دختر خاله کوچولو حشری

سلام به تک تک حشری هاجواد هستم ۲۳ سالمه الان این خاطره واسه سال ۹۴ هستش اون زمان ۱۸ سالم بود شرایط داغون بلوغی داشتم فقط جق میزدم اکثر شما هم اینکار رو میکردید موقع بلوغاون زمان قدم حدود ۱۸۰ بود وزنم حدود ۹۰ دقیق یادم نیاصلا خوشگل نبودم و کیر خاصی هم نداشتم اون زمان شاید ۱۴ سانت بودبگذریم آقا ما یه دختر خاله داشتیم ۲ ماه از ما کوچیک ترهما اهواز زندگی میکردیم خونمون کیان آباد بود بچه ها اهواز میدونن کجاستیه آپارتمان خانوادگی داشتیم ما خانواده ۴ نفره بودیم اون‌ زمان طبقه چهارم بودیم مادر بزرگم طبقه اول بود اونا طبقه دومبخاطر همین رفت و امد زیاد بود اخه مادر های هر دومون خونه دار بودنآقا ما خیلی خانواده پولداری نبودیم من اون زمان سال ۹۵ یه گوشی اس ۳ داشتم واسه اون زمان خودش خیلی خوب بودمن از بچگی این دختر خالمون هم بازیم بود چون با داداشم اختلاف سنیمون ۶ ۷ سال هستما باهم چت میکردیم معمولا ولی هیچوقت از حد خاصی فراتر نرفته بودیم فقط در مورد درس و چیز های معمولی حرف می‌زدیمهنوز هم اینطوریمیه روز تابستون ۹۴ مامانش اومد خونمون که با مامانم برن خرید یه چیزی واسه عروسی یکی از فامیلا بگیرن اونم اومد خونه ما که بمونه اونجا ما یکم کص گفتیم و یه فیلم با زیر نویس گذاشتیم ببینماون موقع ۱ سال بود تلوزیون خوبی خریده بودیم برا جام جهانیآقا ما با فلش یه فیلم که دقیق یادم نبود ولی یادمه صحنه داشت و یکم ترسناک بود رو گذاشتیممن یکم تخمه خریده بودیم نشستیم خوردیمتقریبا اخرا فیلم بود این شخصیت های فیلم لب گرفتن ما هم یکم حس بهمون دست داد قائدتا همه اینطور میشیم وقتی پیش دختری هستیم۲ تامون رو یه مبل ۳ نفره نشسته بودیم یه نگاه بهم کرد منم یه نگاه بهش کردم آخه عادت نداشتیم جلو هم دیگه این صحنه هارو ببینیمدستش رو گرفتمبرا اولین بارم بود دست دختری رو می‌گرفتمجقی هم بودم واسه همین کیرم راست شدیه نگا کرد بهش خندید منم یه نگاه کردم و خندم گرفت و پام رو گذاشتم رو اون پام دستم رو گذاشتم رو پاهاش راستی از دختر خالم بگم ۲ ماه از من کوچیک تر بود قدش چند سانت از خودم کوتاه تر بود و لاغر هم بود ولی بر خلاف من سفید بود و این مورد رو به باباش رفته بودکم کم ازش لب گرفتم و گردنش رو میبوسیدم و حشری شدم و حشری شده بود اونم تو حال خودش بود فقط نمی‌دونم چرا اون موقع هیچ صدایی ازش نمیومد بعدش پام رو گذاشتم رو پاهاش و ادامه دادم بعدش دستش رو گرفتم بردم تو اتاقم اون زمان تخت ۱ نفره داشتم خوابیدیم روش تو بغل هم بودیمممه هاش رو آروم میمالیدم ممه هاش ۶۰ بود شاید در کل خیلی کوچیک بودبعد چند دقیقه انگار دوست نداشت ساک بزنه منم درخواست نکردم فقط گفتم بکنم تو کونت آخه اون زمان دختر بود بعدش گفت نه این اولین صدایی بود ازش در میومدکاندوم و هیچی هم نداشتیم تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم گذاشتم لاپاش گفتم پاهات رو بچسبون به هم و ۳ دقیقه تکون‌ دادم ابم اومدریختم تو دستم رفتم دستم رو شستم اون هنوز رو تخت دراز کشیده بود منو دید لباس هاش رو پوشید و رفت سر مبل نشست منم تیشرتم رو عوض کردم و رفتم رو یه مبل دیگه دراز کشیدم و شروع کردم تخمه خوردن بعد ۲ ساعت مامان هامون اومدن و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بودالان هم مطمئنم دوست پسر دارهولی من سینگلمفقط سوال من اینه که این تو زندگی معمولی ۲ دقیقه نمیتونست ساکت بشینه چطور تو ۱۰ دقیقه سکس فقط یه نه گفتنوشته: دائم السینگل

126