عشق به یک فاحشههمیشه از کلمه جنده به عنوان فحش استفاده میکردم . به دوستانم به شوخی میگفتم جنده . و به دخترهایی که به هر دلیل دوست نداشتم میگفتم جنده . یا اگه خوشگل بود جنده خانوم.من هیچ وقت حوصله دختربازی نداشتم . یعنی حوصله بیرون رفتن . دروغ گفتن . کادو خریدن و در آخر خر کردن دختر به هزار بهانه تا اینکه بتونم بکنمش رو ندارم.در عوض مستقیم میرفتم خونه جنده های مکان دار اونی که رسما کارش اینه و بابتش پول میدادم بدون نقاب بدون خجالت و بدون تعارف . هم اون میدونست من برای چی اومدم و هم من میدونستم .سپیده اسم یه جنده بود که تازه شماره اش رو از مهدی رفیقم گرفتم.زنگ زدم به سپیده . فقط براش مهم بود که شماره اش رو از کجا گرفتم که واسش شر نشه .تلفنی زمان و مکان و مبلغ رو به توافق رسیدیم . چون خونه مجردی ندارم معمولا پنجاه بیشتر میدم و میرم خونه طرفاز لحظه ورود بگم سپیده خیلی مهربون با من برخورد کرد . اصلا قضیه بازار گرمی نبود بلکه واقعا سپیده مهربون بود . یه زن سی و دو سه ساله موهای رنگ شدده بلوند . پوستی بسیار سفید . قدش شاید هم چند سانت از من بلند تر بود . چهره ای زیبا و اندامی باریک و کشیده داشت .خدای من چرا زنی به این زیبایی باید جنده بشه . البته خیلی هم برام مهم نبود .من هم هر روز صبح میرم سر کار و رییسم مغز من رو میگاد .استدلالم همیشه همینه . من مغزم رو میفروشم . فوتبالیست ساقش رو و این خانوم هم بین پاهاش رو.تابستون بود و هوا گرم ساعت چهار بعد از ظهر رسیدم خونش . ازسپیده یه لیوان اب خواستم . نه از روی رفع تکلیف که با مهربونی واسم آب اورد . وقتی لاجرعه سر کشیدم با یه لبخند دوباره لیوانم رو پر کرد .همچنان در فکر خودم مشغول بودم که گفت نمیخای مشغول بشی . ؟؟راست میگفت . شروع کردم باز کردن دکمه های پیرهنم که دیدم بدون مقدمه لخت شد . یه پتو انداخت زمین و اومد من رو که هنوز شلوارم پام بود رو بغل کرد . بدنش به خاطر اینکه تازه از حموم درومده بود سرد سرد بود.جوری من رو بغل کرد و شروع به بوسدنم کرد که داشتم وا میرفتم .با ناز و عشوه تمام کمربندم رو باز کرد و شلوارم رو پایین کشید. با انگشت پاش شرتم رو جوری دراورد که انگار داره شعبده بازی میکنه .وقتی چشمش به کیر معمولی من افتاد مثل بچه هایی که باباشون تازه از سر کار برگشته باشه جوری ذوق کرد که من مات و مبهوت مونده بودم .تو ذهنم فکر میکردم آیا این جنده است . یا یه معشوقه که به عاشقش رسیده.با دو تا انگشتش چنان نرم کیرم رو به دست گرفت و آروم تکون میداد انگار که داره دست یه نوزاد دو روزه رو میگیره و نگران هر لحظه بچه طوریش بشه .لباش که ماتیک قرمز جیق زده بود رو اروم به کیرم رسوند . یه بوسه زد که همونجا دلم از گیر رفت . دوبار با لباش مک زدن به کیرم همانا و انزال شدن همان .کمی خجالت کشیدم . اخه من به هیچ وجه زود انزال نیستم.خنده ای معصومانه زد و در حالی که خیلی اروم داشت کیرم رو تمیز میکرد گفت . اصلا ایراد نداره الان یه کاری میکنم از نوش هم بهتر بشه . تو دلم گفتم جنده مگه این کهنه شده .خیلی اروم شروع به نوازش کرد . انگار داشت با من بازی میکرد . لجم درومده بود ولی اون همچنان با ناز و عشوه تمام مشغول بود . انگار نه عجله ای داشت . نه براش مهم بود بابت اضافه کاری پول بیشتری بخواد .اون داشت از کار لذت میبرد . از دادن نه از کاری که میکرد.دوباره کمتر از ده دقیقه کیرم راست راست شده بود . کمی هم قرمز . چون زیادی بهش فشار اومده بود. اومد بالا و شروع کرد سینه هام رو خوردن . واقعا تا اون روز نمیدونستم سینه یه مرد اینقدر میتونه حساس باشه . من عین یه انسان بی اختیار خودم رو سپرده بودم دستش .با چنان مهارتی کاندوم کشید که انگار صد ساله این کاره است .آروم با دستش کیر من رو فرستاد داخل کسش .داغی کسش سردی بدنش رو دوباره یادم انداخت . پوست بدن سرد سرد . و داخل انگار کتری داغ . مغزم هنگ کرده بود . چشمام باز مونده بود و فقط نظاره میکردم .همزمان با لباش تمام بدنم رو میلیسید و بوس میکرد و عشوه میومد و ناز میکرد و خودش رو روی کیرم بالا و پایین میکرد .جوری با عشق و علاقه کار میکرد که من هاج و واج مونده بودم . تنگی کسش . داغی لباش . نرمی پوستش و بوی شامپویی که تازه موهاش رو با اون شسته بود دیوونه ام میکرد . دوباره انزال شدم ولی ایندفعه انگار تمام بدنم از سر کیرم ریخت بیرون توی کاندوم.عین ادمی که تازه از زیر آوار درومده خسته بودم . همون جا ولوو شدم .سپیده جون خدمات پس از انزالش هم خوب بود . بعد از اینکه کاندوم رو دراورد و انداخت تو سطل اشغال کوچیکی که کنار اتاق بود یه لیوان اب داد دستم و گفت نوش جونت . من آب رو که خوردم بی اختیار بغلش کردم و یه بوس از ته دوست داشتن زدم به پیشونیش . همچنان لخت بغلم بود . دووستش داشتم . میدونستم شهوت نیست چون دوبار انزال شده بوددم . یه حسی با تمام وجودم میگفت دوستش دارم .از خونه اومدم بیرون گذاشتم چند روز بگذره . گفتم شاید اون موقع احساسی برخورد کردم . ولی وقتی زنگ زدم به مهدی و گفتم من عاشق سپیده شدم و مسخره ام کرد و گفت باشه تو بگیرش شریکی میکنیم .چندین بار هم دوباره رفتم پیش سپیده . دو سه بار حتی باهاش سکس هم نکردم فقط درد دل و حرف و حدیث . الان مطمئن هستم عاشق شده . عاشق سپیده . میخام بگیرمش . ولی موندم . موندم با هزار فکر درست و غلط و تنها چیزی که مطمئن هستم اینه که من عاشق شدمنوشته: مهندس