...قسمت قبلفردای اون روز بی خبر از سانی زنگ زدم به پیمانو ازش خواستم همراهیم کنه برای سانی یه حلقه بخرمو خوشبختانه میدونست از چه مدل انگشتری خوشش میادباهم رفتیم بازار و خریدیمولی قرار شد فعلا بهش ندم تا روز مشخصیولی من باید میرفتم سر کار و این یعنی یه دوری بیست سی روزه از نامزدمشبش دوباره رفتم خونه سانی و یه غذای خوشمزه برام پخت و یه شب شیک دیگه دور هم با کلی حرف و رقص و بازیشب ساعت ۱ بلیط داشتم برای بوشهر و باید میرفتمدم در موقع خداحافظیپیمان از پشت به سانی چسبیده بود و یه جورایی بغلش بودو من رو به روشون لبای سانیو بوسیدم و اونم همراهیم کرد و حسابی گرمای بوسشو برام بدرقه ساختو برای یه لحظه لبامو جدا کرد و نگاهم به پیمان افتاد و ریز لباشو بوسید سانی و دوباره منو بوسید و خماری رو میشد تو چشمای سانی دیدو البته خودم که داشتم میترکیدمشاید اگه پیمان نبود اونجا با تمام توانم سانیو میکردم جوری که صداش تو کل ساختمون بپیچه .من رفتم سر کار و تو اون بیست و پنج روز بیشتر وقت رستی که داشتم یا سانی زنگ میزد یا پیمان حالمو میپرسید و یا من زنگ میزدم و پیام میدادمحتی از سکس شب اخری که من از پیششون رفتم سانی مو به مو برام تعریف کرد از جوری که با شهوت پیمانو برده تو اتاق و براش ساک زده و چند بار ارضا شده و کلی حال کردنتو این مدت کلی عکس با هم ردو بدل میکردیم از تایم کار استراحت بعد حمومو …شبی که رسیدم تهران فرودگاه پیمان اومد دنبالم میخواستم برم خونه ولی نزاشت گفت بریم پیششونوقتی رسیدیم بوی عطر سانی بوی دستپختش دیوونم کرد و بغلش کردم و بوسیدمش واقعا دلتنگش بودم خیلی زیاد+چقدر دلم برات تنگ شده بود عشقم_منم عزیزم خوش اومدی به خونه×یکی مارم تحویل بگیره+یک ماه داشتیش یکم بهم وقت بده حسود نشو×نشدم برو یه دوش بگیر بیا که مردم از گشنگی_اره عزیزم حوله منو بردار پیمان برات لباس میاره+لباس نمیخواد …میرم خونه×امشبو بمون خیلی وقته نبودی حقت نی تنها باشیرفتم حموم .شورتای سانی رو خشک کن حموم اویزون بودن.سانی اومد در زد .عزیزم یه لیف اونجاس استفاده کن تمیزن+باشه خانمم چه شورتای خوشگلی_قابل ندارن اندازته بردار+اوکی ممنون میبرم با خودم_نخیر …کجا ببرم …شورتامو دوست دارم+خوب جاش برات میخرم_هر وقت خریدی اون موقع بیا ببر اصلا خود صاحب شورتم ببربعد حموم سانی یه میز شیک چیده بود با شمع و کاملا فضا تاریک فقط یه نور کم بود و من و سانی و پیمان+سانی جان باز رژیمی کم غذایی دوتا بشقاب چرا اخه_نه عشقم امشب میخوام با نامزدم غذا بخورم دلتنگشمعالی بود عالی .اون شب اون لحظه اون نگاه های دختری که حالا نامزدم بود و کنار شوهرش داشت با من تو یه بشقاب غذا میخوردشب موقع خواب سانی یه لباس خواب شیک پوشید که واقعا از هر لحظه خوردنی تر بود و من دیوونه ترش شدماون شب سه نفری رو یه تخت خوابیدیمسانی وسط من و پیمانو میتونم بگم بهترین حس بوداما هنوز به اجازه پیمان برای سکس نیاز داشتیم و یه جورایی مثل این بود که باید حتما ازدواج کنیم تا بعدش .