اسمم شیما هست (اهوازیم)22سالمه متاهلمپسر عموم 28سالشهاز لحاظ ظاهری شباهت داریم بهم و خیلی سالم هست عاشق همیممنو آرش از صمیم قلب همو دوست داریم و تلاشمونو برای رسیدن بهم کردیم اماااخونواده من راضی ب این وصلت نشدن اینقد ما پا فشاری کردیم اینقد گریه و زاری که اخر دادنم ب پسری ک دوسش نداشتمشوهرم تازه وارد 29سال شده دو ساله ازدواج کردیماز لحاظ ظاهری و مادی خیلی عالیه و کمبودی نداره اما من عاشق آرشماسم شوهرم مهران هست قدش خیلی بلنده و درشتهدقیقا هم قد و هیکل آرش(ایشونم عرب هستن)دوسال بود ک دیدن ارش واسم سخت بود نمیتونستم زیاد صداشو بشنوم ما هیچوقت از هم دست نکشیدیم چون نمیتونستیمآرش قسم خورده که ازدواج نمیکنهمهرانم از این ماجراها قبل عروسیمون خبر دارهاما این بدبختم عاشق منه داره تباه میشهآقااا خلاصهما تابستون پاییز پارسال رفتیم شمالخواهرام بودن با دامادامون و منو مهرانحدودا چهارماه بود حتی صدای ارشم نشنیده بودمعموم بهمون زنگ زد و گفت زن عموم یه کاری واسش پیش اومده داره میاد شمالخواهرمم اصرار کرد ک بگو بیاد اینجا تنها نباشن و فلاندرحالی ک عمومم ویلا داشت شمالخلاصه …یه شب منو مهران نم نم بارونم میومد روی تاب تووی باغ بودیم مهران داشت سیگار میکشیدزنگ ویلارو زدنمن دوییدم رفتم درو باز کردمهیچکس خونه نبود جز منو مهران•من قربون قد و بالاش برمموهای حالت دارش که کمی خییسم شده بودآرش من پشت در بودقلبم ب تپش افتاده بود لکنت زبون گرفته بودمهمینجور ک محو ارش بودم زن عموم گفت شیما جان یهو بخودم اومدم با صدای لرزون سلام دادم•بغض کرده بودیم هم من هم ارشاشک توی چشاش حلقه زده بودمهران اومد پشت سرم در حین سلام علیک بازوومو محکم فشار دادچون متوجه نگاه منو ارش شده بودمنم دو هزاریم جاا افتادزنگ زدم خواهرم اینام خودشونو زود رسوندن…خلاصه اونشب با خود خوریای عجییب ارش بخاطر کنار هم دیدن منو مهران گذشت…صبح روز بعد ساعتای 5 احساس کردم ارش رفت پایین(اتاق خواب ها طبقه بالا بود چون ویلا دوبلکس بود)منم ک خواب ب چشامنمیومد با وجود ارشرفتم پایین دنبالشدیدم روی پله ایوون نشسته سرش روی زانوشهبا صدای خفه صداش زدم :•آرش؟خیلی سریع و هول روشو برگردوند:•قربون آرش گفتنت برم عزیزمنصدای مهران از توی خونه اومد:شیما ؟؟؟ترسیدم سریع رفتم توو مهران هنوز ب پایین نرسیده بودسریع رفتم توو آشپزخونه لیوان آب برداشتم منتظر موندم مهران بیادگفت :•اینجا چیکار میکنی؟