زندگی های کیری

۲ماه بود که فقط چت میکردیم از این ۲ماه ۱۰روز اخر را سکس چت میکردیم از من مرتب عکس میخاست ولی منم بدلایل خودم عکس نمیدادم فقط چند تا از صورتم اونم تایمردار که حذف بشه تو سکس چتها هر چی از سایزش میپرسیدم طفره می رفت منم بش میگفتم دول موشی اونم میگف حتما اون اندازه راهست بیشتر باشه کمتر نیس خیلی باجنبه وخوش مشرب بود من کلی سربسرش میزاشتم شوخی میکردم بی اینکه گله کنه یا بخاد تلافی کنه تازه میگف چقدر شیرین زبونی انقدر دوست دارم که انقدر شیطون وباحالی بعضی وقتام روفاز غم بودم براش درد دل میکردم از سختیای زندگیم از شوهر سابقم از رفتارهای خانوادم از سخت گیریهاشون میگفتم واون باز دلداری میداد ومیگف قوی باش بش وابسته شده بودم هرروز باید باش چت میکردم دیگه خسته شده بودم گفتم یا کات کن یا رابطه را جدی تر کن گف از کات نگو فردا بیا فلان کافی شاپخیلی استرس داشتم برای دیدنش بااینکه خیلی راحت حرفای سکسی بش زده بودم واز خاسته هام تو سکس بش گفته بودم وقتی تو کافی شاپ روبروش نشستم روم نمیشو بچشماش نگاه کنم وقتی یادم میومد سر سایز کیرش چقدر بش متلک انداخته بودم ومسخرش کرده بودم روم نمیشد باش حرف بزنم نگاهش را ازم برنمیداشت گف خووووب خانم زیبا باشرم سرم را بالا اوردم وهر دوخندیدیم دستام را گرفت گرمای دستاش تو تنم رفت خیلی بهتر از عکسش بود مامان جونم راست میگف مرده وقد وبالاش یه مرد چهارشونه بلند قد وهیکل ورزشکاری یه عینک بدون فرم که باکلاس ترش کرده بود خیلی مصمم واروم ارامشش را دوست داشتم چوو بهم منتقل میشد کنارش حس خوبی داشتم چون پیشش اروم بودم شوهر قبلیم که امیر بود خیلی عجول هول بی صبر وبداخلاق بود وایمان درست نقطه مقابلش متفکر وصبور واروم .به تک تک حرفام ونگاههام توجه میکرد ونظر میداد چیزی که من از ایمان حتی تو موضوعهای مهم هم بیاد نمی اوردم .گف عزیزم خیلی ممنونم ۲ماه تونسی باشرایط من کنار بیای وبخاسته تم احترام بزاری من سردوراهی بودم گفتم منم سر سه راهی بودم میخندید گف اسمت را اشتباه گذاشتند آرزو تورا باید می گذاشتند شیریناز وقتی با تو ام خیلی راحت ترم دیدم به زندگی بهتر شده با تو از دید دیگه ای دنیا را میبینم گفتم پس وقتی برات از ناراحتیام میگم گف اونم خوبه چون بعضی وقتا خداروشکر میکنم چه خوبه زن نیستم تابخام اینهمه سختی را تحمل کنم بااینکه فکر میکردم بحث حضوریمون سکسی باشه بااینکه بخاطر کرونا هیچ کی تو کافی شاپ نبود نه لمسم کرد نه حرف سکسی زد از خودمون گفتیم وقتی اومدیم بریم بیرون دستم را گرف ومن از اینکه کنار یه مرد قوی حرکت میکردم سرشار از لذت بودم گف بیا تو ماشینم تازه هوا تاریک شده بود دستم را گرفت وبوسید بعد لبهاش را گذاشت رو لبهام مثل ادم تشنه میمکید نفسم سنگین شده بود نگاهش کردم چشماش را بسته بود دستش را گذاشت روی سینه هام وهمچنان لبام تو لباش بود خیلی اروم وبااحساس دستش را برد زیر لباسم بهش نزدیکتر شدم کسم خیس خیس شده بود سینم را فشار داد ونفسای خودشم بلندتر شد تو یک لحظه انگار بخودش بیاد رهام کرد دستش را از لباسم دراورد وگونه ام را بوسید هنوز تو حس بودم نفس نفس میزدم گف سکسی من چقدر دوست دارم حالاتت رو اینکه خودتی نقش بازی نمیکنی گفتم ادامه بده خندید گف نه درست نیس اینطوری ازش فاصله گرفتم لباسم را درست کردم گفتم پس خداحافظ .