اولین سکسمتوی مغازه نشسته بودم که یک خانم معجبه وارد شود کمی مغازه را برانداز کرد و گفت اون بلوز چنده؟گفتم مجلسیه قیمتش سیصد هزار تومنهیه نگاهی بمن کرد و گفت اجاره هم میدیدگفتم نه چون بتن بره بدرد فروش نمیخوره اگه بگین چه قیمت میخواهین هزینه کنید راهنمایی تون کنمگفت از این خوشم اومده میشه پرو کنماگه قصد خرید دارید اشکالی ندارهگفت: باشه …بلوز پیراهن دادم رفت اتاق پرو…پس از چند دقیقه منو صدام کرد …میشه بیاینرفتم خودش در اتاق پرو رو باز کرد …خدای من چی دیدم چه اندامی لخت فقط شورت صورتیش بود تو تنشدوتا دستشو رو سینه اش گذاشته بود با لبخند گفت چطورمزبونم بند اومده بود…ولی بعد از معکس صورتم رو برگردوندم گفتم میخواهی مغازم و پلوم کنندنه ولی بخدا ابروم در خطرهبعد در اتاق پرو را بستم ولی از اون اندام خوش خراش هم نمیتونستم بگذرم…مانکن واقعی بودبدجوری وسوسه شدماز اتاق پرو اومد بیرون روبروم ایستاد و گفت خوشت نیومد نمیزارم بهت بد بگذرههمجور بهت حال میدم از عقب جلو بیاو ناز نکن خیلی ها حاضرند بامن باشندولی بخاطر این لباس هم شده من خودم میزارم در اختیارت.چند سالته… 22سال ، اسمت…نیلوفرشوهر داری …دارم ، ولی ایکاش نداشتم، اخته اخته استخوب اینک درست نیست…چی درست نیست منم میخوام زندگی کنم. میخوام باتو باشم فکرنکن کارم اینه نهقول شرف میدم تو اولین نفری هستی من شیفته لباسم اصلان میام پیشت کارمیکنمراستش بد جوری هوس کردم درسته 32 سال دارم ولی تنهای تنهام تا حالا باکسی همبستر نشدمگفتم شوهرت چیکاره هست ولش کن نگهبان یک روز در میان خونه است امشب نیست در خدمتم. باور کن پشیمون نمیشیبعد موبایلشو در اورد گفت شمارت بدهنمیتونستم از این موقعیت پیش اومده بگذرم گفتم جا دریبلافاصله گفت خونم …البته منم جادارم هم بالکن بالا هم خونه دارم…لبخندی زد و گفت پس حلهولی در وافع هم، میترسیدم هم نمیتونستم ازش بگذرمبهش گفتم ببین اخر شب بیا بیرم خونمگفت چرا اخر شب از الان من شاگردت میشم شب هم باهم میریمگفتم اخه با چادر که نمیشه فروشنده بشی فوری رفت یه مانتو از قفسه برداشت پوشید خیلی بهش میومد گاه گاهی به اندامش نگاه میداختم راست میکردم اونم مراقب من بود میگفت آتیشش تنده سعی کن جلوی چشم نباشی. زایه نشیبد جوری شق درد گرفته بودم. اون روز هم برای مشتری خوب زبون ریخت فروش خوبی داشتماخرشب مغازه رو بستیم رفتیم رستوران غذا خوردیم رفتیم خونه تا رسیدیم مانتو رو در اوردوای عجب هیکلی بدنش یکم گوشتی بود واقعا راست کرده بودم خیلی فیلم سوپر نگاه کرده بودم برای ارضا خودم جق میزدم حالا میخوام بدن زنی رو لمس کنم.حسابی تونخش بودم که حواسم به کیرم نبود … گفت بابا راست کرده عقب میخوای یا جلو رومن مات زده گفت هردو رو… گفت بیا بیا یه حالی بهت بدم که حسرت روزهای رفته ات رو بخوریهمونجا لباس از تنش دراورد فقط سوتین شورت صورتیش تنش بود جلو پام زانو زد کمربند شلوارم باز کرد و شلوارم کشید پایین گفت بیجاره داشت می ترکید کیرم تو دستش گرفت شروع به خوردن کرداولین باری بودی که کیرم تو دهن یک زن بود حال میکردم زبونش رو دور کیرم میچرخوند با یه ولعی کیرم میخورد که ابم ریخت تو دهنشربعد ابم برگردون رو کیرم همینطوری ساک میزدگفت: مثل اینکه ناشی هستی؟ گفتم اره اولین زنی هستی که بایشم…خندید گفت بیچاره امشب راهت میدازمخوب حالا باهم بریم حماماونوقت رفتیم حمام زیر دوش دوتا دستام گرفت گذاشت روسینه اش گفت باهش بازی کنعجب سینه ای سفت بود بعد دستش گذاشت پشت سرم صورتم برد روی سینه گفت بخورش بعد دستش برد سمت کیرم بهاش بازی میکرد . اون کارگردان بود من بازیگرلب رو لبم میزاش زبونش دور زبونم میچرخوند واقعا به وجد اومدماز حموم که اومدیم یه چای شیرینی خوردیم گفت چطور بود گفتم عالی بود با شوهرت هم همین کار و انجام میدیگفت نه بابا اون حال اینکارهارو نداره مردیکه خسیسه…ولش کن یک شب در میون میام همش خوابه کیرش هم مثل خودشه همش خوابه…ولش کن امشب شب من و توی بریم برنامه خودمون و شروع کنیم دست نو دست هم رفتیم توی اتاق خواب خودش انداخت رو تخت گفت کسم منتظر کیرتهبه ارومی رفتم روش لب رو لب .بعد باسینه های قشنگش بازی کردم خودش کیرم تو دستش گرفت برد سمت کسشوای عجب کس اتیشی داشت گردنش لیس میزذم در حال تلمبه زدن بودم صدا نفس ها ی من و اون توی اتاق میپچیدوافعا بریده بودم چندبار ابم اومد حسابی خسته شده بودم دیگه رمقعی نداشتم خوابم برد صبح که پاشدم دیدم صبحانه حاضر کرده با یک لبخند گفت ساعت ده شده روز اول چطور بود گفتم عالی رسومو کشیدیلبخندی زد گفت تو بدرد من میخوری حسابی راهت میندازمت گفتم میخام بهات باشم اما شوهر داری . گفت بخیال شوهرم شوهرم تویی .و ماهنوز هم باهمیمنوشته: منوچهر
3