…سانی سرشو گذاشت رو دستم و خوابید و از پشت پیمانو بغل کردحدودا یه ساعتی گذشت شاید بیشتر یکم خوابم سنگین داشت میشد که دستشو روی شلوارم حس کردمو از اونجایی که بدون پیرهن بودم بعد یکممالیدن کیرم دستشو برد تو شلوارمزیر شورتم و کیرمو گرفت تو مشتش خیلی اروم بی صدا دستشو رو کیرم میکشید و باهاش ور میرفت و من انقدر تحریک بودم که پیش ابم خیسم کرد و باعث شد کار سانی راحت تر بشهحرکت ناخون هاش زیر کیرم چنگ گرفتن پوستشمیتونم بگم پنج دقیقه سرعتشو کم کم زیاد میکرد ولی بی صدا وهیچ تکونی نمیخورد فقط دستش روی کیرم بود و گاهی با شصتش سر کیرمو فشار میداد اون هیجان فقط یه چیز کم داشت این که سانی همون دختری که تو کفش بودم باهام چشم تو چشم میبود و برام جق میزدخیلی بی صدا سرشو برگردوند همون لحظه انگار که ذهنمو خونده باشه شروع کرد نگاه کردم و اروم لبخند میزدانقدر حسش قوی بود که انگار یه سکس کامل داشتم خیلی قشنگ ارضام کردو دستشو با شورتم پاککرد و کشید بیرون از تو شلوارو با چشم و اشاره کرد برم دسشوییوقتی رفتم …نمیتونم از حجم ابم بگم که چقدر زیاد بودوقتی برگشتم بغلش کردم به راحت ترین شکل ممکن خوابم برد تا صبحفردا صبحانه رو خوردیم و من راه افتادم برم خونه که دوباره بعدظهر برگردم چون پیمان باید میرفت سر کار اون شب قرار بر این شد بریم سفرو نزدیک ترین جا شمال بودپیمان بهم زنگ زد که یه اتاق دو خوابه تو هالیدی پارک رامسر اجاره کردهیکی از بهترین هتل های رامسره که استخرش روی طبقه اخرشهاونا که زنو شوهر بودن مشکلی نداشت منم به عنوان مهمان میتونستم برمدوستان عزیز درسته این داستان تخلیه ولی خیلی هتل های اوکی و درست حسابیو من بدون شناسنامه رفتم و هیچ گیریم نبودهفرداش راه افتادیم سمت رامسر کلی تو راه سه نفری خوش گذروندیم بگو بخندو خوراکی و کلی چیز دیگه یه جورایی انگار واقعا همو خیلی ساله میشناختیمصبح اون روز که رفتم خونه ازش تشکر کردم برای مهمون نوازیش+مرسی عزیزم واقعا دلتنگت بودم_امیدوارم راضی بوده باشی+مگه احمقیم هست که ناراضی باشه مخصوصا اخر شب_اون فقط مختص تو بود حس کردم بهش نیاز داری تا راحت بخوابی که البته حسمم درست بودگرماشو دوست داشتم به پیمان که نگفتی+نه بابا بگم سانی دیشب برام تو خواب جق زد_مرسی عزیزم+پیمان مثل این پدر زناس که نمیزاره دوران نامزدی بفهمیم چطور گذشت 🤣🤣_ای جونم نکنه دلت میخواست تو نامزدی رابطه داشته باشی 😉😉😉حدودا ۶ ساعت طول کشید رسیدیم هتل و بعد یکم گپ و گفت با مسئول رزرو که بتونیم با هم بریم تو اتاقرفتیم داخل هتل و یه استراحت کلی کردیماول سانی رفت حموم و منو پیمان نشسته بودیم با گوشی منظره های اطراف هتل مشغول بودیم که گفتامشب براتون عقد میخونم بتونید با هم باشید+جدی میگی×اره سانیم دوست داره …الکی کشش ندیم فقط بهش نگو دوست دارم اینجارو تو سوپرایزش کنی بالا استخره برا شب کرایش کردماوکی دادم و بدون سریع رفتم پایینسفارش گل و شمع دادم که استخرو دیزاین