از ماشین پیاده شدم ورفتم سمت ماشین خودم بم زنگ زد شروع کرد سکسی گفتن-میدونی چرا رها کردم ترسیدم دول موشی را ببینی وقیدم را بزنی اخه سیخ شده بود تازه شد قد یه هسته خرما-لیسش میزدم میشد ۲۰سانت+تو فکر کردی من خرم ۲۰سانت از کجا بیارم تو با ادم آشنا شدی نه کره خر-ببین من خودت را میخام وخریتت+از خریتم فقط کیرشا میخای-اره که جرم بدی-کیر امیر چقدر بود-سانت نزدم ولی تا خوشم میومد ابش زودتر اومده بود نه بلد بود نه دلش میخاست من را حال بیاره-تو که رکی حرفت را راحت میزنی چرا بش نگفتی چرا یادش ندادی؟-اندازه موهای کسم بش گفتم اینکار را بکن اینطوری کن ولی نه میتونس نه میخاس از نظر اون زن را باید فقط گایید نه فقط کسش بلکه شخصیتش عزتش روحش واخر سر کسش-آرزو تو زود باشرایط راه میای چرا باش کنار نیومدی-نمیتونسم مریضم کرده بود چه روحی چه جسمی-کیر گنده میخاسی خوب جرت نمیداد؟؟-نه سکس اخرین مشکل ما بود شوهرم ظاهر وامکانات خوبی داشت من بچه بودم انقدر خودم وخانوادم خوشحال بودیم که همچین ادمی با این مدرک واین خانواده واین امکانات برام اومده که فکر نمیکردم باید اخلاقمون هم بهم بیاد باید اصیل باشه باید ادم باشه باید مرد باشه بغض کردم-معذرت میخام نمیخاستم ناراحتت کنم بریم تو خودمون باخنده گف خدجه سینه پهن خودمی چقدر گرد بود ممه هات حال کردم سفت وگرد عاشقشم+به کوتاهی کیرت میبخشم-ارزو دلم میخاد همه هسته خرما را بچپونم تو کست بعد از اینکه از دهنت دراوردم-ایمان اینکه به جاییم نمیماله من دول مشتی میخام-من حالت میارم تو چکار به سایز کیر داری-خره کوچیک باشه انقدر تخمات را میکشم تا کیرت بلند تر شهرسیده بودم خونه ایمان باید قطع کنم بنفعته از خر قرض کنی خداحافظ۱ساعت بعد پیام داده بود ارزو از فکرت بیرون نمیام فردا بیا خونم بیا هسته خرمام را کیر خر کنباورم نمیشد اینکه ۲ماه برای دیدن من تعلل میکرد حالا ۱شبه بخاد قرار سکس بزاره گفتم من نمیتونم من نمیشناسمت روم نمیشه صبر کن گف همچین بکنمت خودت لباسات را بکنی خودت بکنی توشدودل بودم فکرای مختلف چه جور ادمیه چه طوریه بااینکه بادیدنش مطمین شده بود ادم حسابیه ولی از بس از بچگی ترسونده بودنم که مرد فقط دنبال ضربه زدن واخاذی از زنه ، جراتم کم شده بودگف تا ۱ساعت دیگه خبر بده تا من کارم را هماهنگ کنم ۵روز از روز اخر پریودم گذشته بود موقع تخمک گذاری وشهوتم در اوج خودش بود مثل بیشتر اوقات کسم خیس واماده دریافت یه کیر کلفت وبلند بود دیگه انگشت وخیار براش تکراری وبیمزه شده بود حدود ۵ماه از اخرین سکسم با امیر میگذشت سکسی که به دعوا وکتک کاری منتهی شده بود تو این ۵ماه باخودم ور میرفتم وهیچ وقت ارضا نشدم من بدجور وابسته بودم تا یک مرد حالم بیاره کاری که امیر نمیتونس من خیلی محبت میخاسم توجه وعلاقه چیزی که امیر حداقلش