من یک خونه دارم دست مستاجر هستش۲سال پیش با یک خانوم و اقای جوان قرار داد بستمپارسال که قرار داد تموم شد من قرار شد برم بنگاه یک خورده از پول رهن رو بهشون بدمدر ضمن قرارداد خونه به نام خانومه بودرفتم بنگاه دیدم خانومه تنها اومدهبیرون از بنگاه بهش گفتم چرا تنها اومدی پس کو اقاتوناونم در جواب من گفت که خودش سرطان سینه داشته خرج درمانش زیاد بوده واسه همین هم شوهرش ازش جدا شدهمنم گفتم خیلی ناراحت شدم ولی اگه کاری داشتید شماره امو که دارید بهم زنگ بزنیداونم گفت باشه مزاحم تون میشمفردا ظهر به موبایلش پیام دادمسلام خوبی خانم … اگه میخوای با هزینه خودم دوتا کارگر بگیرم بیارم وسایلاتو جمع کنناونم گفت مرسی ممنون عزیزم فقط ببخشید من روک ام در عوضش چی میخوای؟منم گفتم حالا حضوری هم رو ببینیم با هم صحبت میکنیمگفت کیگفتم هرزمان شما بگیدگفت امروز چطورهگفتم خوبهگفت پس من امروز ساعت ۵ بعداز ظهر منتظرتم بیای دنبالم با هم بریم بیرونمنم قبول کردمساعت ۴ رفتم در خونشون ( خونه ای که مالک اصلیش خودم بودم)بهش پیام دادم آزیتا جون من یک ساعت زودتر اومدم بخاری های ماشین ام هم خرابه اگه اشکالی نداره بیام بالا توی خونه منتظرت بشینمزنگ زد گفت بیا بالامنم رفتم بالا جلوی در منتظرم بودبا یک شرط و سوتین قرمز که روی بدن تپل مثل برفش خودنمایی میکردمنم انگار که نمیبینمش احوالپرسی کردم نشستم روی مبلبعد از چند دقه گفتم چایی داری و شروع کردم به چایی خوردناونم رفت توی اتاق و شروع کرد خودشو به ارایش کردنبعد از چند دقه گفت دانیال یک چیزی بگم ناراحت نمیشیگفتم نهگفت راستش الان دوماه شوهرم ترک ام کرده اینقدر هوس کیر کردممنم گفتم خوب جلسه اوله شما با خودت فکر بد نکنی والله از لحاظ من مشکلی ندارهرفتم توی اتاق و الهی به امید تو نمیدونم دقیقا ۵ تا یا ۶ تا تلمبه زدم دیدم یک جیغی کشید و بیهوش شد یکم ترسیدم بهش گفتم آزیتا چی شد اونم گفت ارضا شدم گفتم به همین زودی گفت اون کیر بلند و کلفتی که تو داری تازه خیلی هم دیر ارضا شدمگفتم پس من چی گفت تو راحت باش تا هر زمان دوست داشتی میتونی منو بکنیمنم سعی کردم سریع ارضا بشم که اذیت نشهبعدش رفتیم طرقبه قلیون یکم توی کافه هم مالوندمشبرگشتنا گفتم آزیتا میتونم به سینه هات دست بزنم (در ضمن سینه های آزیتا ۱۱۰ بود یک چیزی که من توی عمرم فقط توی فیلم سوپرا این سایز سینه رو دیده بودم) اونم گفت باشه منم شروع کردم با یک دستم رانندگی کردن با اون دست دیگم مالوندن سینه های آزیتایهو گفت بزن بغل میخوام برات ساک بزنمگفتم اینجا نمیشه سه تا خیابون مونده بود به ویلاژ توریست (مشهدی ها میدونن کجا رو میگم ) رفتم داخل کوچه چراغهای ماشین رو خاموش کردم و اینه ها رو هم تنظیم کردم که اگه کسی اومد متوجه بشمکمرمو باز کردم و شروع کرد ساک زدن منم دستمو هرجایی که دلم میخواست میکردمبعدشم اب مو تا قطره اخر خوردخلاصه توی خونه خودم ۶ مرتبه باهاش سکس کردمتوی خونه ای که بعد از خونه من گرفته بود ۵ بار باهاش سکس کردمبعدشم عروس شدمنم بهش پیام تبریک فرستادم و ازش خواستم شماره منو از توی گوشیش پاک کنه که زندگیش خراب نشهببخشید اگه خوب ننوشتم اخه این اولین باری بود که یکی از خاطره هامو نوشتمنوشته: دانیال
4