ماهیت کلی این داستان واقعیه ولی برای اینکه سکسی ترش کنم قطعا ی سری چیزا رو بهش اضافه یا کم کردم …رفتم توی یک آپارتمان برای نصب ماهواره .مثل همیشه رفتم روی پشت بوم آنتن رو نصب کردم و اومدم پایین .شهرزاد و مادرش و برادرش پایین بودن داشتم کانال ها رو اوکی میکردم که سر حرف باز شد و بهشون گفتم که کار کامپیوتر هم انجام میدم ، شهرزاد گفت اتفاقا کامپیوتر من مشکل داره ، بعد از اینکه ماهواره نصب شد با داداش شهرزاد رفتیم برای درست کردن کامپیوتر و هر کاری کردم نشد درستش کنم . بهش گفتم ی روز بیارش در مغازه تا اونجا درست کنم . اوکی داد و خداحافظی کردم و اومدم خونه .شب شهرزاد پیام داد خودش را معرفی کرد و گفت شهروز شماره را داده که باهات هماهنگ کنم و کیس را بیارم واسه تعمیر ، گفتم فردا بیار ، گفت الان هم میتونم بیارم . ساعت حدودای ۷ و ۸ بود گفتم خب الان بیار .اومد در فروشگاه و تا اومدم کیس رو درست کنم یک ساعتی زمان برد و توی این مدت بیشتر آشنا شدیم .گذشت و بعد از چند روز رد و بدل کردن پیام و صحبت کردن چون مامانم رفته بود بیرون و شب نمیومد امکانش را داشتم که ببرمش طبقه ی بالا . بهش گفتم میای اینجا ، گفت آره .اومد …نه بچه پررو بودم نه سر به زیر ولی خب خیلی روم نمیشد بهش نزدیک بشم . فکر میکردم اگه بهش چیزی بگم ، بهش بر میخوره و صدا میکنه و آبجی و داداشم که پایین بودن میفهمن و … خلاصه که اون بالا فقط ی تخت بود و ی میز . اسمش شده بود اتاق من ولی انباری بود بیشترنشست روی تخت ، منم دراز کشیدم و خودم را گوله کردم تا بتونم سرم را بذارم روی پاهاش ، همین که سرم را گذاشتم و نگاهش کردمگفتم : چقدر تو خوشگلی خندید و ی لحظه لبم را بوسید .کف کردم . ی کم اومدم بالاتر ، سرم زیر ممه هاش بود و کشیدم زیرش . نررررم و خواستنی بوددستم را بردم دور کمرش و یهو خوابوندمش و خودم هم اومدم روش من نصف تنم به دیوار بود و اون نصفش آویزون . به هر ضرب و زوری بود ی کم درست تر خوابیدیم و لب هاش رو بوسیدم خوشمزه بود ی طعم آدامس توت فرنگی ،هی بیشتر خوردم و اون رها تر میشد .بوسه ها شهوانی شده بود پر از شهوت بودیم بدون هیچ حرفی فقط همدیگه رو بوسیدیم .دستم را بردم بین پاهاش و روی شلوار کسش را لمس کردمصدای آآآآهش رفت توی مغزم .برای اینکه صداش زیاد بالا نره مجبور بودم که هر کاری میکنم لبهاش رو ببوسم .کسش را میمالیدم و زیر دستم مثل مار به خودش میپیچید .چند دقیقه ای کسش را مالیدم .دستم را برداشتم ، نگاهش کردم راضی بود به همه چی و هر اتفاقی که قراره بیفتهدراز کشیدیم بغل همدیگه ، دستم را گذاشتم زیر سرش و باز بوسیدن و لیسیدن لب رو شروع کردیم . کیرم داشت میترکید . چسبوندم به رون پاش و بازم آآآآه گفتنش پیچید توی مغزم .دستش را آورد سمت کیرم ، من ی شلوارک پام بود از روی شلوارک ی کم مالید و دستش رو برد زیر شورتم و کیرم رو گرفت .آروم گفت : اووف چه سفت شده .