرش فشار داد نگه داشتنگاهم کرد گفت آمدکیرش آروم آروم کشید بیرونکه همراه کیرش آب کیرش هم از سوراخ کونم سرا زیر شد بیروننیما گفت پویا اب کیر داخل کونت نریزه رو تخترضا سریع چندتا دستمال از داخل جعبه رو میز در آورد بین کونم پاک کرد بعد فشار داد رو سورا خ کونمبعد ش شلوارش پوشید رفت دستشویی نیما هم رفت پشت پنجره بالاخره پایین نگاه کردالبته میرفت سرک میکشید اما بیشتر موقع ها تو اتاق مارو نگاه میکردصدای در که امد دیدم نیما هم امد داخل اتاقمن هنوز شلوار پام نکرده بودپاشدم که شلوارم بپوشمکه دیدم نیما گفت میزاری منم بکنمخندیدم گفتم این بار نمیشه جق بزنی ، سوراخ کونم درد میکنهنیما گفت قول میدم سریع آبم بیاددوباره به شکم دراز کشیدم روتخت بین کونم باز کردمگفت بیا بکننیما کیرش در آورد امد رو تخت یه توف انداخت بین کونم کیرش کرد داخلاصلا احساس نمی کردم کیرش رفته داخلبه یک دقیقه نکشید که دیدم نیما گفت آبم آمداز روم پاشدگفتم چقدر زود امد ، گفت رضا که داشت میکردت منم داشتم کیرم میمالیدم فقط خواستم ابم بریزم تو کونتگفتم تو راست میگیپاشدم از رو میز دستمال برداشتم خودم پاک کردم شلوارم پوشیدمرفتم پایینرفتم در خونه خودمون آیفون زدممامانم گفت کیهگفتم منم در باز کندر که باز کرد سریع رفتم دستشویی داخل حیاط به جز آب کیر از کونم چیزی بیرون نمیومدخودم شستم آمدم بیرونرفتم بالا اتاق خودم رو زمین دراز کشیدمکیرم در آوردمشروع کردم واسه خودم جق زدنکه خیلی طول نکشید ابم با فشار شروع کرد آمدنهیچ وقت انجوری ابم نیومده بود نتونستم جمعش کنم یخورده اش ریخت روی تیشرتمتخمام کلن جمع شدنیه احساس تنفری نسبت به کاری که کردم و خودم داشتمپاشدم با دستمال کاغذی دستام پاک کردم تیشرتم در آوردم خودم پاک کردمسرم داغ کرده بود همون جور بدون تیشرت دراز کشیدمبرای ناهار صدام کردن که نرفتم پایینبعد ظهر رفتم حمومتا حالم یخورده بهتر شدامید وارم خوشتون آمده باشهاگه دوست داشتید ادامه شو هم بنویسمادامه...نوشته: پویا
2