سلام من آرش هستم.الان19 سالمه.حدودا 4سال پيش با دختر خالم (مريم)كه 1سال از من بزرگتره زياد بازي ميكرديم.يه روز خانوادگي رفته بوديم خونشون مهموني.ماهم طبق معمول رفتيم تو اتاق بازي كنيم.تو اتاق تنها بوديم مثل هميشه.وسط بازي بوديم كه يهويي مريم حرفي زد كه تعجب كردم.اخه خيلي ناگهاني گفت.بهم گفت كه ارش؟گفتم چيه؟ گفت ميخوري؟منم اصلا يه دفعه جا خوردم.گفتم چيو؟ بعد خنديد.گفت ولش كن.منم فهميدم چي ميگه ولي دنبالشو نگرفتم/حدودا يه يك ساعتي گذشت كه زنگ زدن خونه خالم كه حال مامان بزرگم بد شده بردنش بيمارستان.همه داشتن ميرفتن بيمارستان كه مامانم به خالم گفت ارش و مريمو نياريم بيمارستان اونجا جاي بچه ها نيست.خالم قبول كرد.برگشت به ما گفت شماها تو خونه بازي كنين ما1/2ساعت ديگه برميگرديم.ما هم كه از خدا خواسته گفتيم باشه.همه رفتن من موندمو مريم.بهم گفت چي بازي كنيم؟منم كه حرف 1 ساعت پيششو يادم نرفته بود.گفتم هرچي تو بخواي تا اومد اسم بازيو بگه من زدم زير خنده گفت چرا ميخندي ؟گفتم من ميدونم چي بازي كنيم گفت چي گفتم مگه نميخواستي بخورم؟اونم جاخوررد بعد خنديد.گفتم تو برو تو اتاق هر وقت گفتم بيا بيرون گفت باشه/رفت تو اتاق منم سريع لباسامو دراوردم گفتم مريم بيا/گفت تو بيا/گفتم باشه/رفتم ديدم در بستس در زدم گفت بيا تو اومدم تو ديدم زير پتويه پتورو زدم كنار/واي عجب صحنه اي بود مريم لخت لخت بود.اونم كه منو ديد حسابي جا خورد.گفت بذار اول من بخورم.كيرمو اوردم جلو انقد قشنگ ساك ميزد جاتون خالي.بعد به من گفت كسمو بخور منم حسابي براش ليس زدم خيلي جفتمون حشري شده بوديم انقدر كه از مامانبزگ بيمارمون يادمون رفته بود.خلاصه حيف كه نميشد از كس بكنمش.ولي انقد از كون كردمش كه بيچاره انقدر وسط سكس جيغ ميزد كه داشت ميمرد.فكر كنم خيلي فيلم سوپر ديده بود اخه وقتي ابم اومد گفت بريز تو دهنم ميخوام بخورم.خودم ازين حركت خوشم نيومد ولي ريختم.بعدش سريع رفتيم با هم حموم.تو حمومم يكم شيطوني كرديم باهم.خلاصه كارمون كه تموم شد 10دقيقه يه ربع بعدش همه اومدن .مامان بزرگمم حالش بهتر شده بود/ هيچ شكي هم نكردن اخه فكرشم نميكردن ما همچين كاري بكنيم.خلاصه اون روز خيلي به ما خوش گذشت.اميدوارم دوباره اون روز تكرار بشه.نوشته: آرش
