سلام اسم من تاراست ۲۰سالمه و میخوام اولین خاطرهی خودمو واستون تعریف کنم…اهل دروغ و این داستانا هم نیستم هر چی میگم عین حقیقته…زیاد از ظاهرم نمیگم فقط در همین حد بدونید که موهای بلند و فری دارم و چشای عسلی(حالا ازم پرنسس نسازید ظاهرم معمولیه:D)هیکلم هه پوست گندمی وزن ۵۵ و قد ۱۶۷ سینه هامم که نگم براتون شرق و غربن قوربونشون ۷۰ناقااابل:Dخوب دیگه بریم سر اصل مطلب…۱سالی هست که با یکی از ترم بالاییا دانشگامون دوست شدم اسمش سیناست ۲۵سالشه هیکلشم ورزشکاریه قدو وزنو نمیدونم دقیق فقط خیلی گندست.و من همیشه ترس اینو داشتم که این بیاد رو من میشکنمم خخخ خوب حالا بیخیال نگم براتون که این اقا سینای قصه ی ما به شدت ادم عصبی و روانی هستش…یه روز تولد یکی از دوستام دعوت شدم که دختر پسر قاطی بود از اونجایی که میدونستم جواب سینا چیه بهش نگفتم که مهمونی…اینم بگم که قبلش با سینا سره دیر جواب دادن گوشیش بحثم شده بود.مدیوووونید فکر کنید کرم داشتمم…هیچی دیگه اون شب حسابی به خودم رسیدم و با یه رژ قرمز قشنگ تکمیل کردم خودموو.وارد مهمونی که شدم بوی گلو الکل حرف اولو میزد رفتم سمت اکیپمون سلامواحوال پرسی کردیم فکر کنم خیلی خوب شده بودم همه نگاها به من بود تعریف از خود نباشهه:D خلاصههه شروع کردم مشروب خوردنو دیگه بی جنبه بازیو این داستانا منو بگووووو اصلا نمیتونستم رو پام وایسم.خلاصه حالم خیلی بد بود یکی از اون پسرای اونجا که بعدا فهمیدم اسمش آرش بود اومد دستمو گرفت منو برد تو اتاق هولم داد سمت تخت خودشم اومد روم سرشو کرد تو گردنم منوووو بگو چشام ۴تاااااا شده بود بی جون داشتم هولش میدادم دریغ از یهتکون کوچیک.خیلی ترسیده بودم اشکم داشت در میومد دیگه ناامید شده بودم که یهووووو زورووی من وارد شد…وااااااییییی اونقدررری که قیافهی سینا اون شب وحشتناک شده بود دلم نمیخواست باش برم…با صدای فریادش به خودم اومدم…_گم شو توو ماشین_نمیرم_میگم گممم شو تو ماشین تارا_به من نگو چه کار کنم_تارا منو روانی نکن گورتو گم کنخلاصه دم در اتاق منتظرش موندم خیلی عصبی بود یعنی کارد میزدی خونش در نمیومد.واای نگم براتون پسررو ناقص کرد اینقدر زدش منم هی جیغ میزدم اون وسط اصلا فیلم هندی شده بود.از شدت استرس داشتم میلرزیدم نمیخواستم باش برم میدونستم یه بلایی سرم میاره از ترسم زود از مهمونی خارج شدم داشتم تو خیابون میدویدم که یهو دستم کشیده شد._تارااااااا.قبر خودتو بکن بی پدرررر_خنده_میخندیییی عوضی_خندهیهو دیدم گوشم صوت کشید نگاش کردم چشاش خون بود.مستی منم که کاملا پرید به لطف سیلیش…دستمو گذاشتم روی گوشم و با چشای ۴تا شده بش نگاه کردم…چه جوری جرعت کرددددددددبه خودم اومدم دیدم صورتم خیسه اشکه تو خیابون گریه میکردم و جیغ میزدم من خیلی دختر لوسیم نباید رو من دست بلند میکرد:(.مردم هی نگاه میکردن منم بیشتر جیغ میزدم…_تارا.غلط کردم.