...قسمت قبلقسمت سومصبح یه مرتبه با صدای بسته شدن در ورودی خونه از خواب پریدم.حدسم این بود که مامان بابا اتاقهای من و هلن رو وارسی نکردن.البته شایدم اینکارو کرده باشن ولی ترجیح میدادم اینجوری فکر کنم تا اینکه ما رو برهنه کنار هم دیده باشن.غلتی زدم.هلن خواب خواب بود،حتی موقع خواب هم شگفتانگیز بنظر میرسید. لبخند کمرنگی رو لبش بود،امیدوار بودم اونچیزی که باعث این لبخند شده مربوط به عملیات دیشبمون باشه.از تخت بلند شدم.آب حموم رو باز کردم تا گرم شه.رادیو رو روشن کردم. از اینکه مجری در حال صحبت عادی بود تعجب کردم چون من تازه با خواهرم خوابیده بودم و دنیا همچنان به صورت عادی ادامه داشت.وقتی آب به اندازه کافی داغ شد زیر دوش رفتم درحالیکه هنوز کاملاً به فکر شب گذشته بودم که چطور خواهرم رو گاییده بودم.کارم تموم شد،اومدم بیرون.حولهای به خودم پیچیدم و رفتم طبقه پایین تا صبحونه بخورم.رو نون تست کره مالیدم.اونقدر تو فکر غوطهور بودم که حتی صدای پای هلن رو که داشت طرفم میومد نشنیدم.زد رو شونههام،برگشتم.یه بوس کوچیک زد رو لبهام و گفت:سلام جذاب.خوب نگاش کردم.جز یکی از تیشرتهای سفیدم که پوشیده بود چیز دیگهای تنش نبود.وای که چقدر سکسی شده بود.لمبرهای کونش حسابی خودنمایی میکردن و نوک سینههاش از زیر لباس مشخص بود.اون یکی از برشهای نون تست رو قاپید و رفت رو به طبقه بالا و گفت:اگه خواستی پیشم بیای میرم که دوش بگیرم که بهش گفتم آره شاید اومدم.فکر کنم کمی ناراحت شد که من پشت سرش راه نیفتادم.به این فکر کردم که چه اتفاقی افتاده.وجدانم اذیتم میکرد،کاری که من و هلن انجام داده بودیم قابل قبول نبود و باید تموم میشد.اون خواهرمه،چطور ممکنه بینمون این اتفاق افتاده باشه.اینو میدونم که همیشه برام جذابیت داشته اما کار شب گذشتهمون خیلی دور از انتظار بود.هلن بهم گفته بود دوسم داره و میخوادم و من هم تا اونموقع هرگز با كسی به اندازهی اون احساس صمیمیت نکرده بودم.ما با کاری که دیشب کردیم بیش از حد جلو رفته بودیم پس انجام دوبارهش نمیتونست باعث بدتر شدنش بشه.از جام پا شدمو بسرعت از پله ها بالا رفتم.هنوز صدای آب دوش میومد اما نمیخواستم اونجا برم.یه راست رفتم اتاق هلن حولهمو زمین انداختم و رفتم رو تختش منتظر موندم.چند دقیقهای که گذشت صدای آب قطع شد،قلبم تندتر از همیشه میزد.صدای باز شدن در حموم بگوشم خورد.خواهرم غافل از اینکه من اونجام داشت به سمت اتاقش میومد.وقتی تو اومد هنوز از تنش آب میچکید و فقط یه حوله کوچیک دور خودش پیچیده بود.لحظهای که منو درازکش رو تختش دید عجب لبخندی زد.دستشو از رو حوله برداشت،اندام جذابش مث به اسب کهر میموند.مث باد سمت تختش اومد و با یه جست از رو من پرید.موهاشو پشت سرش جمع کرد و شروع کرد بوسیدنم.منم با کمال میل باهاش همراهی کردم و دستامو پشت گردنش گره زدم.زبونش که تو دهنم میچرخید رو مکیدم،چقدر مزه آب دهنش دلچسب بود.