خاطره ای كه براتون تعریف می كنم ۶ماه پیش اتفاق افتاده این كه باور كنید یا نكنید برام مهم نیستمن بهنام ٣٠سالمه اصالتا از خرم آباد ده ساله اومدم تركیه و اینجا زندگی می كنم همسرم ٢۵سالشه و همشهری خودمهخودم از زیبایی فقط یه بینی خیلی بلند دارم كه گاهی وقتا تو سكس به جای كیرم از اون هم استفاده می كنماما همسرم از نظر زیبایی بی نهایت زیباست . لطافت پوست و اندام و چشم و لب همه لحاظ اوكی هستمن و همسرم سوار قطار بودیم از استانبل میرفتیم به طرف یكی از شهرهای تركیهتو كوپه كه من و همسرم بودیم چهار نفره بود به غیر از ما یه پسر افغانی حدود ١٨یا ٢٠ساله بود و یه مرد عرب حدود ٣٨یا ۴٠ سالهخلاصه ساعت ١١ شب بود من طبقه بالاخوابیده بودم و همسرم طبقه پایینداخل كوپه قطار خیلی تاریك نبود وقتی از بالا نگاه می كردم همسرمو واضح میدیدم یه دفعه حشری شدم و دیدم همه خوابن رفتم پایین سراغ زنم یواشكی سینه هاشو دستم گرفتم و كنارش خوابیدم یه نگاهی بالا كردم دیدم عربه خوابه و طبقه پایینم كه اون پسره خواب بود . دستمو كردم تو شورت زنم كسش مالیدم كه با ترس از خواب پریدگفت تویی بهنام؟گفتم هیس آره آروم باش می خوام بكنمت یواش گفت نه نمیشهبهش گفتم اشكال نداره مگه قرار نبود به غیر از من به مردهای دیگم بدی حالا فرصت خوبیه اینهام كه مهاجرن میرن اروپا دیگه هم نمیبینیم شونگفت باشه شلوارش و شورتش در آوردمبعد از یكم لیسیدن كسش كیرم كردم توش یه نگاه كردم دیدم هنوز اونها بیدار نشدن چنتا تلمبه محكم زدم دیدم پسره بیدار شد روش طرف ما بود دستشم تو شلوارش وقتی نگاش می كردم چشماش میبستچند دقیقه دیگم ادامه دادم دیدم مرد عربه هم بیدار شد اونم دستش تو شلوارش داشت از شق درد می پوكیدرفتم سراغ پسره گفتم دوست داری بكنیش من من كنان گفت آره گفتم برو بكن تو كونش اونم قبول كرد پسره كرد تو كون زنم و من گفتم بچرخن و پسره زیر بود و زنم از پشت روی پسره كسش باز شده بود و منم دوباره كردم تو كس زنم .چنتا تلمبه زدم كه عربه اومد به زبون عربی می گفت منم بگزارید بكنم منم قبول كردم یه كیر ٣٠ سانتی كلفتیشم اندازه مچ دستم بود كه با فشار زیاد و درد شدیدی كه زنم تحمل می كرد با زحمت جاش انداختیم چنتا تلمه كه زد گشادتر شد وقتی درش میاورد چنتا باد از كس زنم خارج میشد مثل گوز صدا میداد منم كیرمو شستم و كردم دهن زنم و چهار نفری بعد از یك ساعت سكس داغ ارضا شدیم و کس زنم گشاد شده بود و پر از آب كیر كه از یه گوشش سرازیر بود و چكه می كرد بی حال نیم ساعت به همون حالت خوابیده بودنوشته: بهنام
2