•مگ نمیبینی دارم آب میخورم•چرا نگفتی من بیارم برات•چه کاریه آخهسرمو انداختم پایین رفتم ک برم بالاپشت سرمو نگاه کردم دیدم مهران درو باز کردم دورتادور نگاه انداختشک کرده بودخلاصه بخوام بگمفردای اون روز صبح زود مهران رفته بود میوه بخرهخواهرم از آلاچیق بیرون صدام زد ک یه چیزیو ببرم واسشونآرش گفت من میارمتوو آشپزخونه توی کابینت پایین بودآرش اومد تو:•صبح بخیرمنم ک سرم پایین بود گفتم صبح توام بخیر•چقد خوشگل شدیدوباره گفت کجاست ذغال گیرگفتم الان میدم گفت نه بگو کجاسگفتم کابینت پایینینشست روو دو زانوش کنار کابینتمنم وایساده بودم کنارششروع کرد ب بوسیدن پامگفت کاش پاهات همیشه مال من بود(همیشه آرش پاهامو خیلی دوس داشتهمینطورم مهرانچون من ناخونای خودم خیلی خوبه و پاهای پر دارم همینطور ساق و مج پام )سرشو آورد بالاچرا لاک قرمز زدی ک پاهات بیشتر به چشم بیاد؟؟منم تعجب کردم از این لحن آرش همچنان سکوت کرده بودمدوباره گفت ببخشید چه فایده…رفت بیرون…خلاصه اون روز گذشتشب شده بود مهرانم مدام بغلممیکرد میبوسیدم طبق عادت همیشگیمن فقط چشم به آرش بودچشای خون آرشو میدیدم دلم میریختتوو همین قربون صدقه رفتنای مهران و بوسیدن منیهو شنیدم صدای شکستن لیوانآرش از شدت عصبانیت لیوان دستشو اینقد فشااار داده بود ک خورد شد توو دستشدستش خونی شدزن عموم دویید سمتش خواهرمم دستمال آوردمن پا شدم برم سمتشمهران دستمو کشید انداختم روو مبلگفت از جات تکون بخوری من میدونم و تو…قلبم وایساده بود از نگرانیدلم میخواست برم دستشو ببوسمالهی دورش بگردممامانش خیلی ارش دوست داره و واسش عزیزه چون تک پسره و بچه بزرگشم هستآرش از بچگی رزمی کار میکرد خیییلی سخت و وحشیانه دیگ این خراشای کوچیک تکونش نمیدادبا صدای بلند گفت هیچی نیس رفت بیرون از خونهدرحالی ک خون میومد از زخمشخلاصه دامادمون واسش زخمشو بست…آخرشب بوود مهران حموم بود(حموم مستر توی اتاق خودمون)منم دیگ میخواستم برم توو اتاق همه جام تاریکهمه توو اتاقا بودنمیخواستم برم از پله ها بالاآرش هولم داد چفتم کرد ب دیوارخیلی ترسیدم یهوصورتمو محکم توو دستش گرفتگفت حق نداری بذاری بیاد طرفت امشبنگاه وحشیش دوباره اروم شد صورتمو ول کردگفت خواهش میکنم نذار بهت دست بزنه دارم دیوونه میشممن مهران میبیرم بیرون راجب یه چی باهاش صحبت میکنم سرگرمش میکنمبرو وانمود کن ک خوابینذار بیاد طرفتمنم قبول کردمخودمو زدم ب خوابمهران از حموم اومد بوسیدم منم ادای اونایی ک خوابن دراوردمخودمو جمع کردمک ارش صدا زد مهران(حالا فاکتور از اینکه هردو ب خون هم تشنن)خلاصه حدودا نیم ساعت بعد مهران اومد بالامنم همچنان بیداردر اتاق نیم باز گذاشت(اما از عمد نبود)اومد کنارم نوازشم میکرد موهامو بوو میکشیدشروع کرد ب لیسیدن پشت گردنچقدم من حساسم ب این قسمتکمرمو زبون میکشید(منم پشتم بهش بود)برگردوندمسینه هامو مک میزد گردنمو مک میزد محکم ک کبودشهمنم همچنان بسته بودم چشامو بروم نمیاوردممیدونستم قصدش کبود کردنمه هی سرمو میچرخوندمولی ول کن نبود(همیشه مهران کبودم میکنه هیچوقت جای سالم ندارم)مث جنازه ها انداخته بودم خودمو بی حساروم رفت پایین شروع کرد ب لیسیدن کوسمسر مهران کلا زیر