نکن عه نکن ول کن دیگه چقدر سیریشی تو !!دلم میخواد صورتتو نوازش کنم (با انگشتم گونه و لپشو نوازش کردم )خب خیالت راحت شد ؟! ولم کن دیگهنه خیالم راحت نشده ( دستمو بردم زیر چونش و سرش رو که انداخته بود پایین آوردم بالا و تو چشام نگاه کرد گفتم خوشگلی )میدونم آقا ، لطفا عکسامو بگیرین من دیرم شده باید برمچشم ، خانم زیبا فقط من دلم می خواد ، روسریتون خیلی سفت بستین یکم بازش کنم که تو عکس بهتر بیوفته ( دستم و بردم سمت غب غبش و گردنش رو نوازش کردم و گره روسریش رو باز کردم )راحت باش دیگه صورتمو که دستمالی میکنی روسریمم باز کردیمن فقط خیره تو چشماشروی صندلی گرد و کوچیک گردون نشسته بود و هی میچرخید معلوم بود خیلی استرس دارهبه فاصله چند سانتیمتریش واستاده بودم و دستمو کرده بودم تو گردنش و روسریش رو باز کرده بودمخط سینش دیده میشد و یک مانتو طوسی با یک شلوار کشی مشکی پاش بود معلوم بود کارمندی چیزیهرونای پری داشت و سینه های بزرگنمیتونستم حتی به از دست دادن این صحنه فکر کنم خیلی خوب بود این زنمیتونم یک خواهشی بکنم ازتون ؟بگو عزیزم (نمیدونم چرا اینقدر پر رو شده بودم اونم من خجالتی )میشه اینقدر نمالی منو ؟ حالم بد شد دیگهدلم میخواست مثل شیری که آهو گرفته بدرمش اما نیروی باور های مذهبیم که از قدیم مونده بود توم برام شده بود یک ترمزدوباره گردنشو نوازش کردمنُچی گفت و معصومانه تو چشام خیره شد ( چشماشو نازک کرد ) و با ناز گفت ولم کن دیگه تو رو خدامن از توی این نگاه فقط یک چیز فهمیدم ، با نگاهش التماسم میکرد که چرا شیر درنده نمیشی پس ؟گردنش رو گرفتم تو مشتموایی نهلب پایینشو آروم گاز گرفتمنفس نفس میزددوباره لبامو نزدیک لباش کردمهمینطور که گردنشو گرفته بودم توی مشتم توی چشماش خیره شدم و اونم نگام میکردمنتظر بودم از تو چشمام بفهمه چی میخوامدلم میخواست اونم شیر بشهفهمیدبا ترسو ناز خاصی زبونشو آورد بیرون و آروم به لبام نزدیک کردسرمو بردم عقب تر ، گفتم چی میخوای ؟ خودت باش نترسچهرش برانگیخته شد و دستش رو گذاشت پشت سرمو به سمت خودش فشار داد و با زبونش لبامو لیس زددیگه خودش رو کنترل نمیکرد و لبا و گردنم رو به شکل وحشیانه ای میخورد و لیس میزدانگار عقده چندین سالش ترکیده بود ، حدودا سی و هفت سالش بود و انگار به اندازه سی و هفت سال کنترل شده بودمثل زندانی ای که بعد از سی و هفت سال آزاد میشه چطوری نفس میکشه و اصلا براش مهم نیست که دیگران چه فکری میکنن یا چی می خوان ، همونطوری نفس نفس میزد و من رو میدرید با غیض عجیبی توفی انداخت توی دهنم که میدونستم اون توف رو به سمت تمام عقده ها واجبارها و زندگی سوخته قبلش انداخت دوباره و دوباره تف کرد روی لبامزبونم رو دور لبام چرخوندم و با کمال میل تف هاش رو خوردمحالا شددر حالی که اشک تو چشماش حلقه زده بود گفت معذرت میخوام آقا پسراین بهترین روز زندگیم بود ( لباشو خوردمو مدام زبونشو میداد توی دهنم )دستمو گذاشتم روی سینش و شروع کردم به مالیدندستشو گذاشت روی دستم و گفت نه تو رو خدا تا همینجا بسه تو رو خدا شوهرم توی ماشین منتظره بذار آرایش کنم عکسمو بگیر برمگوشیش زنگ خورد !