گفتم : آره دیگهشروع کرد به مالیدن کیرم و منم همچنان فقط لبهاش رو میخوردم . دستم درد گرفت زیر سرش . دستم را از زیر سرش برداشتم و خوابیدم روش ی بوس کوچیک کردم رو لبش و رفتم پایین . دکمه های مانتوش را باز کردم ، فقط نگاهم میکرد . ی تاپ پوشیده بود تاپش رو دادم بالا ، اه سوتین هم داشت . دیگه تاب نداشتم . سوتینش را باز نکردم دادم بالا و اووووووف دو تا ممه ی تپل زد بیرون ،سرم رو گذاشتم لای ممه هاش و مثل وحشی ها شروع کردم به خوردن و لیسیدن فقط صدای آآآهش میومد . کیرم و میمالیدم لای پاهاش و ممه هاش رو میلیسدم و میخوردمرفتم پایین تر شکمش را بوسیدم و دکمه ی شلوارش را باز کردم .جووووووون بوی کس از همون فاصله هم حس کردنی بودشلوار و شورتش را با زحمت از پاش درآوردم . میخواستم برم کسش را بخورم که دستش را گذاشت روش حتی نذاشت ببینمش .گفت : نه دوست ندارم .گفتم : چرا ؟ باشه .منتظر جوابش نموندم . تی شرتم رو در آوردم و اون هم سوتینش را باز کرد و باز افتادم روش شلوارم رو هم توی همون حالت دراز کش با پاهام در آوردمدوتامون لخت لخت تو بغل هم بودیم .کیرم رو گذاشتم لای پاهاش . میمالیدم به کسش . ی کم پشم داشت . احتمالا بخاطر همین نذاشت ببینم کسش رو ولی اصلا مهم نبود .کسش انقدر خیس بود که کیرم سر میخورد لاشیکی دو دقیقه ای لاپایی کردمش حس خوبی بود هم واسه من هم واسه اونگفت : بکن توش دیگه طاقت ندارمگفتم : بازه ؟ جلو ؟ مطمئنی ؟گفت : آره بکن .ترسیده بودم ی دختر ۲۲ ساله مگه میشه اوپن باشه ( این جریانات مال ۱۵ سال پیشه ، اون موقع ها خیلی مرسوم نبود دختر اوپن باشه )با اینکه میترسیدم ولی کیرم را گذاشتم در کسش و آروم آروم فشارش دادمتنننننگ بود و کردنی . سر کیرم داشت میسوخت و میرفت تو . خیلی دااااغ بودیم هر دومون ولی اون انگار عطش بیشتری داشت .با هر بار فشار دادن صدای آه و ناله ش ترغیبم میکرد که بیشتر فشار بدمتا ته کیرم رو فشار دادم تو کسش و نگه داشتمنگاهش کردم . ی لبخند از روی رضایت داشت و ی قطره اشک گوشه ی چشمش بود .گفتم : چیه ؟گفت : هیچی بکن ن ن ن نتلمبه میزدم تو کسش محکم میکردمشفقط آآآآه و ناله ش توی گوشم بود . گاهی میبوسیدمش و کیرم را تا ته میکردم تو کسشآبم نزدیک بود بیاد که کیرم را در آوردمگفت : چرا در میاری ؟گفتم : برگرد از اونوریگفت : نمیخواد همینجوری دوس دارمبازم کیرم را مالیدم لای کسش . اینبار به نظرم ارضا شد ، چون ی آهی کشید که ترسیدم کسی فهمیده باشهکردم تو کسش و تلمبه زدمگفت : تند تند بکنتند و محکم میکردمشگفتم : دوس داری ؟گفت : آره بکن بکن بکندیگه نمیتونستم جلوی اومدن این رو بگیرم کیرم را درآوردم و گذاشتم روشکمش .آبم پاشید روی شکمش خودم هم ولو شدم روشچند ثانیه ای که اصلا توی دنیا نبودم . خیلی ی ی ی آب بودسرم را بردم لای موهاش ، لاله ی گوشش را لیسیدم و گفتم : خوب بود ؟گفت : وای آآاآره خیلی حال داد .پ ن ۱ - این داستان نبود خاطره بود خیلی کم و کاستی داره خودم میدونم ولی اولین تجربه داستان نویسیم بود .پ ن ۲ - فحش ندید ولی اگر ایرادی داره بهم بگید که اگر تصمیمی برای نوشتن دوباره داشتم توی اون جبران کنمپ ن ۳ - شما پر کنید …نوشته: سرطان
7