گو خوردم خوبه_گریه_دستم بشکنههههه…بعدش با مشت کوبید به ماشینشمن با گریه_نکن_تورو خدا سوار شو انقدر اذیتم نکنخیلی مظلوم بود سوار شدم…_منو برسون خونه خودمون_خونه یه کار کوچیک دارم بعدش میرسونمت_گفتم برسون نمیخوام ببینمت_پسره اذیتت کرد؟_به توچه؟؟یه نفس عمیق کشید…مشت زد به فرمونن._پسرهی بیناموس.بی همچیزهی فوش میداد و مشت میزدمنم سکوت بودم…وارد خونه شدیم رفت تو اتاقش یه سیگار روشن کرد.گفت بیا داخل_نمیام_با او پسره ارش که خوب رفتی…چییی چشام ۴تا شده بوددد با تمام حرص و نفرتی که تو صدام بود_اشغال عوضی اون منو کشوند تو اتاق بیشرففف توام یکی بد تر از اونیهو پرید سمتم دستمو محکم فشار داد.در گوشم گفت …-دیگه سعی نکن منو انقد روانی کنی وگرنههه…_خوب بقیش!؟میزنیم!؟تو که به بار زدی بازم بزن_بگم گوه خوردم خوبه؟!_هوم_خندیداروم تو بغلش فشارم داد این حسو دوست داشتم.در گوشم گفت._دیگه نمیزارم از پیشم جم بخوریدستمو بردم لای موهاش گوشهی لبشو بوسیدم.همین حرکت کافی بود تا دیونه شی هی گوشمو گاز میگرفت هی میگفت واسه چی انقدر خوشکل کردی .منم دیگه داغه داغ بودمگفتم سینا._جانه سینا_خیلیی_خیلی چی؟!_خیلی بد الان میخوامت…نگام کرد یهو شروع کرد به بوسیدنم همه جامو بوس میکرد چشام لبام.سرشو اورد تو گردنم یه اهه سکسی کشیدم دیونه تر شد هی گردنمو لیس میزد منم با دستم با کیرش بازی میکردم.هی نگاش میکردمو کیرشو ناز میکردم چشاش خماره خمار شده بود_وااای تارا داری دیونم میکنی._اوف دیونتم دوس دارمممصدای اه اهش تو گوشم منو داغ تر میکردد.بغلم کرد خوابوندم رو تخت همه جامو لیس میزد .هیچی تنم نبود به جز یه شرت سرشو گذاشت رو سینه هام نوکشو اروم گاز میگرفت منم که خیسه خیس بودم اروم با یه صدای سکسی دره گوشش گفتم_بد جور خیسم کردی.همین جمله کافی بود تا وحشی شهدستشو رو شرتم کشید_اوووف چه آبی انداختههه ایینهی اروم روش دست میکشید هی حرف میزدددد_کست ماله منههه اره ماله خودمههه اوفمن که دیگه بیهوش بودم هی ناله میکردم یهو تند تند از رو شرت_بگووووو بگو ماله منه.بگوکست ماله منهههمن مثل مار میپیچیدم دوره خودم_بگووو دیگههه لنتی بگو ماله کیههه اینننبی حس شده بود کسم انقدر خیس شده بوددددددد واای چی حسیی بودددد_ماله توعه سینا بسه حالم خوب نیستتت_جونم.بسههه تازه اولشه میخوام تا صبح ارضات کنماومد بالا چونمو گوشمو لیس زد همزمان چوچولمو می مالید هی دره گوشم میگفت_اوف قوربون کسش قوربون چوچولش اوف جونممن هی جیغ میزدم میگفتم بسهه تا یهو تو بغلش لرزیدم.اومد پایین از رو شرت کسمو لیس زد بوش میکرد بوسش میکردد_وای تاااراااااا تارا منو کشتیی تو لامصباهو ناله های من که دیگه داشت همسایه هارو کر میکرد از شدت حشر چشام باز نمیشد فقط ناله میکردمشرتمو زد کنارکسمو فوت کرد هی میگف داغه اوف داغهههبا نوک دماغش با چوچولم بازی میکرد یه نیم ساعتی کسمو خورددد و من واسه ی دومین بار ارضا شدممماینم از داستانه من هر از گاهی یه حاله اینجوری از دوست پسرتان بگیرین بفهمن دنیا دست کیه خخخاگه دوست داشتین بگین ادامشم بنویسمامید وارم خوشتون اومده باشهفعلانوشته: ت ا ر ا
2