پتو بودبعد 5دقیقه پتورو برداشت از روشفقط مک میزد میلیسیدعاااشق خوردنشم دیگ کاملا توو این دو سال حرفه ای شده بودداشتم زبونشو توو کوسم حس میکردم دیگ دست خودم نبودموهاشو میکشیدم بدنمو تکون میدادتا اینکه چشمم خورد ب دربوااااااای عشقم داشت نگاهم میکرد از لای درنمیدونسم باید چیکا کنمکفتم:•مهران بسه دیگصدای ملچ مولوچ مهران تووی اتاق پیچیده بودمنم داشتم دیوونه میشدم با صداشسرشو گرفتم کشیدمش باالاگفته بسه دیگ میخوام بخوابممهران توجه نمیکرد مث سگ لیس میزدارش هنوز داشت نگاه میکردمنم روومنمیشد نگاهش کنمفقط کلنجار میرفتم مهران باشهدیگ بزوور خودمو کشیدم برگردوندم خودموباز مهران زبون انداخت بین کونمواز سوراخ کونم تا کوسم لیس میزددر حین خوردن انگشت برد توو کوسم دیک دیوونه شدمناله میکردم از روی شهوتمبرگردوندم خودمو تا راحتر کسمو مک بزنهمهرااااانم چه میخورد اینقد لذتم زیاد بود ک با شهوت ب ارش نگاه میکردممهران میرفت پایین ساق پامو انگشتای پامو مک میزد باز میومد بالاکوسمو میخورد اینقد خورد ک آبم سرازیر شدمیگفت جوون چه آبیاووف چه آبی اومده ازتباز مث وحشیا آبموو میخورد کوسمو مک میزدسرشو ب کوسم فشار میدادم آبمو میریختم توو دهنشدیگ نفس کم میاورد مهرانانگار وجود ارش حشریم کرده بودهمش تصور میکردم اون میخورهنگاه کردم وااای دیدم عشقم داره گریه میکنه اشکاش میریختمنم ک توو سکسم با مهران مث برده ها رفتار میکنم باهاشاخه دوسشم ندارم زیاد فقط ب لذتم و اومدن آبم فکر میکنمیهو سر مهرانو هول دادم گفتم بسه دیگ اااهچون دیدن اشکای ارش حالمو بد کردبعد یک دقیقهصداهای بلندی از پایین اومدمهران نه خودش رفت ن گذاشت من برمصدای مشتای ارش ب دیوار بودصبح ک بیدار شدم رد انگشتای آرش کنده شده بود روی دیواردیوار ریخته بودهیچکس متوجه خرابی دیوار نشده بودآرشم با پانسمان زخمش زخمای انگشتاشم پوشونده بودرفت بیرون دیگ نیومد زن عموم نگران شده بودزنگ زد بهش گفت من دارم میرم اهواز با ماشینتو با برو تهران بعد با پرواز بیا تهرانجلو همه بلند گفت ارش رفتههمه تعجب کردن ک چطور بی خبر چرا رفتهمهرانم ک توو کونش عروسی بودمنم دلشوره و استرس و نگرانیدیگ مهران خیالش راحت شده بودقرار بود با خواهرم تا شهر بریم ک بریم ارایشگاه پدیکور میخواستم برمچون مهران خواسته بود لاک سورمه ای بزنمخواهرمم وقت کاشت مژه داشتخلاصه ما تاخته بودیم ب خودمون ک توو سفر یه تنوع بدیممهران رسوندمون بعد با دامادمون رفتن جاییرفتم پدیکور تموم شده بودم دیگ تقریبا امانوبت خواهرم نشده بودیهو دیدم ارش داره زنگ میزنهقلبم وایساده بودکفت بیا بیرون ارایشگاه ببینمت(منو تعقیب کرده بوده اصلا نرفت بود اهواز )منم ک مطمئن بودم مهران ب این زودیا زنگ نمیزنه و نمیادگفتم باشهب خواهرم کفتم میرم ارش ببینممیکفت شیماااا شر درست نکنخلاصه پا شدم رفتم بیرونبارون شدیدم میومد نمیشد یه لحظع وایسی بیرونسوار ماشین شدماخ دورش بگردم زیر چشم و ابروی مشکیش گود افتاده بودموهاش حالت گرفته بودکاپشن خیس بارونچشای قرمز•ارش منو ببخش بزور بود•چیزی نگو•ببینم دستتو•چیزی نشده•توروخدا با خودت اینجوری نکن•سکوووت کرده بود•ارش؟؟