کننوقتی برگشتم سانی از حموم اومده بود بیرون و رو پای پیمان بود داشتن همو میبوسیدن که عملا من مزاحمشون شدم 😁😁😁ساعت ۷ گفتیم بریم استخردوستان استخر هالیدی پارک خانوادگیه و عمومی نیست تایم میده برای استفاده و خانواده با هم میتونن برنچشمای سانیو بستیم و یه دستشو من گرفتم یه دستشو پیمانرفتیم بالا تو رختکن که لباس عوض کردیم اولین بار بود که کاملا سه نفر همو با مایو میدیدیم و واقعا که میتونم بگم معرکه بود تتوی سانی خیلی سکسیهحجم کونش زیر مایو جا نمیشد و همش شورتش لای کونش بودمن زودتر رفتم رو پشت بوم تا پیمان سانیو چشم بسته بیارهو اونجا وقتی وارد شدبا حلقه ای که براش خریدم جلوش زانو زدم و ازش خواستگاری کردمحس استرسشوق .اشک .خنده .همشون باهم قاطی شده بود و معجونی بی نظیر از عواطف انسانیو به نمایش گذاشته بودیمما داشتیم قانون طبیعت رو زیر پا میزاشتیمقانون شرعیو با اجازه من از پیمان له کردیمتمام بشریت رو با جواب مثبت پیمان که با سر علامت تاییدو نشون داد به سخره گرفتیمبا بله محکم سانی دین هیج جایگاهی برامون نداشت و با بوسه من و سانی تمام تابو ها شکسته شد_خیلی صحنه خوبیه ممنونم از جفتتون مردای خوب منمن چقدر خوش بختم که دوتا شوهر دارماخ خدا ممنونم ازت عالیه این حس+دیگه برای منم هستی عزیزم_اره اره همه من برای توعه برای پیمانه تا ابد×بشینید لب استخر عقدتونو بخونم+چشم اقا پیمان عزیز یه سوال ما هووی هم میشیم 😂😂×احتمالا_دیوونه تر از شما دوتا هست ؟ 😂😂به طوریمیشه گفت نمادین و شاید برای حس بینمون پیمان عقدی خوندو قرار شد یکیو پیدا کنیم که صیغه نامه درست کنه از اسم منو سانی که برای رفتو امد مشکلی نداشته باشیمو این شد تازه شروع زندگی مامن که از این که بلخره پیمان رضایت داد خشنود بودم یکی از کارکنای هتلو صدا کردم اومد نزدیک رختکن …که البته یه خانم بوددرو نیمه باز کردم و ازش خواستم به مسئول رزرویشن بگن که اتاقو دیزاین ماه عسل بده با شمع و گل بادکنکتا قبل این که ما بریم پایین برگشت که بره برای انجام کار صداش کردم دوبارهبرگشترفتم سمت لباسام و چهارتا پنجاهیی دراوردم بهش دادم …گفتم میتونم یه درخواست کنمخانم خوش چهره و امروزی بود اول یکم تعجب کرد فکر کرد چی میخوام ازشگفت جانمگفتم میتونید مشروب اوکی کنید برام گفت من نه ولی برادرم آشنا داره زنگ میزنم شمارشو میدم بهتون اوردن میارم براتون اینجانه اینجا نه همون ببرید تو اتاق سریع رفت پایین که مثلا دیزاین اتاقو اوکی کنه منم برگشتم پیش تازه عروسم شوهر اولشکشیدمش تو بغلم و لباشو بوسیدم با رضایت خاطر که دیگه برای من شدکی فکرشو میکرد سانی که پیام هیچکسو جواب نمیداد الان با مایو تو بغل من باشهخلاصه اون خانم شماره از برادرش گرفت و اورد بالا داد بهم و زنگ زدم که شیشه هاشو واتساپ برام بفرسته .