با اشتیاق تموم از هم لب میگرفتیم و همو نوازش میکردیم.دستامو به پایین تنه خیسش رسوندم،لمبرای کونشو گرفتم و اونقدر فشار دادم تا صدای آخش بلند شد.خواهرم با بوسیدن بدنم رفت رو به پایین تا به کیرم رسید،دستاشو دورش حلقه کرد و چندبار نوک زبونشو روی کلاهک اون کشید.هلن طوری به کیرم نگا میکرد که انگار خوشمزهترین خوراکی دنیا گیرش اومده بعدش سرش رو روی رون من گذاشت و کلاهک کیرم رو داخلش دهنش برد و با یه مکث کوچولو شروع به مکیدنش کرد.نمیدونم چطور شد که موهای خیس هلن رو محکم به چنگ گرفتم و مث دیوونهها با خشونت سرش رو عقب جلو کردم.جالب اینجا بود که اون بدون هیچ اعتراضی باهام همراهی میکرد.یه مقدار که گذشت موهای هلن رو ول کردم.بلند شد نشست و لبخندی کثیف بهم زد.به چشمام خیره شده بود،انگشتهای دست راستش رو با آب دهنش خیس کرد و بافشار روی کوصش کشید.کاملا مشخص بود که هلن داره برای ورود کیر من لحظه شماری میکنه.طاقباز دراز کشیدم.هلن چشمکی بهم زد و اومد طرفم.نشست روی پاهام،خم شد و نوک سینه آبدارشو گذاشت دهنم.منم دستمامو پشتش گره زدم و شروع کردم به مکیدن. با اولین لیس من نفسهای خواهرم تندتر شد،مشخص بود که داره لذت میبره.بعد اون هلن نشست رو زانوهاش و با دست راستش کیرم رو گرفت و شروع به مالوندن روی سوراخ کون و شیار کوصش کرد. حدود یه دقیقه که گذشت خواهرم کیرمو ثابت نگه داشت،کمی خودشو جابجا کرد تا سوراخ بهشتش رو با سر کیرم میزون کنه و دست آخر با یه فشار،آهسته نشست روش.با ورود کلاهک کیرم هلن یه آه کشدار کشید،دستاشو رو شکم من گذاشت و چشماشو بست.لبهاش میلرزید.چند ثانیهای که گذشت هلن یواش یواش پایینتر رفت تا کیر من بیشتر تو کوص تنگ و مرطوبش نفوذ کنه.وااای که چه کیفی داشت، میتونستم درد آمیخته با لذت رو تو چهره خواهرم ببینم.به محض اینکه کیرم تا آخر تو واژن هلن فرو رفت اون شروع کرد به بالا و پایین رفتن.خواهرم حسابی داغ کرده بود.دیدن لیموهای بزرگ هلن که با حرکت بدنش به رقص در اومده بودن حسابی شهوتیم میکرد.سینههای خواهرم رو گرفتم و محکم فشار دادم،هلن یه جیغ کوچیک کشید و دوباره نوک سینهشو گذاشت دهنم.اون مث یه کابوی سوار اسب بالا و پایین میرفت و هر لحظه سرعتش رو بیشتر میکرد.صدای شالاپ شلوپ بلندی که فضای اتاق رو پر کرده بود برای من خیلی لذت بخش بود.هلن یه مرتبه وایساد،رفت لبه تخت طوری دراز کشید که پاهاش از زانو خم شد و کف پاهاش روی زمین قرار گرفت.کمی پاهاشو از هم باز کرد و با نگاه خمارش از من دعوت کرد که بکنمش.با یه جست رفتم پایین وایسادم سرپا و کیرمو با دست روی سوراخ پشت و چاک کوص هلن کشیدم.آب کوص هلن تقریبا تا سر زانوش راه افتاده بود.-لفتش نده رایان.با شنیدن این جمله دوباره پستونهای خواهرمو گرفتم و با یه فشار محکم کیرم رو تا دسته تو وجودش جا دادم.Fuck Ryan، Harder ! Fuck Your Sisterکلمات کثیفی که از دهن خواهرم بیرون اومد و منو به گاییدن سخت خودش دعوت میکرد بدجوری به من انرژی داد! و باعث شد تا جایی که میتونم خواهرمو با شدت و سرعت بیشتری بکنم.