•فقط میخواستم یه دل سیر نگات کنم بعدم برم حتی اهوازم نیام ب این زودی•ارش توروخدا اینجوری نکن میدونی ک من دلخوشیم تویی•سکوووت کرد دوباره•ارش؟؟؟یه چیزی بگوشروع کرد ب داد زدن•لععععنتی بهت کفتم نذاار این کسکش نزدیکت بشهنذاار سکس کنهحداقل جلوی من این کارو نکن زندگیم سیاه میشه میبینم یه مرد دیگ داره با اونی ک من جونمم براش میدم از بچگی عاشقش بودمعشق بازی میکنهدستاتو میگیرهپاهاتو میبوسهدارم میمیرم سخت تحملش درحالی که میکوبید ب فرمونهق هق زدنش صداشو خش دار کردشیما مرگو با چشام میبینم وقتی بهت دست میزنه اینو بفهممن مرردم سخته براماز بی عرضگیمه نمیمیرم ک این روزارو ببینمخاک تو سر من ک نبردمت یه جا ک دست هیچکس بهمون نرسهاخرم دادن ب غریبه هامن سرمو انداخته بودم پایین از داد و بیدادای ارشترسیده بودمدستشو گرفتم درحالی ک چشامم اشکی بود گفتم ببخشید اما تقصیر من چیه من خودم قربانی شدمارش:•چرا گذاشتی بخوره؟همیشه اینکارو میکنه؟؟جلوی چشای من لذت میبردی؟؟؟؟(با گریه و صدای لرزون حرف میزد)دیدی دارم میبینمت دیدی دنیا رو سرم خراب شده چرا ادامه دادیمیدونی من ارزوم بود؟؟؟میدونی من واس این لحظه ها هزارجور مطالعه کرده بودم ک راضی نگهت دارم توو سکس؟؟؟میدونی من آرزوی داشتن تک تک اعضای بدنتو داشتم؟؟؟سرشو گذاشت روی فرمون باز زد زیر گریه میگفت نابودم کردی نه غرور گذاشتی برام نه هیچیپیاده شو از ماشینمن گفتم ارش توروخدا ببخشید غلط کردم(همه چی میگفتم ک فقط اروم بشه)شیما پیاااده شد ب الله قسم هم تورو میکشم هم خودمودرو باز کرد گفت پیاده شودرو بستم محکم بغلش کردم گفتم من روحم مال توئه تموم عشق و احساسم مال تو آرشمنم ارزومه سکس و با عشقم تجربه کنم این عشقو درونم حسش کنم باهام بمون اگ نباشی میمیرمقبل اینکه تو بکشیم خودم خودکشی میکنمو واقعا همینطوره نبوده ارش چیزی برای زندگیم نمیذارههمه دارو ندارم ارشهاینارو بهش گفتم بغلش کردم اولش پا فشاری میکردبعد شل شددیدم دیگ واکنشی نشون نمیدهگفتم باشه دیگ من میرم …دستمو محکم کشید برگردوندم وحشیانه لبامو مک میزدسرمو فشار میداد از پشتنفسم بند اومده بودبه چشاش نگاه کردم همش عشق و شهوت بودبا اون چشای خمارش روانیم کرده بودسرشو برد توو گردنم بوو میکشیدآخ آخ میکردگفت برو عقبرفتم عقب نشستمماشینش شاسی بلنده عقبش زیاد فضا دارهچون لنگای ارش هرجایی جا نمیشه هههسینه هامو میخورد مک میزددیوونه شده بود مث زامبیا بهم حمله کرده بود محکم و سریع و وحشیانه گازم