+“” مَرده از خیابون رد میشد , یه زن خوشگل دید . گفت : " خانوم اگر پنج میلیون بدم , میشه سینه هاتو گاز بگیرم "! زنه قبول کرد . رفتن خونه , مرده شروع کرد به بوسیدن و مالیدن و زبون زدنِ سینه هاش . زنه گفت : آقا چرا گاز نمیگیری !؟ مرده جواب داد آخه پول ندارم !!! 😂 “”-خخخخ دیووونه . اینارو از کجا پیدا میکنی ؟+من دیوونه ی توام دیگه دلبرررر … اینارو رفیقای بیکارم میفرستن . حالا ببینم ; اگه یه میلیارد بدم , اجازه هست لباتون رو گاز بگیرم بانوی من !؟-اووووم … اونوقت اگر پول نداشتی چی آاااقا ؟+خب می تونی خودم رو گرو برداری ! 😂-خیلییی پرررویی اییییش … دوس پسر به این پرویی نایابه واقعا .+دست شما درد نکنه … حالا من شدم دوس پسر !؟؟ نامزدمی ها روانی …!-نخیرم آقااااا … شما تا ابد تنها دوست پسرِ منی که با هیچکس و هیچ چیز عوضش نمیکنم . قبل از اینکه شوهرم باشی , رفیقمی مردِ من .+کم زبون بریز جگرگوشه …! حالا گاز بگیرم اون گل سرخ رو یا بازم می خوای ناز کنی ؟-اول یه میلیارد رو بده , بعدش گاز …!+قبلا پرداخت شده !-عه ؟؟؟ با چی اونوقت !؟+با یه دنیا عشق و محبت .این رو گفتم و لبم رو به لبش چسبوندم .+لبت هم مث اسمت شیرینه نفسم .-خوش بحااالت که خانوم به این ماهی …قبل از اینکه حرفش رو کامل کنه , دوباره لبش رو بوسیدم . ولی این بار سریع خودش رو عقب کشید .+نکن دخمل . ناز نکن .-نوچ … اصن راه نداره . هم ناز میکنم , هم بوس نمیدم .+باشه … میخَرم .-چی ؟+نازت رو … میخرمش !-ولی من نمیفروشم …+خوددانی … نازِ دختر بجز باباش و عشقش خریدار نداره . پدرخانومم که خب اینجا نیست , فقط من می مونم . که بمن هم میگی نمیفروشی …!-اووووم … خب به یه شرط .+هرررچی باشه قبوله .-یچیز سخت که نتونی … آهااااا فهمیدم . سه تا شعر بگو که اسم من توش باشه .ابروهاش رو بالا انداخت و یه لبخند از سر شیطنت زد .+عه . اینجوریاست !؟-بلهههه . همینجوره آقای خوشتیپ .+خیله خب . پس خودتو آماده کن .+1 : به ترانه های شیرین , به بهانه های زرین / بکشید سوی خانه , مهِ خوبِ خوش لقا را .+2 : خسرو از بس خوابِ شیرین دیده است / پلک های او به هم چسبیده است .+3 : دیشب صدای تیشه , از بیسُتون نیامد / شاید به خوابِ شیرین , فرهاد رفته باشد .+این از شعرررر … حله ملوسک ؟-چرا بلد بووودی !؟؟ 😕+دیگه دیگه 😂لب هامون به هم گره خورد … حتی فکر به اینکه کمتر از یک ماه دیگه , کامل و برای همیشه بدستش میارم , دیوونم میکرد . عروسی با شیرین , آرزوی همیشگیم بود .تیشرت خودم و پیراهن شیرین رو در آوردم و سینه هاش رو با دست گرفتم .+از این سینه خوش فرم تر , مگه هست ؟چشم هام از بدنش جدا نمیشد . بازی با بدنش رو خیلی دوسداشتم . پوست نرم و داغش , بی اندازه تحریکم میکرد . شلوارش رو پایین کشیدم و زل زدم به پاهاش . از تماشای رون های سفیدش سیر نمیشدم . با نوک انگشت هام , بدنش رو نوازش میکردم و قربون صدقه اش می رفتم . شورتش خیس بود و میشد شهوت رو توی چشم هاش دید .تو گوشش زمزمه کردم : میشه امروز یکم بیشتر شیطونی کنیم !؟-چی مثلا ؟