چهره جدید از مامان حشری

...قسمت قبلبعد از اون شب، مثل تازه نامزدها هروقت تنها می شدیم شروع می کردیم به لب گرفتن و دستمالی کردن همدیگه. ولی سکس کامل، یک روز در میان بود. یا سرظهر تو اتاق خودم می کردمش و یا شب می رفتم تو اتاق مامان. روحیه ی مامان خیلی بهتر شده بود. کمتر عصبانی می شد و کمتر بچه ها رو دعوا می کرد. حدود یه هفته از اولین سکسمون گذشته بود که مامان اومد تو اتاقم و نشست رو تختم. کمی بی حوصله به نظر می رسید واسه همین رفتم کنارش نشستم و دستمو انداختم رو شونه اش. گفتم چی شده مامان جون؟ گفت بابات زنگ زده بود. گفتم خب چی گفت؟ گفت فردا میاد خونه. گفتم این که ناراحتی نداره، یه چند شب هم با بابا حال کن، من میتونم تحمل کنم. مامان لبخند تلخی زد و گفت عزیزم بابات اگه بکن بود که من به پسر خودم کوس نمیدادم. گفتم عجب، خوب یه راهی پیدا می کنیم دیگه، وقتی می ره گاراژ، حال می کنیم. گفت باشه. صورتمو بردم نزدیک صورتش و با لبخند گفتم فعلا که نیومده. مامان هم لبخند زد و لبامون چسبید به هم. همینطور که لب می گرفتیم دستمو بردم رو پستونش. می تونستم حس کنم که زیر تاپش سوتین نبسته. کمی که لب گرفتیم و پستوناشو از روی تاپ مالیدم، خوابوندمش رو تخت، لای پاهاش نشستم و تاپشو کشیدم بالا و پستوناش افتاد بیرون. مامان بهم گفته بود که پستوناش سایز هشتاده ولی سوتین 85 می بنده که راحت باشه. شروع کردم به مکیدن و لیسیدن نوک پستوناش. مامان با یه لبخند مادرانه نگاهم میکرد، جوری که انگار یه نوزادم و دارم شیر میخورم. با دوتا دست پستوناشو به هم چسبوندم و نوک جفتشونو باهم مکیدم. بعد دامنشو کشیدم رو شکمش. مامان یه شورت سیاه با خال های بنفش تنش بود. انگشتامو انداختم زیر کش شورتش. مامان کونشو بلند کرد و شورتشو کشیدم پایین. بعد پاهاشو بلند کرد و کامل درش اوردم. گفتم اینو نگه می دارم تا وقتی بابا اینجاست باهاش جق بزنم. مامان خندید و گفت باشه، اصلا قابش کن بزنش به دیوار. باهم خندیدیم. مامان زانوهاشو خم کرد و پاهاشو از هم باز کرد. لبای کوسش به هم چسبیده بودن. خم شدم و صورتمو به کوسش نزدیک کردم. مامان سرشو بلند کرد تا ببینه میخوام چیکار کنم. کوسش بوی خاصی نداشت. واسه همین تصمیم گرفتم لیسیدنش رو امتحان کنم. زبونمو دراوردم و از پایین تا بالای لبای کوسش رو لیسیدم. مامان گفت اوووووف حمید، اینارو از کجا یاد گرفتی؟ گفتم از فیلم. بعد دوباره لیسیدمش. بیشتر مزه ی شور عرق داشت تا چیز دیگه. کمی لبای کوسشو لیسیدم. بعد نشستم و کیرمو دراوردم. کمی لای کوسش بالا پایین کردم و بعد فشارش دادم تو. دهن مامان باز شد ولی صدایی در نیومد. خوابیدم روش و شروع کردم به تلنبه زدن اروم. صورتمون کنار هم بود. گفتم مامان امروز میذاری بکنم تو کونت؟ مامان با نفس نفس و بین هر تلنبه گفت نه پسرم،،، خیلی وقته،،، کون ندادم،،، دردم میاد،،، به وقتش،،، میذارم،،، بکنی. گفتم باشه. به تلنبه زدن ادامه دادم. مامان پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و با هر تلنبه به خودش فشارم میداد. کمی بعد کیرمو کشیدم بیرون، مامان رو به پهلو خوابوندم و پشتش خوابیدم، از پشت کیرمو کردم تو کوسش، از پهلوش گرفتم و شروع کردم به تلنبه زدن. مامان خیلی اروم ناله میکرد. بعد از کمی تلنبه زدن، دستمو از جلو به