میگرفتم و لباسامو در میاوردمشخص بود میخواد سریع ب کسم برسهواااای از لحظه ای ک حرارت دهنش ب کوسم خورد یه آخ از اعماق وجودم گفتم چ لذتی بود اون عضله های وحشیشو از بالا میدیدمصدای مک زندشو میشنیدمبارون محکم با سقف ماشین میخوردروی شیشه های دودی ماشینم قطره های بارون(ارش ماشینو توو یه کوچه پارک کرده بود)چه ویو نابی داشتمعشقم سرش لای پاهام بود کوسمو میخوردانگار اولین بارم بود ک یکی کوسمو میخورهقربونش برم اصلا خوردن بلد نبوداما همه چیو رعایت میکردهمینکه ارش بود من مست مست شده بودمنبض کسم میزدارش:•میمیرم برای کوستوای چه کوسی…چقد خوشمزس لعنتی…مک میزد محکم نفس میگرفت دوباره مک میزدصدای نفساش روانیم کرده بوددماغشو صورتو میمالید ب کوسمانگشت میکرد مک میزدمیدونستم داره آبم میپاشه تا آبم میخواست بیاد سریع مک میزد ک بخورشون•شیما کوست فقط مال منه(باورم نمیشه ارش اینارو داره میگ)شیما این کوس مال منه (درحالی ک لیس میزد )نذار اون عوضی بخورهفقط من میخورمشآخخخخ فدای کوس تپلتقربون برم گووشت منمنم که همینجوری آبم میومد تموم بدنم لرز بود ک صدام دراومدارش کوسم فقط مال توبخورش ارش فقط تو بخورش•دیگ نمیذاری کسی بخورش؟•نه فقط تو ارش•آبت مال کیه•مال تو•آب خوشمزت مال من فقط درحالی ک اوووم میکرد آبمو قورت میداد•آخ کوسمکونمو از روی صندلی برده بودم بالا دسته خودم نبود ب خودم میپیچیدمبا این حرکات من ارشم وحشی تر میشدصدای ناله هاش میومدسرشو بر میداشت کوسمو نگاه میکرد قربون صدقش میرفتدیگ تحمل نداشتم دلم کیرشو میخواستخودم دستمو بردم تووو شلوارشارش کیرتو میخوام نخور دیگتوجه نمیکرد دستامو گرفته بود کوسمو میخوردارش کیییرتو میخوامکیرشو دراورد واااای چه کیری نمیدونستم عشق اول اخرم همچین کیر بزرگ و پر رگی دارهکیر داغشو کرد توو کوسمآبم از بغلای کیرش زد بیرونتلمبه میزد همش صدای آب کوسم بودکیرش از آبم سفید شده بودبدنم کاملا بی حس شده بود در برابر ارش سست شده بودم هی آبم میومدارش تا آب کوسمو دیدکیرش دراورد زبونشو کرد توو کوسم میچرخوندآبمو میخورد میومد بالادوباره تلمبه میزد من از شهوت چنگ میکشیدم ب کمرشصدای ناله هامون بلند شده بوداصلا برامون مهم نبود کسی بشنوه(خداروشکر بخیر گذشت هه)صدام هی بالاتر میرفت ب جیغ تبدیل شده بودارش دهنمو کرفتتند تند میکردآبشو ریخت تو کوسم نبض کوس منو کیر اون میپریداب داغشو حس میکردمگفت ریختم ک بری قرص بخوری سریع پریوودشی دست اون مردیکه بهت کوس عشقم نرسهکلی حرفای عاشقونه و دوباره اتمام حجت کردنش طبق معمولارایشمو مرتب کردم رفتم توو ارایشگاهخواهرمم چندبار زنگ زده بودبخیر گذشت و من اولین سکس با عشقم تجربه کردم و فهمیدم چقد عشق توو سکس مهمه…این حرفای ک رد و بدل شد همه ب عربی بود من ترجمه رو نوشتماگ خوشتان اومد ادامه داره…نوشته: شیما