سلام من اسمم خاطره است ۲۱ ساله ام و اهل تهران ظاهرم ب گفته ی بقیه خوبه و اندامم تو پر و قد بلندمماجرا ی من با رضوان از پنج سال پیش شروع شده بود ولی تا این حد قوی نشده بودرضوان شوهر خاله ی منه و ۴۴ سالشه ولی اصلا به قیافش نمیخوره چون کوچیک تر نشون میده قد بلند و لاغره موهای لخت و چشای سیاااهه سیاه داره ک واقعا بعضی وقتا مستقیم تو چشاش نمیشه نگا کرد…از همون پنج سال پیش اس ام اس هاش شروع شد نامه عاشقانه و فلان تا ی مدت روندادم بهش اما خب چون نمیشد قطعه رابطه کنم خالم شک میکرد تو جمع مجبوربودم بحرفم باهاشمن ی دختر خیلی خیلی شهوتی ام اما تا حالا سکس نداشتم چون با یکی دوتا پسر در حد حرف زدن پیش رفتم اینم بگم پرده دارم دخترم و با مالیدن و فیلم خود ارضایی میکنم…از اونجا ک گاهی پیام میداد شبا دیر وقت منم حشری بودم کرم میریختم مثلا میگف کاش پیشم بودی منم میگفتم اگه بودم چیکار میکردی و بحث ب جاهای باریک میکشید تااین ک دو سه ماه قبل یکی دوبار فرصت پیدا کرد دستشو مالید ب بدنم اما ماجرای اصلی برمیگرده به یک ماه قبلخونه داییم بودم قرار بود با اسنپ برگردم ک داییم گف ماشینش دسته دوستشه وگرنه میرسوندمنو و چون شب بود ساعت ۹ بود گفت ک رضوان داره میاد اونجا تا وسایلی ک داییم میخواستو بده بخاطر همون سپرد منم برسونه خونه منم ک مامانم و خالم و مامانبزرگم با تور رفته بودن مشهد یه هفته نبودن خونه ما هیچکس نبود من نمیترسیدم ولی ب اسرار مامانم قرار بود گاهی بیام خونه داییم ک خیالش راحت شه وگرنه شبو نمیموندم چون با زن داییم میانه خوبی نداشتم …رضوان اومدو منم سوار شدم تو راه کسشر میگفت که خالت دوروزه مشهد رفته باد به سرم میخوره ارامش دارم فلان منم اصن اهمیت نمیدادم یهو وسط راه دستشو گذاشت رو پام چون حوصله نداشتم گفتم بکش دستتو ک داد زد سرمشوهر خالم:احمق چیه چته جوگیر شدی بعد دو هفته دیدمت دلم برات تنگ شده بود چرامیزنی تو ذوقم؟من:+خب ک چی الان؟ ب درک تنگ شده نمیخوام دست بزنی بهم رو دادم پررو نشو ک-حرف دهنتو بفهم خاطره .من دوستت دارم وگرنه قصدم بد نیس میدونی خودت+هه اره جوونه عمت ببین خرر خودتی خب؟ دوتامونم خوب میدونیم من ک ی دختر حشری تو ام با این سن پنج ساله تو کف من موندی دلت میخواد با من باشی نمیتونی وگرنه دوس داشتن کیلو چنده عمو؟_بس کن دیگه حرف مفت نزن من اگه برا سکس میخواستم تورو دختر کم بوداطرافم؟ جنده همه جا هست چرا گیر دادم ب تو بیشور؟+چ بدونم_ناراحتم کردی خاطره حرفت بهم برخورد همیشه بد متوجه میشی+ب جهنمممم منو ببر خونه الاغ_ب چ جرعت با من اینجوری میحرفی؟ دلت کتک میخواد هااان؟+گمشوبابا مگه بچه ام کتک بزنی اسکل_خفهه شووو بی لیااقتیهو دستشو اورد بالا ک بزنه تو صورتم ک منصرف شد با حرص دستشو کوبید به فرمون_ادمت میکنم وایسا امروز این کار تموم میشهیهو دیدم داره میره سمت خونه خودش+کجا میریی؟ من هیچ جا نمیاما_مگه دست توعه؟ راننده منم من میبرمتا اومدم حرف بزنم داد زد_خااطره به قران مجید قسم یه کلمه اضاافه بحرف ببین چیکارت میکنم بخدا دخلتو میارم خفه شوتا برسیم خونه ی ما کاریت ندارم میریم صحبت کنیم فقطدیگه چیزی نگفتم اونم زرت زرت سیگار میکشید تا رسیدیم رفتیم بالا ی خوفی داشتم راستش اولین بار بود تنها بودم باهاش خونشونم ویلایی بود اطراف کسی نبود+ببین رضوان اصن نیاز نبود بیاییم اینجا ساعت دهه شبه خب باشه من فهمیدم دوسم داری پنج ساله همین حرفارو میزنی منم مبگم نمیشه من کجا تو کجا توو شوهرخالمی میفهمی؟