برداشتن بکارت در زندان

طبق معمول مامانم برا برگشتن به خونه ، یه ماشین از آژانس طبق قرار قبلی میومد جلو پایگاه بسیج بانوان تا مامانم یعنی خانم احمدی یا حاج خانم اکرم احمدی مسئول بسیج پایگاه بانوان منطقه ویلایی و اعیان نشین شهر بزرگ مون رو به منزل برسونهخانم احمدی 47 ساله و مطلقه ستبه خاطر اخلاق های تند اسلامی از بابام طلاق گرفت حدود 15 سال پیشکون گنده اش از رو مانتو و چادر حتی باز موقع راه رفتن چشم های هر مرد کون دوست و هیزی رو نوازش میکنه و کون گنده اش سوژه شده واسه اونایی که ازش بدشون میاد لقب حاج خانم جنیفر رو داده ان بهش، البته یه لقب دیگه هم داره که میگم بعدپستون های سایز 90 اش با وجود بزرگ بودن، و افتاده بودن ، خیلی خواستنیهو بدن سفید و گوشتی و رون های حجیم که گه گاهی از لای مانتو و چادرش به حمایت باد و… نمایان میشه، مشخص میکنه زیر اون حجاب خشک مذهبی ، حوری میانسالی که از بچه 12 ساله تا پیرمردی که تو تا هر سنی کیرش راست میشه براش راست میکننچشمای سرمه کشیده اش که شبیه عربها میکنن اش ، زیبایی بیشتری به تیپ اسلامی ایش میدهخایه زنهای بد حجاب منطقه رو کشیدهاز هر موردی ، مو شون بیرون بوده، پاچه شون کوتاه بوده، مانتو شون تنگ بوده یا جلو باز بوده و… گیر داده اونم نهی از منکر با داد و بیداد و حتی پیش اومده ، طرف رو مورد ضرب و شتم قرار دادهکه لقب اکی کوماندو هم واسه همین کاراش بهش دادنکلا هر شب و هر روز بسیج فعال پایگاه ، تو گشت های مختلف همراه با خواهران بسیجی و البته کمک مخلصانه و خالصانه برادران گردن کلفت آموزش دیده بسیج آقایان در حال گشت زنی و ارشاد و بازداشت کردن موردهای منکراتی هستندمثلا دختری یا زنی رو با مشروب یا مواد مخدر چه درحال حمل و استفاده بگیرن ، میبرن پایگاه، و تحویل میدنکه مامانم ، از خجالت شون در میاداگه زن شوهر دار یا جنده بگیرن، تیکه پاره اش میکنه اکی کوماندو تو پایگاهکلی شکایت ازش شده و بالای 50 تا پرونده قضایی تو دادسرا شهرمون براش تشکیل دادن ولی از اونجا که دادستان شهر و فرماندار و شهردار و … همه از کسایی ان که کیرشون بد جوری واسه خانم احمدی راست شده و تو کص لیسی و پارتی بازی و طرفداری کم نمیزارن ، شکایت کسی به جایی نمیرسه و جاش تقدیرنامه و … برا تشکر و قدر دانی از ارگان های مختلف براش ارسال میشهمامان یه بار تو عصبانیت و جر و بحث با یکی از خواستگار های سمج اش پشت تلفن گفت: من دیگه زیر هیچ مرد نر خری نمیخوابم، نمی زارم ازم لذت ببره هیچ مردی، و تخم شو بکاره تو شکممو سر همین افکار ازدواج نمیکنهولی از شورت های خیس آب اش معلومه ، بد نیاز جنسی داره که همیشه خیسهو خیلی از زنا دخترهایی که دستگیر شدن، ادعا کردن و میگن کهخانم احمدی همجنس بازهو با قصد و غرض دست به بدنمون زدهیا کص و کون و سینهمون رو مالیده و انگشت کرده تو کص و کون مون به بهونه بازرسی و گشتنوخیلی ها از این شکایت دارن که ایشون خیلی هم بد دهنهو فحشهای جنده، پتیاره، مادر جنده، حرومزاده، کص پاره، خواهر جنده، شهر نویی، و… رو با بی حیایی مرتب تکرار میکنهواز جمله های تهدیدی:میخوای کص تو جر بدم تا ناف اتپفلان چیز رو بکنم تو کونت ؟ یا …شما رو باید جای مستراح استفاده کردکاری نکن بشاشم تو دهنتو چندتا شاکی داره که برده شون تو استخر پایگاه، زمان تعطیلی استخر و لخت شون کرده و اذیت و آزار دادهمثلا دختر 23 ساله ای به اسم پریسا که با 50 گرم ماده مخدر شیشه همراه مادرش گیر کرده بود و بچه تهران بود، تو ایست بازرسی جاده ای تو شهر ما گیر کرده بود، حتی سیگار هم نمیکشید، و سالم بود، مادرش هم فقط سیگار میکشید، و اهل مخدر نبود، و به خاطر کشیدن همون سیگار ، مورد شک و بازرسی قرار گرفته بودن و به خاطر امرار معاش و درآمد ، قاچاق شیشه میکرد دختره و مادرش هم تو سفرهای دور همراهش میرفتاینجوری برای یه نفر درد و دل کرده بود که:به سیگار کشیدن مامانم مشکوک شدن، اصلا از دور ندیده ام، گشت وایستادهتا بهشون رسیدیم گفتن برم بغلهیچ وقت پیش نیومده بود مارو بگردنمواد تو کیف بود و یه زنه چادری بسیجی کیف مو گرفت باز کرد و …بردن مون پایگاهو خانم احمدی تا مارو دید، شروع کرد بد و بیراه گفتن:خاک تو سرتون کثافتهای لجنآشغالهای هرزهخجالت نمی کشید…بعد وقتی مامور های نیرو انتظامی برا تحویل گرفتن، ما اومدن، یه نامه نوشت داد به افسره و گفت به سردار سلام برسونید، و بگید این آشغالها امشب مهمون ما هستند اینجا فردا میدیم شون تحویل شمابا گریه ادامه داده بوده:مارو کلی سوال و جواب کردن و خانم احمدی پشت میزش نشسته بودبعد اکثر پاسدار ها رفتن و خلوت شد، خانم احمدی و دوتا زنه دیگه بودن فقطمامانم رو کردن بازداشتگاه، آستین بازو مو گرفت ، و دستبند بع دست منو برد تو سالن ورزشی و استخر و قسمت دوش هاگفت گوش کن ببین چی میگم میخوای مواد تو ماسمالی کنم و آزادت کنم که مامان پتیاره رو تو ورداری بری دنبال کص دادن خودتون؟؟؟یه امید واری ته دلم رو گرفت، و سریع گفتم : بله بلهخانم احمدی گفت: بگو بله خانم جندهپریسا: بله خانمخ احمدی: تو بازجو یی گفتی مجردی و باکره ، بخوای زندان بری دیگه اون پلمپ به دردت نمیخوره چون به زودی میری بالا طناب دارو اون پرده نازنین ات، سهم لاشخورهایی میشه که از مرد بدتر جرررش میدنتا اینارو شنیدم دنیا جلوم تار شد، و مغزم درد گرفت، و آینده ای بود که در انتظارم بودخ احمدی: گریه بسه جنده خانم، اون موقع که قاچاق میکردی فکر الان نبودی؟من پیشنهاد خوبی برات دارم، دلم برات سوخت ، چون بدن خوبی داری و حیف بری اعدام شیبا توام سرتو بگیر بالاپریسا: جان خانم؟خ احمدی: من میشم شوهرت و تو عروس من، این دوتا خانم هم دم در ساقدوش میشن و مواظبن کسی نیاد ، حجله مون رو بهم بزنهنوشته: Tools king

98