قسمت قبلاصل داستان واقعیه ولی آخر عین تخیلاته که دوست دارم درآینده برام رخ بدهاینم بگم که این آخرین کار پورنو نویسی من یا به قول دوستمون ادبیات نصفه شب هستشبرای همین آخرش رو تخیلی تموم کردماسم ها عوض شده اما به وزن همین اسمهاییه که آوردمامیدوارم خوشتون بیادسعیدم نام و سن و سال من بیستبه جز عشق و محبت کار من نیستکه کار قبلی ام بود عاشقانهنوشتم سکسی اما شاعرانهگذشت از سکس ما یک ماه و نه روزبه بیضه درد و دیده اشک و دل سوزشدم عاشق چنان آهوی دربندزدم بیرون سوی تجریش و دربندیکی قلیان سیبی چاق کردمذقالش را به فوتی داغ کردمسپس مستانه رفتم سوی منزلکه گردد حل ز من این مشکل دلزدم زنگی به فتانه که ای یارتو ای صاحب دل و ای یار دلدارکه من بر عشق تو هر دم اسیرمکه من کام دل از غیرت نگیرمبیا روز سیم(سوم) از ماه خردادبه منزل گاه من می کن مرا شادگذشت از روز و شب هر چند ایامبشد وقت محبت و عشق و هم کامبرفت از روز سوم تایم را نیمبزد در را دارام دام دام دارام ریمنشستم روی مبل و روی بر رویبگفتم عاشقم من کوی بر کویشنیدم این سخن از دلبرم نیزبه لعل او بگشتم آندمی هیزلبم لب نهاد و میک میزدکلام از عشق و کار نیک میزدنمی دانم که کی گشتیم ما لختمن و سیمین بدن بت پری دخت(اسمش پری دخت نیست اینجا یعنی دختر پری)نمودم قصد کونش را دوبارهکه گفتا کون من گردیده پارهاگر خواهی تو لای پام بگذارتو از کون فتانه دست بردارو یا خواهی شوی یارم همیشهبزن پرده شکن این تخت شیشهدر آن لحظه خیارم شد خیار شورشدم در فکر آن مه رویک بورزدم دل را به دریا پر هوا سرشدم اندر پی سوراخ دیگرکشیدم من شقایق را سر کیر(شقایق یعنی کاندوم چون هم شقه هم عایقه)شدم اندر شکار و صید و نخجیردر اول بوسه را آغاز کردمپی سینه مالی من ساز کردمرسیدیم آن زمان بر اوج شهوتحشر بالا و عشق اندر نهایتنمودم سانت متری کیر خود رانمودم بوسه من نخجیر خود راپس یک دو دقیقه کاملا رفتفرو اس منگولی آن کیر خوش بختنمی دانم به بوسه چند بگذشتنمی دانم به مر یا قند بگذشت(مر یعنی تلخی)فقط غرق عرق بودیم هر دوپی عشق و حشر بودیم هر دودمی سینه به چنگ و کون در دستدمی لب بر لب و در کون او شستدمی او زیر من بود و دمی منبه زیر او بدم من احتمالادمی تند و سریع و وحشیانهدمی آرام و کند و عاشقانهدمی اسبی و گاهی هم قطاریدمی من را بدادی او سواریدمی لب بر لب و دم سینه بر لبولیکن لب به لب بودیم اغلبکمر ناگاه سفت و کیر هم راستگرفتم موقع آمدن ماستدر آوردم برون آمد حیاتمبیامد زلزله اندر ثباتمبیوفتادم کنار دلبر آندمبمالیدم کسش بوسه به لب همبرفتیم آن زمان بر سوی حمامکه بنماییم کارمان به اتمامسپس او را دم منزل رساندمبرای امنیت آنجا نماندمدو سه شب بعد از آن بابا و مادربرفتیم خواستگاری بهر دلبرولی مادر بگفت اکنون زود استنه بهر این نه بهر آن سود استولی گشتیم نامزد ما دو عاشقشدم خوشبخت در کل خلایقشدم شهوانی اما عاشقانهنوشتم سکسی اما شاعرانهنوشته: s mangooli شاعر سابق