کوسش رسوندم و همزمان با تلنبه زدن شروع کردم به چوچوله اش. صدای حمید، اوووف حمید، تنها چیزی بود که از مامان شنیده میشد. وقتی مامان هماهنگ با ریتم تلنبه های من شروع کرد به جلو عقب کردن خودش، فهمیدم نزدیکه ارضا بشه واسه همین هم سرعت دستم و هم سرعت تلنبه زدنمو بیشتر کردم. کمی بعد مامان خودشو محکم به عقب فشار داد و کیرم تا ته رفت تو کوسش، شروع کرد به لرزیدن و تمام بدنش سفت و منقبض شد. وقتی بدنش شل شد کیرمو کشیدم بیرون. مامان رو روی شکم خوابوندم و پاهاشو به هم چسبوندم و نشستم روی رونهای گوشتیش. کونش واقعا دیدنی بود، دوتا تپه ی سفید که به خاطر عرق می درخشید. لای کون مامانو باز کردم و یه تف انداختم رو سوراخ قهوه ایش. مامان گفت حمید چیکار می کنی؟ گفتم نمی کنم تو، فقط می مالم لاش. کیرمو فشار دادم توی چاک کونش و شروع کردم به حرکت دادن کیرم. مامان دستاشو اورد عقب و از بغل لپ های کونشو به هم فشار داد. کیرم لای کونش گم شده بود، انگار که داشتم توی سوراخش تلنبه میزدم. بعد از چندتا تلنبه، ابمو لای کونش خالی کردم. لای کونشو باز کردم، اب سفید و غلیظم لای کون مامان و کیرمو پوشونده بود. شورتشو برداشتم و با همون لای کون مامان و کیر خودمو تمیز کردم و از روش بلند شدم و کنارش خوابیدم. کمی لب گرفتیم. بعد مامان بلند شد، لباساشو مرتب کرد و رفت بیرون. روز بعدش بابا اومد. از ترکیه کلی سوغاتی واسمون اورده بود. دو روز از خونه بیرون نرفت. صبح روز سوم مامان با عجله از خواب بیدارم کرد. گفتم چی شده؟ گفت بابات بچه هارو برده بیرون، پاشو که زیاد وقت نداریم. گفتم باشه بذار برم دستشویی بیام. گفت زودباش. سریع رفتم دستشویی، یه مسواک هم زدم و برگشتم. دیدم مامان شلوار و شورتشو تا زانو کشیده پایین و رو تختم سگی نشسته. گفت زود باش مامان جون. رفتم پشتش. گفتم بابا نکردت؟ گفت همون شب اول چندتا تلنبه زد و زود ابش اومد و گرفت خوابید. دولا شدم و صورتمو لای کونش فشار دادم و شروع کردم به لیسیدن کوسش. بعد کردمش و ابمو ریختم رو کونش. البته که مامان رو هم ارضا کردم. بابا 10 روز خونه بود و تو اون 10 روز فقط همون یه بار کردمش، یه بار هم وقتی بابا سر ظهر خواب بود، مامان اومد تو اتاقم و زیر پتو انقدر کیرمو مالید تا ابم اومد. شهریور بود و منتظر نتایج انتخاب رشته کنکور بودم. مامان می گفت اگه شهر خودمون قبول نشی نمی ذارم بری. نتایج رو اعلام کرده بودن. مامان رو صدا کردم تو اتاقم تا باهم نتیجه رو ببینیم. من رو صندلی نشسته بودم و مامان کنارم وایساده بود. سایت رو باز کردم. از دانشگاه سراسری شهرمون تو رشته ی گرافیک قبول شده بودم. بلند شدم و پریدم تو بغل مامان و حسابی لب گرفتیم. مامان گفت باید جشن بگیریم. مامان تا شب مشغول پختن کیک و غذای مورد علاقه ام بود و همزمان تلفنی به کل فامیل خبر داد که من قبول شدم. بعد از خوردن شام، وقتی داشت بچه هارو می برد که بخوابونه گفت نخوابی یه وقت. گفتم نه بیدارم . بعد از نیم ساعت از اتاق بچه ها بیرون اومد و اروم درو بست، بعد با دست بهم اشاره کرد که دنبالش برم. وقتی رفتم تو، دیدم خم شده و داره شلوارشو درمیاره. درو بستم و قفل کردم. حالا مامان با یه شورت و سوتین سرمه ای وسط اتاقش وایساده بود و پشتش به من بود.