سلام دوستان شهوانیگاهی اوقات یکسری اتفاقات باعث میشه روح آدم ضربه بخوره و خدشه دار بشه و مسیر زندگی کلا عوض بشه.اسمم سامان ۲۵ سالمه لیسانس مدیریت بازرگانی دارم میرم سراصل مطلب.وقتی من ۹ ساله بودم تو یه محله خیلی داغون زندگی میکردیم.یک روز تو کوچه بازی میکردم خودم تنها بودم ظهر تابستون بود هوا گرم همه دوستان خونه بودن من زودتر اومدم تو کوچه سرگرم بودم که یکی از عیاش و لاتای محلمون اومد کنارم گفت:_چطوری سامان؟_ممنون خوبم_ماهی دوست داری؟از بچگی عاشق ماهی زینتی بودم و آکواریم داشتم_اره چطور؟_چند تا ماهی خوشگل گرفتم بیا بریم بهت نشون بدم اگه دوست داشتی میتونی هر کدوم رو خواستی برداری واس خودت_نه ممنون خودم ماهی دارم_حالا بیا ببین شاید خوشت اومد_نه بابام اجازه نمیده_اجازه نمیخواد که خونه ما سر کوچه راهی نیستتو دلم گفتم بدم نمیگه میرم میبینم اگه خوب بودن میارم واس خودمدنبالش راه افتادم رفتیم درخونشون محله خلوت بود رفتیم تو خونه، اولین بارم بود تو اون خونه رفته بودم خونه کثیف و داغونی بود رفتیم تو اتاق خوابش برقا خاموش بود و فقط مهتابی آکواریوم روشن بود محو تماشای ماهی شدم یه مبل ۳ نفره زواردررفته رو کشید جلو آکواریم_سامان دراز بکش روی مبل راحت تماشا کنهمچنان که محو آکواریم بودم نشستم رو مبل_میگم دراز بکش_به خودم اومدم گفتم راحتم چرا دراز بکشم_چند تا بچه ماهی هست اون پایین آکواریوم باید دراز بکشی تا ببینیناچار به شکم خوابیدم رو مبل دوباره محو تماشا شدم حس کردم یکی شلوارمو میکشه پایین برگشتم دیدم شلوار و شورتم تا زانو پایینه ترسیدم_چیکار میکنی آقا جواد_هیچی سامان جان نگا اون ماهی قرمز چقد خوشگلهتوی تاریکی اتاق دیدم جواد لخت مادرزاد خیلی ترسیدم اومدم بلند شم اجازه نداد گفت دراز بکش میخوام دکتر بازی بکنیم گفتم نمیخواماز میز بغل دستش یه ژل برداشت زد به کونم و سوراخمو مالید هر چی تقلا کردم نشد کیرشو گذاشت اول سوراخ کونم یواش هل داد تودنیا دور سرم چرخید چشمام سیاهی رفت بغضم ترکید_توروخدا نکن آقا جواد با گریه التماسش میکردم ولی فایده نداشتبلاخره با تکون خوردنام کیرش از سوراخم بیرون اومد یه سیلی زد تو گوشم یه چاقو از جیبش دراورد گفت دوباره مزاحم کارم بشی گوشاتو میبرم از ترس حرف نزدم گفت برگرد اصلا تکون نخور دوباره سر کیرشو گذاشت روی سوراخم با یه هل تا نصف رفت داخل ، دسته مبل رو گاز زدم و از ترس حرفی نمیزدم و فقط گریه میکردم بی وجدان باقی کیرشو تا آخر کرد داخل دیگه چیزی نمی دیدم و نمی شنیدم شاید ۲۰ دقیقه گذشت حس کردم کیرشو کشید بیرون آروم آروم داشتم به خودم میومدم که فهمیدم جواد تو اتاق نیست پاشدم خودمو جمع و جور کنم دیدم در باز شد داداش جواد اومد داخل اتاق، نای حرف زدن و حرکت کردن نداشتم داداش جواد همون جا لخت شد اومد سمتم جثه نحیفم رو بلند کرد تو بغلش گرفت و از زیر کیرشو فرو کرد تو کونم سوزش و درد عجیبی پیچید تو بدنم کیرش از جواد کلفت تر و دراز تر بود به روش های مختلف کونم گذاشت جواد اومد تو اتاق گفت اگه به کسی چیزی بگی مامانتو میکشیم بدون اینکه حرفی بزنم پاشدم زدم بیرون حس میکردم دنیا به اخر رسیده وارد خونه شدم مستقیم رفتم داخل انباری ۳ روز خودمو حبس کردم و تو این ۳ روز به فکر انتقام از جواد و داداشش بودم که بعدا هم اتفاق افتاد که اگه دوست داشتین براتون مینویسم.بعداز اون اتفاق گوشه گیر شدم و خیلی کم حرف میزدم و زخم تجاوز رو بدنم برای همیشه حک شد.به امید روزی که شاهد هیچ تجاوزیدر سرتاسر جهان نباشیم.نوشته: پسرک بیچاره