جواب داد ( جانم عزیزم ؟ * کجایی پس ؟ شلوغه یکم عزیزم الان نوبتم میشه . * ببین همون خیابونی که پیادت کردم دویست متر بیا جلو تر یک نانواییه جلوش پارک کردم تو صفم یکم شلوغه گم نشی باشه عزیزم عکس آماده شد میام )تو چشام نگاه کرد و یک نفس راحت کشیددوباره نزدیکش شدم ( دستامو از روی مانتو گذاشتم روی سینه هاشو فشار دادم )آآآآآآآه من رو سینه هام خیلی حساسم تو رو خدا صدام میره بیرون آبرومون میره بسه دیگه زشتهدکمه مانتوشو باز کردم تاپشو دادم بالا و دستامو نزدیک سوتتینش آوردم اما نگرفتمشون به چشماش نگاه کردمنفس نفس میزد و تو چشام با نگرانی نگاه میکردصورتمو نزدیک صورتش کردم و گفتم چی میخوای ؟ خودت باش نترسدوباره ضربانش رفت بالا و نفس نفس زد ( خودش سوتینش مشکیش رو داد بالا و دو تا ممه ۸۰ گنده توپولی افتاد بیرون )یکیشو گرفتم تو مشتم و نوک اون یکیو گرفتم به دندونیکدفعه آه بلندی کشید که امیر از پایین زنگ زد بهم گفت چخبره بالا ؟ گفتم حواست باشه تو چیزی نیست گفت آها باشه فهمیدم باشهگفتم که حساسم رو سینه هام ببخشیدنه اتفاقا دلم میخواد انقدر بلند آهو ناله کنی که امیر طبقه پایین آبش بیادواییییی چقدر بلدی یک زنو حشری کنی ، هیچ وقت فکرشم نمیکردم که با شوهرم بیام بیرون و این اتفاق برام بیوفتهشروع کردم به خوردن سینه هاش و آهو نالش شروع شددستمو خیس کردم و بردم زیر شلوارش و شورتش که مثل لامبادا بود رو زدم کنار و کصش رو مالیدمگفت آی خداااااا لعنتی دیگه نه در اون حد شوهرم منتظرمه بذار برم آقا پسر تو رو خداشلوارشو کشیدم پایین و کون گندش افتاد بیرون تا کفشاش کشیدم پایین و سرم و از بین پاهاش بردم جای کصشزبونمو فرو کردم تو کصشوااااااای آآآآه در بیار زبونتو نههههه آآآآه التماست میکنم بیا برات ساک میزنم عزیزم تا آبت بیادباید کاری که دلت میخواد بکنی نگران هیچی نباشوای خدا تو ول کن نیستیزبونمو دوباره هل دادم تو کصش و سینشو فشار دادم با دستامصداشو برد بالا و حشری شد دوباره خودش شد همونی که من میخواستممیگفت آآآآی خدا اوووف بخور کصمو ( کصشو فشار میداد به صورتم مثل وقتی که یک مرد کیرشو میکنه تو دهن زن و در میاره و دوباره و دوباره ) تا شوهرم نرسیده خوب بخور زنشو ، وااایدر حالی که داشتم کصشو میخوردم گفتم به شوهرت زنگ بزنچی ؟ تو این حالت ؟آره ، دلم میخواد وقتی داره با زنش تلفنی حرف میزنه کیرمو بکنم تو کص زنش و لبای زنشو بخورمادامه... نوشته: Koorosh