را هم برام فراهم نمیکرد سکس براش مثل یه کار روتین بود کاری که باید انجام بدی اونم وقتای خاص وفقط یک طرفه. بس که تو جوونی جق زده بود بغلم میکرد سیخ بود با چند تاتلمبه ابش اومده بود وبعد پشت بمن میخابید…اوکی رفتن بخونه ایمان را دادم کنجکاوی برای سایز کیرش واینکه مجرده یانه چون بم جواب نداده بود وگفته بود دوس ندارم دروغ بگمقرار شد تا نزدیکیهای خونش برم وبعد بیا د دنبالم لباس سکسی زیر لباسم پوشیده بودم وخیلی مراقب رانندگیم بودم چون فکر کردم اگه تصادف کنند از لباسم همه میفهمند داشتم میرفتم کس بدم .سوار ماشینش شدم نشناختمش کت وشلوار وکراوات خیلی تمیز وسه تیغه .-به به جناب دول موشی روغن خراطین زدید که-جون به خدجه سینه پهنم کس گشادم که کیر کلفت میخاد-ببین تونداری وخدا بت نداده چرا عیب رو کس من میزاری-کس باید تنگ وکوتاه باشه معلوم نیس چه غاری داری که کیر کلفت میخای-کس من کسه تو کیرت کییییر نیس-ارزو بت رحم نمیکنم یه کیری نشونت بدم-اخ اخ کاش ۱کیر دیگم از بغلش درمیومد-خدایی دیگه ۲کیره نخاهکلید واحد را داد سریع از جلوی نگهبانی میری تو طبقه ششم واحد ۶۰۵ در را باز میزاری تا من بیاماسترس وجودم را گرفته بود تلفنم را دراوردم والکی مشغول صحبت کردن شدم وسریع خودم را انداختم تو اسانسور دوس داشتم تا بره تو پارکینگ وپارک کنه من یه سروگوش حسابی به همه جا بزنم ولی مانتوم را که دراوردم در پشت سرم بسته شد.چقدر باکت وشلوار مردونه تر وخوش قامت تر بود دلم میخاست خودم را تو بغلش بندازم از گردنش اویزون بشم خودم را بکشم بالا وببوسمش ولی زندگی با امیر بم یادداده بود زن باید ناز کنه اگه خودت بری طرف مرد بی ارزش میشی دیگه تو چشمش بزرگ نیسی دلخواه نیسی مرد باید همیشه بدوه دنبال نون دنبال زن تا براش مهم باشه تا قدر بدونه .اومد سمتم ومن فقط نگاش میکردم دوسش داشتم همینطور ایستاده بغلم کرد کشیدم بسمت بالا دستش زیر کونم بود لبهاش رو لبهام حس قدرت وبزرگ بودنش را دوست داشتم بااینکه خودم بلند وهیکلی بودم ولی مرد بلند وقوی را دوست داشتم دستام را دور گردنش گذاشتم بوسیدیم وبوسیدیم زبونش را کرد تو دهنم وچرخوند تو ۱لحظه گذاشتم زمین ودستش رفت لای کسم اخ که فرو کنم تو این غار وسیییییع انگشتاش سریع دکمه های لباسم وبعد از اون شلوارم را باز کرد بادیدن لباس مشکی سکسی چشماش برقی زد طوریکه دستام را رو چشمهاش گذاشتم از یه طرف لذت میبردم از شهوت ونگاه تحسنیش از یه طرف روم نمیشد سرش را تو گردنم فروکرد دستم را از چشماش برداشتم بوسید واومد پایین رف روی نوک سینه املعنتی صاف رفته بود روی نقطه ضعفم بااینکه بش نگفته بودم وبیشتر چوچولم را حساس گفته بودم تاخوب برام بلیسه وبمکه ولی چنان ممه خوری میکرد وبادست دیگش وسط کسم حرکت رغت وبرگشتی میداد که نالم بلند شد لبام را بوسید وسینه هام را با یک دست گرغت ومالید نفسام بلندتر وناله هام شدید تر شده بود که تو گوشم گف بریم اتاقدستم را گرفت وکشوند سمت اتاقبااینکه کسم خیس بود وتو اوج شهوت بودم وقتی اتاقش را دیدم خشکم زد تخت ومیز ارایشی که نشون از وجود