ماجرای قطار

سال ۹۰ بود که برای انجام کارهای سربازی بعد پایان دانشگاه راهی تهران شدم. بچه مثبت و پاستوریزه ای بودم و کم پیش میومد تنها برم سفر… وقتی رفتم داخل کوپه هنوز کسی نیومده بود. چهارتخته بود تمییز و اروم . فصل تابستون بود و هوا حسابی گرم. شیشه هارو باز کردمو وسایلو گذاشتم … بعدمدتی یک خانواده اومدن داخل و قطار راه افتاد. موقع چک بلیط مامور قطار گفت اگر موذبین این اقا بیاد کوپه دیگه ومنم موافقت کردم. کوپه عوض سو ومنو برد کوپه دیگه . وارد شدم غیر من دونفر داخل بودن. یک اقای میانسال و یک اقای مسن. مرد میانسال ظاهر ورزشی و بدنسازی داشت ومرد مسن داشت روزنامه میخوند. سلام کردم نشستم و مشغول موبایلم شدم. مردمیانسال اسمش علی بود خیلی خوش برخورد وگرم صحبت میکرد وخیلی زود صمیمی شدیم. مرد مسن زیاد اهل صحبت نبود. بعدشام و گپ … حرف کشیده شد به ورزش وعلی از بدنسازی و ورزشهاش میگفت واینکه در زمینه اناتومی بدن خیلی وارده… وبمن گفت بدنت اماده است باید ورزش کنی بابرنامه تا مدت کوتاه بیایی روفرم… ‌خلاصه شب شد و وقت خواب و مردمسن سریع تختو اماده کرد وخوابید. من و علی هم رفتیم تخت بالای. و باهم گپ میزدیم. حین صحبت لبسهاشو دراورد. بدن ورزیده و عضلانی و پرمویی ذاشت. هیکلش دویزابر من بود. فقط شورت تنگش پاش بود و از زیر شورت کیر بزرگش کاملا مشخص بود. برای اولین بار حواسم متوجه کیر یک مرد دیگه شده بوذ و برام جالب وتاحدی سکسی بود. بعد یک مدت گپ زدن خوابمون گرفت و علی چشاش روهم افتاد ولی من هنوز داشتم بدن لخت و شورت و کیرش ونگاه مبکردم کم کم حس شهوت بهم دست داد و شلوارم و دراوردم ومنم لخت شدم. تاحدی شق کرده بودم واروم دستم بردم تو شورتم وبا دبد زدن علی شروع به خودارضایی کردم. بعد مدت کوتاهی ارضا شدم. وریختم تو دستمال وپاشدم رفتم دستشویی قطار وخودم شستم. وقتی برگشتم توتخت دیدم علی دمر خوابیده و شورتش نصفه پایین لومده وکون برجسته عضلانی و پشمالوش دیده میشه… جاخوردم. دراز کشیدم اماانگار شهوتم هنوز دست بردارنبود. دوباره با دیدن بدن وکون علی شق کردم. واقعا نمیخواستم دوباره ابم بیارم. فقط اروم کیرم میمالیدم چشمام از خستگی بعد ارضا شدن وبیخوابی روی هم میفتاد ورحالیکه کیرم دستم بود خوابم برد… نزدیک صبح مهماندار در زد وگفت بیدار شین چون نزدیکبم و وسایل اماده کنبد. درهمبن موقع علی بیدار شد و منو دید که شورتم پایینه وکیرم تو دستم که البته شق نبود. لبخندی زد و نیمه نشسته رو بمن نشست. مرد هنوز خواب بود . علی اروم جوری که اون مرد بیدار نشه گفت سرصبحی شق کردی داداش؟خجالت کشبدم و سریع خودم جمع کردم و شورت وشلوارو بالاکشبدم. خنده ریزی کردوگفت. راحت باش منم همیشه صبحها شق بیدارمیشمو کیرش و از زیر شورت نشون داد که نیمه شق بود شهوت زیادی حس کردم ولی از خجالت سرم انداختم پایین ولی حس کردم شق کردم. علی گفت شاش کنی راحت میشی وخندید. بعدم بلند شد ولباساش وپوشبد وگفت بریم سمت توالت که جفتمون شاش داریم . راه افتادیم سمت توالت. چند نفر واستاده بودن انگار اونموقغ صبح همه شاش داشتن… موقع رفتن علی که داخل شد در بسته نمیشد گفت داداش بگیر درو منم درو نگه داشتم تاعلی ادارکنه. از لای در دیدم کیر نیمه شق وکلفت وپرموش که وقتی شاش میکردنکون میخورد وسر بزرگش سرخ شده بود. بشدت تحریک شدم و کاملا شق کردم. علی اومد بیرون ومن رفتم درو نگه داشت… من کیرم دراوردم ولی نشد شاش کنم چون کاملا شق بود علی بعد چند دقیقه لای درو بازکرد گغت چفد طولش دادی چکارمیکنی ومنو باکیر شق دید. گفت انگار خواب دیدی دیشب این شقی از شاش نیست مست کردی… سرم پایین انداختم… دور و ور نکاه کرد فقط من و اون اونجا بودیم اروم دستش اورد داخل وکیرم گرفت تموم بدنم مبلرزید شهوت وترس وهیجان قاطی بود… شروع کرد جق زدن برام از شدت شهوت میلرزیدم… یکدفعه اومد داخل و در بست… کیرش و دراوردکاملا شق بود… کیرش چسبوند به کیرم و شروع کرد جق زدن… نمیتونستم لذتم و پنهون کنم و شروع به ناله کردم علی حرکتش و تندتر کرد و دست دیگشو اورد سمت صورتم و انگشتش کرد دهنم بی اختیار انگشتش مکیدم و ناگهانی ارضا شدم تو دستش… ابم تموم کیرش پوشوند وکاملا لیزش کرد بدنش تکونی خورد وباناله ابش باجهش پاشید رو کیر وخایه من… همین موقع یکی از پشت در زد وگفت اقا سریعتر… دستپاچه شدیم و سریع خودمون شستیم واومدیم بیرون… دم در یک مرد و زن مسن مننظر بودن وقتی‌دیدن دوتا اومدیم تعجب زده نگاه کردن ووقتی دورمیشدبم شروع کردن به پس پس و بد و بیراه گفتن… تا رسیدم کوپه مرد مسن بیدار شده بود. نشستیم . نمیتونستم بهش نگاه کنم. علی هم انگار خجالت میکشید و ساکت بود… قطار که بمقصد رسید بدون هیچ کلامی جدا شدیم و هرکسی رفت پی کار خودشنوشته: کیوان