logo
‌
‌
خانه
عناوین
پورن استارها
بهترین سایتهای پورن
چت روم
ارسال داستان
آپلود ویدیو
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
  • تماس با ما
  • گزارش خرابی

www.jendekhane.com جدید ترین و با کیفیت ترین سایت سکسی فارسی

بهترین و با کیفیت ترین سایت سکسی ایرانی . تمامی محتوای این سایت رایگان مباشد . ما دارای بزرگترین آرشیو فیلم ها و داستان های سکسی هستیم که همه روزه برای شما قرار خواهیم داد . سایت جنده خانه بهترین سایت سکسی فارسی در تمام دنیا میباشد . شما میتونید فیلم ها را به صورت آنلاین تماشا کنید یا دانلود کنید ، با ثبت نام در سایت میتونید از سیستم چتروم و پیام رسان با قابلیت تماس تصویری استفاده کنید . تیم جنده خانه همیشه در تلاش برای بهبود سطح کیفی سایت برای تمامی دوست داران مسائل جنسی میباشد . لطفآ نظرات و پیشنهادات و همینطور انتقادات خودتون رو برای ما ارسال کنید .

This website collects cookies to deliver better user experience

همه چی از یه دوستی بچگانه شروع شد

سلام سونیا هستم 19 سالمه. وقتی 15سالم بود با یه پسر 18 ساله دوست شدم اسمش نیما بود سه ماهی با هم دوست بودیم که نیما کافی شاپ باز کرد منم هر وقت می تونستم مامان بابا رو بپیچونم می رفتم پیشش . فکر کنم بار سوم یا چهارم بود که منو برد تو آشپزخونه ی کافی شاپش (نمیدونم شاید یه اسم دیگه ای داشته باشه.) اون موقع ها خیلی به نیما وابسته بودم نمیشه گفت کمبود محبت داشتم ولی دختر تنهایی بودم که تازه خودشو شناخته بودو فکر میکرد یه دنیاستو یه نیما .تابستون بود من تازه میرفتم اول دبیرستان تا اون روز فقط 2بار فیلم سوپر دیده بودم و این کل اطلاعات سکسیم بود بگذریم داشتم می گفتم منو برد تو اون اتاقک من زیاد اهل سکس نبودم ینی بیشتر میترسیدم ولی از عشق بازی قبلش خوشم میومد منو چسبوند به دیوار لباشو اروم گذاشت رو لبامو یهو دلم ریخت حس جالبی داشتم داشتم کیف میکردم اونم وحشیانه لب میگرفت یه دستش رو سینم بود و داشت میمالید شرتم داشت خیس میشد دکمه مانتو مو باز کرد دیکه داشتم بی حال می شدم شاید واستون خنده دار باشه ولی من خیلی تحریک پذیرم. یه تاپ دکلته تنم بود تاپو کشید پایینو سوتینمم باز کرد اروم سینمو میمکید اون موقع سینه هام کوچیک بود شاید به 70 ام نمیرسید من هیچ حرکتی نمیکردم انگار مسخ شده بودم وقتی از خوردن سینه هام خسته شد دیدم داره شلوارشو میکشه پایین گریم گرفته بود می ترسیدم می خواستم فرار کنم ولی انگار فلج شده بودم نمی خاستم نیما رو ناراحت کنم میترسیدم اگه مقاومت کنم از دستش بودم با تمام وجود تسلیم نیما و خواسته هاشو این وابستگیه بچگانه شدمو تو تاریکی اون اتاق لعنتی بی صدا اشک ریختم . وقتی کیرشو در اورد زل زدم بهش نور کم بود ولی بزرگیش معلوم بود بهم گفت می خوریش؟ مظلومانه گفتم نه اونم مظلومانه اصرار کرد آخرش مجبورم کرد .که با ورود کیرش به دهنم چند دفه هوق زدم و خودش بی خیال شد.نیما شلوارو شرت منم کشید پایین کیرشو گذاشت لای پام چند دفه جلو عقب کرد بد بهم گفت خم شم با دستش سوراخه کونمو میمالید من جز ترس هیچ حسی نداشتم یهو خنک شدم به مقعدم کرم زده بودکیرشو رو سوراخم حس کردم یه فشار داد یه درد نا اشنا و عجییییییب فکر کردم دیگه دارم میمیرم یه کم دیگه فشار داد و جلو عقب میکرد می خواستم داد بزنم ولی نمی تونستم می ترسیدم دوستش که تو کافی شاپ نشسته بود بشنوه و آبروم بره فکر می کردم نمی دونه و نیمام بهش نمیگه. دیگه داشتم از درد بیهوش میشدم. که در آورد. منو بلند کردو خوبوند رو میز پا هامو گذاشت رو شونش منم که انگهر لال بودم. سر کیرشو گذاشت رو سوراخ کسم فکر نمی کردم فشار بده یکم کیرشو مالید بعد یهو فشار داد فک کنم یکم رفت تو که بلند گفتم اخخخ . بیخیال شد و ازم جدا شد ابش اومده بود و تو ظرفشویی خالیش کرد و بهم گفت لباسامو بپوشم. از اون روز تا سه سال من نمی دونستم پرده دارم یا نه . جرئتم نداشتم که به کسی بگم… و این داستان ادامه داردنوشته:‌ سونیا

2

دسته بندی ها:

داستان سکسی

برچسب ها:

مامانسکسیباباسکسگیعشقباباکونکیرکسزن
No Comments Yet...
‌

پست های مشابه

کوس ات میزارم با اینکه پشماتو نزدی
HD01:13

کوس ات میزارم با اینکه پشماتو نزدی

از این به بعد مال همیم

از این به بعد مال همیم
بعدازظهر خفن

بعدازظهر خفن

ارشک و ماهرخ

ارشک و ماهرخ