رفتم پشتش و قلاب سوتینش رو باز کردم. مامان دستاشو برد جلو و سوتین لیز خورد و افتاد جلوی پاش. دستامو از زیر بغلهاش بردم جلو و گذاشتم رو پستونای درشتش. شروع کردم به بوسیدن گردن و شونه اش. مامان خودشو بهم فشار داد و اروم آه کشید. بعد مامان چرخید و از روبرو همدیگه رو بغل کردیم. دستام رو مستقیم گذاشتم رو کون گنده و تپلش. شروع کردیم به لب گرفتن و دستامو رد کردم تو شورتش و مشغول مالیدن کون لختش شدم. کمی بعد از هم جدا شدیم. مامان تیشرت منو دراورد، شلوار و شورتمو خودم دراوردم و مامان هم شورت خودشو دراورد. رفتیم رو تخت و روی مامان خوابیدم. بدن لختمون به هم چسبیده بود. مامان گفت چون پسر خوبی بودی و درساتو خوب خوندی میخوام بهت یه جایزه بدم. گفتم چی؟ گفت چند وقته چی میخواستی ازم؟ چشام گشاد شد و گفتم واقعا؟ مامان گفت اره واقعا. گفتم عاشقتم مامان. لبخند زد و گفت منم عاشقتم پسرم. کمی ازش لب گرفتم، بعد رفتم سراغ پستوناش. یکی یکی پستوناشو خوردم و بعد رفتم بین پاهاش. اول یه دونه لبای کوسشو بوسیدم، بعد شروع کردم به لیسیدن کوسش. مامان پاهاشو بلند کرد رو هوا و از پشت زانوها نگهشون داشت. حالا سوراخ کوس و کونش باهم بالا اومده بودن. همونجور که با نوک زبونم چوچولشو می چرخوندم و می لیسیدم، انگشتمو خیس کردم و اروم فشار دادم تو سوراخ کونش و شروع کردم به انگشت کردن. کمی بعد مامان اروم گفت دو انگشتی. یه انگشت دیگه اضافه کردم. بعد از چند دقیقه انگشت کردن کونش و لیسیدن کوسش، مامان گفت بسه دیگه. انگشتامو کشیدم بیرون و مامان گفت تو بخواب. به پشت خوابیدم و مامان کنارم نشست. بعد خم شد و کیرمو گرفت تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن. از پایین تا بالای کیرمو چند بار لیسید و دوباره گرفتش تو دهنش و کمی بالا پایین کرد. بلند شد و زانوهاشو گذاشت دو طرف بدنم و اومد روم، تف کرد تو دستش و مالید به سوراخ کونش، بعد کیرمو گرفت و اروم خودشو پایین اورد. سر کیرم اول بین لپ های گوشتی کون مامان قرار گرفت و در ادامه به سوراخ کونش چسبید. هرچی مامان بیشتر به پایین فشارش داد، سوراخ کونش بازتر شد و بلاخره سر کیرم رفت تو، مامان یه اخ یواش گفت. گفتم مامان اگه دردت میاد نمیخواد، از همون جلو می کنم دیگه. مامان گفت نه عزیزم، فقط همون سرش درد داشت، دیگه تموم شد. دوباره کونشو به پایین فشار داد و کیرم رفته رفته وارد کون تنگ مامان شد تا اینکه کامل روم نشست و کیرم تا ته رفت تو. دیواره های روده اش کاملا به کیرم چسبیده بود. دستاشو طرفین سرم گذاشت و خم شد روم. گفت یکم صبر کن عادت کنم. گفتم باشه ولی مامان چه تنگی. گفت چند ساله کون ندادم واسه همین. گفتم بابا دوست نداره؟ گفت چرا، کدوم مردی کون دوست نداره؟ خودم نمیذارم بکنه، الکی چرا درد کون بکشم وقتی ارضام نمیکنه. گفتم نگران نباش خودم ارضات میکنم. گفت فدای پسرم بشم که به فکر مامانشه. بعد لباشو چسبوند رو لبام. کمی که لب گرفتیم، مامان خودشو رو دستاش بلند کرد و گفت حاضری؟ گفتم اره. شروع کرد به بالا پایین کردن کونش، دستامو گذاشتم زیر کون نرمش و تو بالا پایین رفتن کمکش میکردم. پستونای درشتش اویزون شده بود و مثل پاندول تاب میخورد.هر دو اروم و زیر لب ناله میکردیم. از یه طرف هوای داغ شهریور و از طرف دیگه سکس داغتر با مامان باعث شده بود خیس عرق بشم. گفتم مامااااااااااان. با صدای لرزون گفت جوووونم؟ جونم پسرم؟ دوست داری؟ کون تنگمو دوست داری؟ گفتم اررررررهههه. گفت جوووون ، منم کیرتو دوست دارم پسرم، دوست دارم کیر کلفتت دائم تو کوس و کونم باشه. حرفای مامان لذتمو چند برابر می کرد. مامان خیلی حرفه ای فقط کونشو بالا پایین میکرد و از کمر به بالاش زیاد تکون نمیخورد. دست راستمو بردم بینمون و با نوک انگشتام شروع کردم به مالیدن چوچوله اش. کمی بعد گفتم مامان تو بخواب. از رو کیرم بلند شد، کیرم که از کونش دراومد مثل فنر برگشت و خورد به شکمم. وقتی کنارم نشست گفتم رو شکم بخواب. مامان که خوابید پاهاشو از هم باز کردم، سوراخ کونش داشت چشمک میزد و کوسش کاملا خیس بود. دوتا انگشتمو تا ته کردم تو کوسش و با انگشت شست شروع کردم به مالیدن سوراخ کونش. انگشتامو تو کوسش جلو عقب نمیکردم، بلکه خم و راست میکردم و ناله های مامان نشون میداد که ناراضی نیست. کمی بعد دوتا انگشت اونیکی دستمو کردم تو کونش و شروع کردم به انگشت کردن همزمان کوس و کونش، مامان کوتاه و تند تند ناله میکرد و کونشو بالا پایین میکرد. کمی بعد انگشتامو کشیدم بیرون، لای کونشو باز کردم و یه تف انداختم رو سوراخش. پاهاشو به هم چسبوندم و رفتم روش. مامان با دوتا دست لای کونشو واسم باز کرد، سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش و فشار دادم تا کیرم رفت تو، بعد کامل خوابیدم روش. بدن نرم و گوشتی مامان زیرم بود. شروع کردم به تلنبه زدن. دم گوشش ناله میکردم و صورتش، گردن و شونه اش و هرجایی که لبام می رسید رو می بوسیدم. خودمو رو دستام بلند کردم و سرعت تلنبه زدنمو بیشتر کردم. عرق از صورتم می چکید. مامان همزمان با تلنبه های من کونشو بالا میاورد تا کیرم بیشتر بره تو. دیدم صدای تلنبه هام داره بلند میشه و بچه ها شاید بیدار بشن، واسه همین کیرمو کشیدم بیرون. از مامان خواستم به پهلو بخوابه و زانوهاشو تو شکمش جمع کنه. خودمو هم پشتش خوابیدم. سعی کردم کیرمو دوباره بکنم تو کونش ولی اشتباهی رفتت تو کوسش. مامان دوباره کیرمو با کونش تنظیم کرد و با یه فشار همشو کردم تو. پستونشو گرفتم و شروع کردم به تلنبه زدن. مامان پای بالاشو بلند کرد و شروع کرد به مالیدن کوسش. احساس میکردم نزدیکم واسه همین سرعتمو بیشتر کردم. نصف کیرمو تند تند تو کونش عقب جلو میکردم. حرکات دست مامان هم تندتر شده بود. کمی بعد ازش پرسیدم مامان کجا بریزم؟ گفت بریز تو کونم. بعد از چندتا تلنبه، کیرمو تا ته فشار دادم تو کونش و با ناله گفتم اوووووف مامااااااااان، و ابمو تا اخر تو کونش خالی کردم. مامان داشت محکم کوسشو میمالید و گفت نکش بیرون، حمید نکش بیرون، چند ثانیه بعد مامان شروع کرد به لرزیدن و بدنش مثل سنگ سفت شد. سوراخ کونش جوری تنگ شد که فکر کردم الان کیرمو میشکنه. بعد از حدود 30 ثانیه لرزش بدنش کم شد و عضلاتش شروع کردن به شل شدن. از پشت بغلش کردم و دم گوشش گفتم عاشقتم مامان، تو بهترین مامان دنیایی. مامان گفت تو هم بهترین پسر دنیایی. یکم دیگه حرفای عاشقانه رد و بدل کردیم، بعد همونجا لخت تو بغل هم خوابمون برد. صبح مامان بیدارم کرد و گفت حمید تا بچه ها بیدار نشدن پاشو لباساتو بپوش. اول لباس پوشیدن مامان رو تماشا کردم، بعد لباسامو پوشیدم و رفتیم واسه صبحونه.ادامه...نوشته: خاقان

400