_خاطره عزیزم عشقم من از تو انتطار ندارم ک عاشقم شی من دلم ب حالت میسوزه لعنتی حشریت از چشات میباره چرا نمیزاری من ارومت کنم من حشرتو بخوابونم چرا بدبینی؟ میدونم میخوای روت نمیشه+ببین باز کسشر گفتی بعد ک فحش میدم عصبی میشی پسر تموم شده ب توبگم منو بکنی؟یعنی از گفتم مث سگ پشیموون شدم اما فایده نداشت رضوان خیلیییییییی رو من غیرتی بود اسم پسر میاوردم باهام تند رفتاری میکرد چ برسه ب این حرفم با عربده ای ک زد تنم یخ کرد_چییییی گفتی؟ خااطره چه غلطی کردی؟؟؟؟ دلت کیر میخواد ب من نمیگی ب غریبه میگی؟+من کی گفتم دلم میخواد من اصن حرفی نزدم_بس کن باشه دیگه بریم حیاط؟+باشه زود باش بعدش باید برم خونهرفتیم توو حیاط ک داشت بارون میبارید همه جا خیس اب بود خیلی تاریک بود پام خورد به لبه باغچه ک گودال داشت با سر رفتم تو چاله_خااطره چیشدد؟؟ ای یاااباااا حالت خوبه؟+واای اه همش تقصیره توعه واااییی پام درد میکنه آخ پام_باشه باشه بریم بالا ببینم چیشدرفتیم خونه اولش لنگ میزدم بعد دیدم یکم خراش رو پام افتاده ولی عوضش از سر تا پااا خیس اب و گل بودم جوری ک مبل ها کثیف شدن+وای خدا چیکارت کنه سر وعضمو ببین اخه همه جااام گل شد_اشکال نداره برو حموم بشور دست و پاتو صورتتو منم میرم از لباسای خالت بیارمرفتم داخل حموم صورتمو شستم دیدم بخام لباسامو درارم بازم بدنم کثیفه دوش اب بازکردم خودمو گربه شور کنم در بیام یهو دلم ی جووری شد رفتم سمت در ک قفل کنم دیدم قفل نمیشه تو تنم یه تاب بود ک بلندیش به پایین باسنم میرسید با شورتم خیس بودم میخواستم اونارم دربیارم ک درو زد_خاطره درو باز کن برات صابون تمیز اوردم+نه مرسی نمیخوام_پس باچی میشوری بیا بگیر بابا نمیخورمتی حسی گفت دروباز نکن ولی خب رفتم سمت در باز کردم سعی کردم اصلا دیدع نشم صابونو گرفتم رفتم زیر دوش پنج دقیقه نگذشت ک صدای داد رضوانو شنیدم_میکشمت میکشمتتتتت خاطره این پسره سعید کیههه چی میگههههسعید از بچه های دانشگاه بود از گروه پیدام کرده بود و خیلی عوضی بود بعد دو روز چت یهو عکس کیرشو بی هوا بهم فرستاده بود منم ک خاستم اذیتش کنم سر ب سرش گذاشتم و از کیرش تعریف کرده بودم یهو فهیدم چتارو خونده تا ب خودم اومدم دیدم داخل حمومه+کثاافت پس دست رد ب سینه من میزنی دلیلش اینه ارع؟؟؟ بخدا زندت نمیزارم_بابا داشتم باهاش شوخی میکردم مگه کامل نخوندی+من از عشقت دیوونه شم تو بری از کیر اون تعریف کنی؟؟؟من میرفتم عقب اون میومد جلو چشاش وحشتنااااک شده بود تا جایی ک بخورم ب دیوار رفتم اومد چسبیدبهم صورتمو اوردبالا دستامم بالا سرم برد نگه داشت نمی تونستم تکون بخورم شروع کردب خوردن لبام ولی من همراهی نمیکردم سرشو برد تو گردنم میک میزد و نفس میکشید یهو محکم منوب خودش فشار داد و تو ی حرکت تابمو پاره کرد_لعنتی سینه هات از رو لباس وسوسه کننده بود چ برسه ب لختش جوووونم چ بزرگنبعدشم سینه هامو خورد و گرفت دستش نوکشو فشار میداد+بسه دیگه برو بیرون چ غلطی میکنی_هیسس خفه شو خفه خفه حالا حالا هاا کار داری اینجا قرار نیس برم جایییهو موهامو کشید و خمم کرد+ااای وحشی ولم کن_بشیییین چهار زانو زود باش+نمیخوام گفتم ولم کن_نمیخوای؟؟؟