هلن هم انگشتاشو روی چوچولش گذاشته بود و حسابی میمالید.یه مقدار که گذشت احساس کردم دارم ارضا میشم بخاطر همین به هلن هشدار دادم.با بالاترین سرعتی که در توانم بود تلمبه میزدم.به لحظه پایانی رسیدم،میخواستم کیرم رو بیرون بیارم که…هلن دستاشو پشت باسن من برد و محکم به هم قفلشون کرد و منو به سمت خودش کشوند.اون لحظه بقدری بدنم سست شد که توان شکستن گره دستای خواهرمو نداشتم و درحالیکه به هلن چسبیده بودم بدنم به شدت تموم خورد و تو یه لحظه با لذتی غیرقابل وصف ارضا شدم.مقداری از آب کیر من از اطراف کوص هلن بیرون زد و به زمین چکید ولی خواهرم همچنان قصد نداشت دستاشو باز کنه،مث اینکه نمیخواست حتی یه قطره از اسپرم منو از دست بده.بالاخره با عقب کشیدن خودم دستای خواهرم رو از هم باز کردم و کیرم رو از سوراخ تنگش بیرون کشیدم.با بیرون اومدن کیرم هلن دستشو بین پاهاش کشید و بالا برد شروع به مکیدن انگشتاش کرد.درنهایت روی تختی که از ترشحات ما خیس شده بود دراز کشیدیم و درحالیکه بدنهامون بشدت عرق کرده بود همدیگرو تو آغوش گرفتیم و بوسیدیم.من پرسیدم:+چه احساسی داری؟-من حال خیلی خوبی دارم.ازت ممنونم رایان،تو واقعا سورپرایز بودی.+احساس گناه نداری؟-راستش چرا،کاری که ما انجام میدیم اشتباس اما من همیشه تو رو جذاب میدیدم و حالا هم احساس خوبی دارم.+ولی کار ما درست نیست ، اگه مامان بابا بفهمن چه اتفاقی رخ میده؟ شاید ما رو نادیده بگیرن و به پلیس خبر بدن.-پس ما باید مث یه راز این اتفاقات رو مخفی نگه داریم.موافق نیستی؟+اوکی،منم اینو میخوام.تقریباً وقت ناهار شده بود و منم کمی گرسنه بودم،پیشنهاد کردم بریم و دلی از عزا در بیاریم .وارد آشپزخونه شدیم.یه پیتزا گذاشتیم و تو فر و رفتیم پشت میز غذاخوری و مشغول گپ زدن شدیم.پیتزا که آماده شد اونو خوردیم ولی هلن هنوز کمی گرسنه بود بخاطر همین اون یه بستنی یخی رو از فریزر درآورد و در حالی که به من نگاه میکرد مشغول لیسیدن اون شد.خواهرم با تمسخر گفت:من بستنی یخی رو دوست دارم ولی مکیدن کیر تو رو بهش ترجیح میدم.هلن درحالیکه بستنی رو از پایین لیس میزد بعضی وقتا اونو کامل تو دهنش میبرد.با دیدن این صحنه آلت من از خواب بیدار شد.خواهرم نگاهی به سمت کشاله رون من و برآمدگیش کرد و گفت:به نظر میرسه من میتونم باز مزه آبنبات چوبی تو رو امتحان کنم.بلند شدم و بستنی یخی را از اون گرفتم و شورتمو پایین کشیدم.هلن رو زانوهاش نشست و بدون معطلی کیرم رو تو دهنش فرو کرد.زبون هلن خیلی یخ کرده بود.با هر ساکی که برای من میزد سرمای بیشتری تو کیرم رسوخ میکرد و این یه تجربهی شیرین بود که تا اونروز هیچوقت بهش نرسیده بودم.با دست جلوی هلن رو گرفتم و اونو وادار کردم که وایسه سرپا.میز اتاق غذاخوری رو خلوت کردم و بلندش کردم نشوندمش روی اون.