سلام امیدوارم حالتون خوب باشهماجرا مربوط میشه به ۱۵_۱۴سالگیم کلاس دوم راهنمایی بودممدرسه ما حیاط خیلییی بزرگی داشت معاون هامون هم حوصله نداشتن بیان حیاط مدرسه و ما اکثرا زنگ تفریح هامون بدون معاون تو حیاط مدرسه بودیم من عجیب ترین خاطرات سکسیم رو تو دوران راهنماییم سپری کردممن بدنم اون موقع مو در نمیومد و بدنمم خیلی سفید بود جوری که اکثر بچه ها همش به شوخی تیکه مینداختن البته خودمم زیاد با خودم ور میرفتمنمیدونم چرا اون وقت ها کسی منو میمالید حس خیلییییی خوبی بهم دست میدادروزی از روزا با یکی از بچه ها بحثم شد بعد گفت میخوام بکنمت منم گفتم به شوخی که بیا بریم دسشوییبعد شوخی شوخی وارد دسشویی شدیم و از رو شلوار کونمو مالید منم با دستم خواستم مانع شم که مثلا بدم میاد بعد اومد ازعقب بغلم کرد گفت برو داخل یکی از دسشوییها و رفتم تو یکیش دررو بست و گفت شلوارتو در بیار منم ی نگاه این ور و اونور کنم بعد میام داخل منم که دو دل بودم ولی با این حال شلوارمو دادم پایین تا بیاد خیلیم استرس داشتم یکم تف مالی کردم خودمو که به خیالم کمی گشاد کنم خودمو خلاصه اومد داخل از خجالت نتونستم نگاش کنم منو که دید گفت واااااییییی چه کونیییی داریی تو آدم قیافشو میتونه روش ببینه سرشو اورد جلو و بینیش رو چسبوند به سوراخ کونم و محکم گفت اووووخ چه کونی منم که دیگه کم کم داشتم از اون لحظات ناب لذت میبردم و یهویی دیدم زبونشو تو کونم کرد خیلیییی خوشش اومده بود ازم بعد منم که داشتم از تک تک لحظه ها لذت میبردمبعدآروم آروم شلوارشو داد پایین سر کیرشو مالید به سوراخم اونقدر حس خوبی بود که تو عمرم ندیده بودم بعد کمی مالیدن گفت بسه حالا ساک بزن منم نمیخواستم بخورمش بعد به زود منو برگردوند تا کیرشو بکنه دهنم چون دسشویی هم بزرگ بود و چندتا هم بود اون عجله ایی نداشت ولی من واقعا داشت جونم بالا میومد تو این حال بودم که بالاخره صدای زنگ تفریح رو شندیدم و گفتم دیگه بسه اونم که نمیخواست اونجا ولم کنه انگشتش تف کرد و تا ته کرد سوراخ کونم و منم یکم آخ اووخ کردم و گفتم بسه بسهههههبعد زود کشیدم بالا و رفتیم کلاس از شانس منم اون زنگ علوم بود معلم هم گیر داد به من که همش عقب کلاس نشستی و حرف میزنی بیا جلو بشین از شانس منم درست اومدم نشستم جلو اون پسره البته خودمم خوشم میومد منو بماله بعد چند دیقه معلم نشست سر جاش و گفت که فعالیت کتاب رو حل کنین ما هم جلوی معلم بودیم ولی چون معلم بالاتر از ما بود نمیدید که دست اون پسره کجاست 👌بعد دیدم دستشو دارع میماله به کونم ازوم اومد گفت که کمر شلوارتو باز کن دستمو بکنم توش منم که خیلی عاشق این کار بودم زودی باز کردم تا اون حس خوب ادامه داشته باشه بعد تا خود آخر کلاس درس معلم از جاش بلند نشد و با این حال من اونقدر انگشت شدم که داشتم از حال میرفتم و ارزو داشتم ی جای خالی باشه تا بتونم بشینم رو کیرش و بالا پایین شم بالاخره زنگ کلاس زده شد و اون روز تموم شدولی یکی از بهترین روزای عمرم بود که تا آخر زنگ هیچی از درس نفهمیدم فقط حال کردم خیلییی عالی بود بعداز اون روز خیلی اتفاقای جالبی برام افتاد که دفعه های بعدی بهتون تعریف میکنمنوشته: Kon_nice
2