بعدش موهامو محکم تر کشید جووری ک واااقعا دررد کرد مجبور شدم بشینم چهار زانو پشتمم دیوار بود اومد نزدیک تر تا چسبیدم ب دیوار شلوارشو کشید پایین شق شده بود خیلی بلند نبود ۱۵ سانت بود ولی خیلی کلفت بود_دهنتو باز کن+نههمین ک گفتم نه دوباره موهامو گرفت و کشید تا اینکه تحملم تموم شد و داد زدم اونم از فرصت استفاده کرد گذاشت تو دهنم منم مجبوری یکم ساک زدم تا اینکه بلندم کرد و چسبوند منو ب دیوار از پشت چسبید بهم دستشو اوردجلوی کصمو مالید از پشتم کیرشوخیس کردگذاشت رو سوراخ کونم+نکن تورو خدا نکن اولین بارمه میترسم ول کن دیگه ادب شدم_خاطره اینو بکن تو مغز پوکت تو امشب زیر من جون قراره بدی پس الکی اصرار نکن خودم حواسم هست یواش میکنمتا اومدم حرفی بزنم دستشو گذاشت رو دهنم و فشار داد حتی جیغام با اینکه جلو دهنمو گرفته بود ولی معلوم بود از درد نمیتوتستم وایستم ب شدت سوراخم میسوخت معلوم بود نصف رفته داخل_ببین یکم تحمل کن نصفشم بره حله بعد ی فشار محکم داد ک اشکم دراومد راهه گریه ام باز شد اونم تند تند تا ته میکوبید دستشو برداشت منم دیگه خودمو کنترل کردم جلوش جیغ نزنم حس حقارت بهم دست میداد چون_آه و ناله کن خااطره عاشقه صداتم+خفه شو رضوان_نمیکنی نه؟ الان یکاری میکنم جیغت بره رو هواموهامو از پشت گرفت سرمو نزدیک سینه اش کرد و گلومو محکم گرفت کیرشو دراورد و با فشار یه دفعه ای کردتو کونم+اااااخ یووواش وااای مررردم_ای جووونم پری دریایی من عروسک منی تو هیکل نیس ک بهشته کمر باریک منی کون قلمبه ایه منییی ممه هشتادو پنجه خووودمی اوووووفبا سرعت کیرشو میکوبید تو کونم+ب ب بسه د د دیگه چرا ارضا ن ن نمیشی؟_هه اررضا؟؟ تو اگه بدونی من چه کمری دارم حالا مونده بیادبعدشم دستمو کشید منو بردبیرون پرتم کردرو تخت افتاد روم انقد بوسید و گازم گرفت ک تو تاریکی ام کبودیامو میدیدم خیلی حشری شده بودم ولی نشون نمیدادم رفت پایین تر سراغ کصم هی تعریفش میکرد و لیسش میزد بعد که دید ارضا نمیشم اعصابش خورد شد_چرا ابت نمیاد دختر؟ اینهمه کردمت خوردمت+من با این حرکات عاشقونه تو ارضا نمیشم مازوخیسم دارم باید خشن باشه تا ارضا شم_جوووون خشن میخوای؟؟ چرا نمیگی+ن ک بلدی بدبخت_بدبخت تویی من بخاطر اینکه اذیت نشی دلم نیومد الان دیگه دارم واستبرم گردوند رو تخت از پشت دراز کشید روم کیرشو کردتو کونم و با همه زورش منو کرد انقد محکم میکرد ترسیدم تخت بشکنه دیگه دست خودم نبود آه و ناله میکردم و اونم وحشی تر میشد_کیر سعید خوب بود؟ ب میگفتی کیر قشنگ ؟؟؟؟ کیر شووهررخالت داره پارت میکنه ؟؟ بگو غلط کردم تا ارضا شم وگرنه ی ساعت دیگه ام جا دارم+آاااه ب باشه اوووم ن مث اینکه خوشم اومده نمیگمم_نمیگی ؟ باشه پس جرت میدم تا صب خااطره+آااه یس اااخ بکن بکککن توش تا ته بکن_خوشت اومد؟ بازم کیر خواستی میای پیش شوهرخالت؟+آه اره آاایی تندد تررربا ضربه های تندش ارضا شدم یکم گذشت رضوانم تو کونم ریخت ابشو بعدشم بغام کرد دوباره حرفای عاشقونه ی نگاع ب ساعت کردم ۳ شب بود یکم خوابیدم ک با احساس دستش رو کصم بیدار شدم ساعت پنج و نیم بود دو سه ساعت گذشته بود دستمو گرفت بردسمت کیرش ک دیدم بیداره بهم گف ساک میزنی یا دوباره جرت بدم رفتم براش خوردم ک بازم حشری شد و افتاد ب جونه من ساعت ۷ صب تموم کردیم خوابیدیم فرداش رفتم خونه دیدم پیام داده دختر کوچولوم خیلی بی ادبی میکرد حسااابی ادب شد منم دیگه گفتم هر چ بادا باد هفته پیش دیدمش با چشاش منو میخورد خالم اسرار کرد شبو بیا خونمون بمون رفتم اونجا از حرصش ابنبات چوبی رو میخوردم لیس میزدم حالش بد میشد ولی چون خالم اونجا بود نمیتونست کاری کنه ی چند بارم تو اتاق خودشو چسبوند بهم گفت میبینم دلت هوس کیرمو کرده منم خندیدم گفتم فعلا ک نمیتونی غلطی کنی اونم عصبی شد و تا صبح نتونست از حشریت و عصبانیت بخوابه و پشت سر هم سیگار کشید منم خوب تلافی کردم یکم دلم خنک شد رفتنی بهم گفت با بد کسی در افتادی دعا کن گیرم نیوفتی ک این سری بهت رحم نمیکنم.تمامنوشته: خاطره
207