با یه حرکت شلوار و شورتش رو کندم و پاهاش رو از هم باز کردم.به کوص بادکرده خواهرم که دوباره خیس شده بود نگاهی انداختم،معلوم بود که بازم داغ کرده.رو صندلی روبروش نشستم تا راحتتر بتونم مزه گربه خوشمزه اونو بچشم.لبهای کوس هلن رو با انگشتام باز کردم و شروع کردم مکیدن چوچولش.چندبار از بالا تا سوراخ پشتش رو لیس زدم و بعدش زبونم رو داخل واژنش کردم و چرخوندم.زبونمو بیرون کشیدم و انگشت شستم رو داخل کوص هلن کردمو تندتند عقب جلو کردم.همزمان با اینکار انگشت دست دیگمو روی سوراخ باسنش کشیدم.برام جالب بود که با هربار مالش چروک کونش،سوراخش باز و بسته میشد برای همین انگشتمو با آب دهنم خیس کردم و به اندازه دو سه سانت تو کونش فرو بردم.با ورود انگشتم آه از نهاد هلن بلند شد، تکونی خورد و گفت:-رایان دردم اومد.+باشه،دیگه اینکارو نمیکنم.-نع،اونقدرام بد نیست.با شنیدن این حرف اینبار انگشت شستم رو حسابی با آب لای پای هلن خیس کردم و یواش یواش تا ته تو کون هلن فرو کردم و بهش نگاهی انداختم.چشماشو بسته بود و لب بالاشو به دندون گرفته بود.شروع کردم به عقب جلو کردن انگشتم و تو همون حالت با زبون محکم چوچول و شیار مرطوب کوصشو لیس زدم.هلن دستشو تو موهای سرم میکشید، نفسهاش تبدیل به آه کشیدن شد و هر چی میگذشت صداش بلندتر میشد و من بیشتر لذت میبردم.طولی نکشید که هلن گفت:-رایان من دارم ارگاسم میشم.تو اون لحظه من دوتا از انگشتام رو بزور تو سوراخ تنگ کونش فرو بردم و محکم چوچولش رو میک زدم.هلن از درد و لذت به ناله افتاده بود.بدنشو جمع کرد و با یه جیغ کر کننده منفجر شد.پاهاش و پستونهاش میلرزیدن و سوراخ کونش مدام چشمک میزد.شاید باورتون نشه ولی از اینکه تونسته بودم خواهرمو با این شدت به نهایت لذت برسونم خیلی رو کیف بودم و به خودم افتخار میکردم.هرچی آب لای پای هلن بود رو لیس زدم.بلند شدم کیرم رو روی لبه بهشت اون گذاشتم و کمر خودمو عقب بردم ولی همینکه خواستم تلمبه بزنم خواهرم دستشو گذاشت جلو کوصش و مانع کار من شد! و با طعنه گفت:-تو باید فعلا منتظر بمونی!+چی؟من هنوز کارم رو تموم نکردم که؟هلن بیتوجه به من که مات و مبهوت اونجا وایساده بودم بلند شد لباساشو پوشید و آشپزخونه رو ترک کرد.چند دقیقه بعد هلن درحالیکه لباسهای بیرونشو پوشیده بود،کیف در دست از پلهها پایین اومد و گفت:من میخوام برم خرید.قبل از اینکه من بتونم اعتراض کنم هلن یه ماچ از من کرد و زد بیرون.منم ناچار شورتم رو پوشیدم و مشغول تمیز کردن آشپزخونه شدم.غروب که شد هلن نایلون به دست از خرید برگشت و از پله ها بالا رفت.اونموقع دو ساعتی میشد که مامان بابا از سر کار اومده بودن و منم مجبور بودم وانمود کنم که برگشتن خواهرم برام مهم نیست.ادامه دارد.دوستان:دوباره میگم که این نوشته مال من نیست و برگردون یه داستان واقعی خارجی هستش.با این وجود اگه به هردلیلی بازم میخواید بد و بیراه و فحش بدید بیزحمت فقط و فقط به خودم بدید.نوشته: خالکبرا
138