پاسپورت گرفتم که عاشق طعم وانیلشم با یه باکس شیش تایی کرونابا گذشت زمان و دست دست کردن من تو استخر که اتاق اوکی بشهتو چشمای سانی میخوندم که امشب میخواد بترکونهتا لحظه ای که خبر دادن اتاق اوکی شدو ما خوشحال و خندان برگشیتم سمت اتاقوقتی در اتاقو برای خانممون باز کردیم کم مونده بود ذوق مرگ بشههمه چیز مناسب یه تازه عروس بود شمع و نور کم اتاق و تخت پر از گل رز رو میزا شمع روشن بود و عود فضای مرطوب هوای شمالو خوش عطر کرده بودپیمان که مشروبارو دید کلی حال کردو رفت که برامون ساقی بشهو دونه دونه پیکارو پر میکرد به سرعت خالی میشدخودش خیلی بیشتر خورد شاید دلیلش این بود که نخواد بدونه اون شب چی میشه یا راحت تر برخورد کنه با این موضوع …نمیدونم ولی من که مست سانی بودم نمیتونستم درک کنم حال پیمان دقیقا چیه …سانی بلند شد یه آهنگ گذاشت و شروع کرد برامون رقصیدنانقدر حرفه ای که انگار تو دیسکو و کازینو های لاس وگاس به دنیا اومدهمیتونم بگم اون لحظه سانی از مادیسون لاوی و بییر ویلایم و التا و …فاحشه تر و پورن استار حرفه ای تری بودتنها دلیلم این بود که اونا فرهنگ خودشونو دارن و تو فرهنگ ما همچین زنی نایابه و اگرم باشه نمیتونه تعادل رو برقرار کنه بین دوتا مرد ولی سانی کاملا وارد بود که با کی چیکار کنه هر کدومو چجوری تحریک کنهو این که اونا تو فیلمن و ساختگیه ولی برا ما هیچی ساختگی نبود حسامون واقعی بود فیلم نبود و این یعنی کارمون سخت تروقتی سانی چهار دستو پا اومد رو میز سمت من به پیمان اشاره کرد و کشید سمت خودش که سر پیمانو گرفت روی کونش و خط شلوارشبه منم اشاره کرد که پیرهنمو درارم و من فقط یه اسلش پام بود بدون شورتسانی هم یه لگ استرج مشکی با سوتین سفید .که پوستشو کاملا متفاوت کرده بوددستشو گذاشت رو کیرم و پشت سرشم پیمان داشت کونشو نوازش میکردبا یه لحظه حرکت پیمان اومد کنارم نشست و شلوارمونو تا زانو کشیدیم پایینسانی نمیدونست از کدوم شروع کنه ولی امشب من تازه داماد بودم و حجله برای من بودزیر کیرمو با زبون خیس کرد و یه تف رو کیر پیمان زد و با دست شرو کرد مالیدنش و اروم کیر منم لیس میزد و میبوسید پیمان چشماشو بسته بود و داشت از شهوت گرمای دست سانی رو کیرش لذت میبرد انقدر عمیق بود که حس میکردی رفته تو کما …منم که دستم تو موهای بلوند سانی بود …هیچ جایی از کیرم نبود که نخورده باشه وقتی بیضه هامو کرد تو دهنش روحمو حس کردم که از جسمم خارج شد …کاملا حرفه ای منظم ساک میزد یه پنج دقیقه ای طولش داد تا پیمان موهای سانیو ازم گرفت و سرشو کشید سمت خودش که براش ساک بزنه سانی کیرم گرفت تو دستش یکم مالید و برای پیمان دقیقا مثل همون حالتی برای من زد برای پیمانم ساک زد و کیرشو میبوسید و ازش تشکر میکردپیمان رو مبل لم داده بودو سانی رو زانو جلوش نشسته بود و بهترین کار این بود برم پشت سانیو استرج و شورتشو یا جا کشیدم پایینوای که این تتو فقط تو گیفاش تو دیدم بود حالا یه سوراخ کون خوشگل با یه کس تنگ که فقط یکم تیره تر از بدنش بود جلوم بود نه گیف بود نه عکسزبونمو از بالای چاک کونش تا زیر کسش کشیدم که فقط صداشو شنیدم .