سلام این داستان برمیگرده به سه سال پیشاسم من آیداسقدم 160وزنمم 53 اینادختر لاغر اندام ولی تو پری هستمپوست قشنگ و سفیدی دارماز بچگی ام نمیدونم چرا سینه های بزرگی داشتمو چهره ناز و معصومی دارمچشمای قهوه ای و موهای بلند و خرماییداستان از اونجایی شروع شد که من این داستانای اسلیو و مستر و توی فضاهای مجازی میخوندم و علاقه پیدا کردمتو فضای مجازی با ی مرد مجرد که اهل تهران هم بود آشنا شدمو قرار گذاشتیم هم و ببینیماما از اونجایی که من باز اولم بود ولی استرس داشتم و اصلا نمیدونستم باید چیکار کنمبالاخره رسیدموقتی رسیدم و از در رفتم تو یه مرد جا اوفتاده سر حال که حدود 180 قد داشت و هیکل مردونه ای هم داشت و دیدم سلام کردمو اونجا بود که به من گفت همینجوری میخای وایسی چهار دست و پا شو توله سگمنم که تا حالا جلوی کسی اینجوری نشده بودم ب غرورم خیلی بر خورد ولی چاره ای نداشتملباسام و درآوردم و زیرش ی ست مشکی توریه بند دار تنم بودوقتی بدنمو دید قشنگ کیرش تکون میخورداومد جلو موهامو گرفت و حسابی لبامو خورد و گاز گرفت اونقدر طولانی لی گرفت که نفسم بند اومد بود ی مشت آروم زدم ب سینش که دلم کنه آخه من تنگی نفسم دارم یکم اما یهو ی سیلی محکم زد تووگوشم گفت حرومزاده چیکار کردی مگه تو سگ من نیستیمنم گفتم چراگفت چرا چی؟؟؟گفتم چرا چی؟؟؟؟گفت باید بگی بله ارباب من سگتممن پشت سرش تکرار کردموقتی گاز گرفتن و خوردن لبام تموم شدبهم گفت دولا بشم و قمبل کنمدیدم رفت طناب آوردمنم که کلی ترسیده بودم گفتم تورو خدا میخای چیکار بکنیاونم فقط میگفت خفه شودستامو از پشت بست و قمبل کردمرفت کمربندشو آورده تا جایی که جا داشت کونم و قرمز کرد ب منم میگفت بشمارفکرشو نمیکردم آنقدر درد داشته باشه به ده و یازده که رسیده بود دیگه گریه ام گرفته بود کلی التماسش کردم که تموم بکنهوقتی تموم کرد کونم حسابی قرمز شده بودبا کف دستش کشید رو کونم یهو ی اهی کشیدم که نگوهمونجوری که قمبل کرده بودم یهو انگشتش کرد توودهنم گفت بخورشهمه انگشتانش دونه دونه کرد تو ذهنمنفهمیدم میخاد چیکار کنه ولی فقط تو فکر این بودم ک خفه نشنیهو دیدم انگشتاشو در آورد و داره با سوراخ کونم بازی میکنهمنم خیلی تنگ بودم کلا سه بارم تا اون موقع از پشت نداده بودماولین ا نگشتشو که کرد هیچی نگفتم و تحمل کردمولی دیدم داره دونه دونه انگشتاشو میکنه تو کونمدیگه طاقت نداشتم به سومی که رسید زدم زیر گریه گفتم تورو خدا بسه دیگه نمیتونم توام داری خشک خشک من و باز میکنی اونم فقط میگفت دهنتو ببند حسمو خراب کنی بد میبینیحسابی با انگشتانش کونم و باز کردبعد من و چرخوند کیرش و تا ته کرد تو حلقم دستامم بسته بود داشتمممم میمردم یعنی آنقدر گریه و التماس کردم فایده نداشت گفت تازه کجاشو دیدیمیخام بشاشم تو ذهنت امروزمن ک دیگه نایی واسم نمونده بودآنقدر کیرش و خوردن و بالا آوردم خسته شده بودممن و دوباره قمبل کرد و سر کیرش و کرد تو کونم اولش آروم داشت میکرد تا اینکه یهو گل کیرش و کرد تو کونم تو همون وسطا دهنم و گرفت نذاشت جیغ بزنم فرض کن دستام بسته دهنمم گرفتهتند تند هم تلمبه میزد و محکم میزد بعضی جاهایش رو کونم بعد آنقدر آه و ناله کردم و که نایی نموند واسم کونم و حسابی وا کرده بود با دستاش کونم و وا کرد و تف کرد توش ابشم ریخت تو کونم بعد بهم گفت زور بزن هرچی آبه بریز رو سرامیک منم همین کارو کردم بعد مجبورم کردم ابشو که ریخته زمین لیس بزنم یعنی گریه بود که میکردمبعد از اون چند بازی ام باز با سوراخ کونم ور رفت و دهنم و بست و سینه هام و کلی گازای وحشتناک گرفت ولی من دست و پام بسته بود کاری نمیشد بکنم.نوشته: a…
2