+یکوچولو از پشت …-حرفمو قطع کرد : محمد نه … لطفاااا …! از نت خوندم خیلی درد داره .+مگه من میزارم تو درد بکشی عشقِ من ؟؟؟؟؟ ( ای بر پدر نت , لعنت ) 😕-میشه بیخیال شی ؟+اگر دردت اومد ادامه نمیدم . ( از اون دروغ هایی که همه پسرا میگن )-جونِ من مراقب باش . میترسم …!+چشم فرشته ی زمینیم .شورتش رو از پاش درآوردم . سوراخ تنگش , هوش از سر آدم می پروند .زبونم رو لای پاش و بین سوراخ کس و کونش حرکت می دادم . نفس نفس میزد و ناله می کرد . سعی کردم حسابی با زبون تحریکش کنم . وازلین برداشتم و شروع کردم به آماده کردن سوراخش . با یه انگشت شروع کردم . هرازگاهی یه جیغ ریز می کشید. آروم آروم انگشتِ دوم رو فرو کردم تا بیشتر جا باز کنه . آماده بنظر می رسید …روی شکم خوابوندمش و یه بالشت زیر شکمش گذاشتم . کیرم رو روی سوراخش تنظیم کردم و آروم فشار دادم . خیلی تنگ بود و کیرم به سختی حرکت می کرد . به هر شکلی که بود سرش رو وارد کردم . از جیغی که کشید ترررسیدم …!+خوووبی عشقم ؟؟؟؟؟؟؟-آره … آره خوبم .صبر کردم تا دردش کمتر شه و بعد شروع به تلنبه های یواش کردم . نصفش بیشتر جا نمیشد . تنگ بودنش , لذت وحشتناکی رو بهم منتقل می کرد . درد های شیرین هم کم کم به لذت تبدیل شد .پهلو هاش رو گرفته بودم و سرعت تلنبه زدنم بیشتر شده بود . نهایت لذت رو از سکس مون می بردیم و صدای نفس هامون فضا رو پر کرده بود …که یدفعه یه صدای دیگه جایگزینش شد : " بادمجووون گووووجه خیاااار پیااااز سیب زمینییییی ////// کدوووو هووویج پررررتقاااال … " 😕شیرین زد زیر خنده . منم خندم گرفته بود .+چته روانی ؟ 😂-هیچی … باحال بود . درد از یادم رفت .کم کم داشتم ارضا میشدم …+شیرررینم ! کجات بریزم ؟؟؟-هر جا دوستداری .سریع کیرم رو در آوردم و روی کمرش ارضا شدم …نفس نفس میزدم و قلبم می خواست از جا در بیاد .بدنش رو با دستمال پاک کردم و همون جا کنارش دراز کشیدم .-محمد پاشوووو … محمدددد .+چیه ؟؟؟ چیشده عزیزم …!-ساعت یک و نیمه ! بدو دیرررم شد . به مامان گفتم تا دو بر می گردم .+ولی ما که هنوززز ناهار نخوردیم !-ناهار نمی خوام عشقم . فقط بدو بریم .+وایسا ببینم … اینجوری که نمیشه . سریع برو حمام بدنت رو بشور . بعدش سریع می رسونمت .-باشه …======== ( ادامه ی داستان از زبانِ شیرین ) ========زیر دوش بودم که صدای باز شدن در اومد … محمد لخت اومد داخل و گفت : تو دوش بگیری , من نگیرررم ؟؟؟؟-خب تو هم بیا حسووود !+عههه … اجازه هست ؟-بله که اجازه هست همنفسم .کیرش شق بود . می دونستم عاشقِ سکس توی حمامه .زل زده بود به بدنم . اومد نزدیکم و لبم رو بوسید و دستش رو روی شکمم گذاشت . و شروع به خوردنِ گوشم کرد .-عزیزززم نه لطفااا . باشه واسه دفعه ی بعد . الان واقعا دیرم شده .خیره شد به چشم هام و با صدای مردونش جواب داد : باشه گلم … اشکالی نداره .بدنمون رو شستیم و به سمت خونه ی ما راه افتادیم .توی ماشین , فقط محو تماشای همسر آیندم بودم و توی دلم قربون صدقش می رفتم … می دونستم با محمد , خوشبخت ترین دختر دنیا میشم و بابت داشتن چنین عشقی , خداروشکر می کردم …ادامه دارد…نوشته: GLADIATOR