یه زن تو اون خونه بود-ایمان تو زن داری من نمیتونم من نمیخام-ایمان درحالیکه تو چشمام دقیق شده بود گف نه زنم نیس زنم رفته-من نمیخام کاری که زنای دیگه بازندگی من کردند وفکر من را نکردند من با زن دیگه ای بکنم حتی اگه اون زن دشمنمپرید وسط حرفم ۷ماهه هیچ زنی رو این تخت نخابیده بجون مادرم قسمناباورانه بش نگاه کردم-دوست نداری ادامه نمیدیم تو ذات من نیس کسی را مجبور به کاری کنم که نمیخاد ولی انقدر نامرد نیستم که زن ببرم تو تخت همسرم-بغضم ترکید انگار تمام ترسها واسترسها میخاستن خالی شند دستم را ول کرد گف میرم لباسهات را بیارمگوشه تخت نشستم زانوهام را بغل کردم وزار زار بحال خودم گریه کردمارزو تو اینجا چکار میکنی اومدی برای سکس خونه مردی که هیچی ازش نمیدونی انقدر کست واجبه الان باید سرکارت باشی پاشدی اومدی اینجا جنده خانم که کس بدی …کسم خشک شده بود ایمان لباسهام را گذاشت روی تخت ورفت بیرون لباسهام را پوشیدم وخوشحال از اینکه اتفاقی نیفتاده از اتاق اومدم بیرونایمان کتش را دراورده بود وروی کاناپه نشسته بود گف بیا اینجارفتم نزدیکش یه لیوان اب از روی میز برداشت وبسمتم گرف اب را خوردم دستش را به حالت بغل گرفت وگف بیا اینجانشستم تو بغلش ‌دماغش را چسبوند بدماغم-چرا گریه کردی چون کیر خر ندارم-خندیدم چقدر خنده بعد از گریه حال میده-اره دول موشی من کاش بم گفته بودی-چیا بگم اینکه زنم زنم نیس همسرم نیس از من فراریه من را نمیخاد چیا بگمبگم ۷ماهه بش دست میزنم با عصبانیت دستم را پس میزنه بگم ما فقط جلوی مردم زن وشوهریم دوتا دشمنیم باهمزل زد تو چشمام چه چشمای درشت وزیبایی داش چقدر معصوم وبیگناه اشکی که توش اومده بود معصوم تر وبی پناه ترش کرده بود اعصاب گریه یه مرد را نداشتم تا چند روز بعد از گریه های امیر والتماسهاش برای موندنم حالم بد وکیری بود گریه مرد چیزی بود که من تحملش را نداشتم-چون دولت موشیه ولت کرد ؟؟خندید منم خندیدم خره کس اونم گشاد بود ؟؟ببین عیب از کیر تویه همین الان اعتراف کن-من اعتراف نمیکنم من مرد عملم نشونت میدماز روی مانتو شروع به گاز زدن سینه هام کرد دستاش را از کمرم برد روی کس وکونم دستاش بزرگ وقدرتمند بود زیاد حسش میکردمشروع کرد لب گرفتن ومنم همراهی کردن باسرعت دوباره لباسهام را کند وروی کاناپه درازم کردسینه هام را از نیم تنه سکسیم بیرون کشید وبا ولع شروع به خوردنش کرد کسم مثل چشمه شروع به جوشیدن کرد یه دستش روی سینم بود وبا دست دیگش سریع لگ را از تنم دراورد کسم که پیدا شد ناخوداگاه دستم روش رف ایمان عرق کرده بود رفت وسط پاماز پایین تا بالای کسم را زبون کشید ومن همراه حرکتش آه کشیدم واون دوباره ودوباره تکرار کردزبونش را تو کسم کرد وفشار میداد دوتا دستاش سینه هام را محکم گرفته بود وفشار میداد میمالید وبازی میداد تو ۱لحظه ازم جداشد ورفت سمت تلویزیون وروشنش کرد انگار که از بلنذی قدام ترسیده بود مثل مار بخودم میپیچیدم شروع کرد باز کردن کراوات وپیرهنشخوب ارزو بگو چکارت کنم بگو چی میخای-بخورم ایمان فقط بخورمادامه دارد …نوشته: آرزو

121