اهی که کشید و عمیق تر کیر پیمانو مکیددوباره تکرار کردموقتی زبونمو از کسش میکشیدم بالا طعم اب کسش رو زبونم بود خوش عطر و طعم واقعا خاص بودبا تمام توانم کسشو خوردم و چوچولشو میک میزدم و با شصتم بازیش میدادم و یه دستمو رسوندم به سینش و سوتینشو کندم و سینشو تو دستم گرفتم اوووف چی هست این سانی نیست مثلشدستمو دوباره برداشتم و رو سوراخ کونش فشار میدادم و لیسش میزدمکه تو دهنم ارضا شد بلند شد و نشست رو کیر پیمان با تمام توانش بالا پایین میکرد خودشو روش به من بودو چشم تو چشم به منناله میکرد و کس میداد به پیمان و من فقط صدای اسپنک هایی که پیمان زدو میشنیدم×اوووف خوبه کس بده جنده مال دادنی تو فقط با این کونت_اررره عشقم کس و کونم ماله توعه اول هرچقدر دلت میخواد بکنآخخخخخخ آههههههه بکن پیمانخم شد و کیر منو گذاشت تو دهنش و صدای برخورد کس سانی و شکم پیمان داشت دیوونم میکردحرکت تند سانی صداش که عوض شده بود مشخص بود که دوباره رو کیر پیمان ارضا شده و که با صدای پیمان فهمیدم داره ارضا میشهو همه ابشو ریخت روی کمر سانیدستمال اورد و کمرشو پاک کرد نشست به تماشای ماکیرش که خوابیده بودو دست گرفت و سانی هم داشت بیضه هامو میخوردبلندش کردم سانی وبرای پیمان یه ابجو باز کردم و دست سانیو گرفتم و بردم رو تخت که پر از گل و فضای خاص حجله من و سانی بودخوابوندمش رو تخت و نشستم لبه تخت و کسشو لیس میزدم میکردم تو دهنم و ناله های شهوانیشو تو گوشم میشنیدم علاقش بهم جملات عاشقانشاومدم رو تخت و پاهاشو گذاشتم رو شونم و خم شدم روشجوری که زانو هاش کنار صورت خوشگلش بود و با یه فشار کل کیرمو جا کردم تو کسش و آهش اتاقو برداشت+جوووون عشقم دوستش داری_خیلی خیلی زیاد خیلی ازت خوشم میاد که تا الان صبر کردی مرد من+ارزش داری که برات صبر کردم بلخره با دستت اوردم_اره حالا از چیزی که به دست اوردی لذت ببرو حسابی کن بکن عشقم کسم تا صبح برا توعهتلمبه هامو شدید تر کردمو رو شکمش ارضا شدم و افتادم روش تمام اب تنمو کشید بیرونخوابیدم کنارشو با دستمال شکمشو پاک کردمساعت از ۱۲ گذشته بودو رفتم تو حال دیدم پیمان خوابهو برای سانی اب اوردم که بخوره و کنارش خوابیدم تا صبح تو بغلم بودصبح با بوسه هاش به کیرم چشمامو باز کردم+صبح بخیر خوشگل خانم اول صبح ؟_سلام عشقم اره بیدار شدم رفتم روی پیمان پتو انداختم هنو خواب بود اومدم گفتم تا خوابه یکم کیر بخورم برم صبحانه مردامو بیارم که تو اتاق بخوریمحالابخواب لذت ببر+اووف دیوونم کردی بیا بغلم ببینمنشوندمش رو خودمو دستاشو دادم پشتشو کیرم دادم تو کسش که خود به خود خم شد و صورتش اومد روی صورتمو لباشو بوسیدم تنشو نوازش کردم و میبوسیدم سینه هاشو شکمشوکشیدمش تو بغلم و رو کیرم ارضا شد اروم شد یه پنج دقیقه ای تو بغل هم بودیم که پاشیدم رفتیم حموم دوتایی یه دوش کوچولو گرفتیم و اومدیم بیروناتاق و میزو شلوغ بازیای دیشبو جمع کردمو سانی رفت که صبحانه ببینه چیا هست که بیاره اتاق و پیمانم بیدار کردم رفت یه دوش گرفت و سرحال شدنوشته: Master devil
3