logo
‌
‌
خانه
عناوین
پورن استارها
بهترین سایتهای پورن
چت روم
ارسال داستان
آپلود ویدیو
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
  • تماس با ما
  • گزارش خرابی

www.jendekhane.com جدید ترین و با کیفیت ترین سایت سکسی فارسی

بهترین و با کیفیت ترین سایت سکسی ایرانی . تمامی محتوای این سایت رایگان مباشد . ما دارای بزرگترین آرشیو فیلم ها و داستان های سکسی هستیم که همه روزه برای شما قرار خواهیم داد . سایت جنده خانه بهترین سایت سکسی فارسی در تمام دنیا میباشد . شما میتونید فیلم ها را به صورت آنلاین تماشا کنید یا دانلود کنید ، با ثبت نام در سایت میتونید از سیستم چتروم و پیام رسان با قابلیت تماس تصویری استفاده کنید . تیم جنده خانه همیشه در تلاش برای بهبود سطح کیفی سایت برای تمامی دوست داران مسائل جنسی میباشد . لطفآ نظرات و پیشنهادات و همینطور انتقادات خودتون رو برای ما ارسال کنید .

This website collects cookies to deliver better user experience

هانیه

ماجرای من از یک روز سرد و برفی شروع شدطبق معمول هر روز با اینکه اصلا حوصله درس و مدرسه رو نداشتم با هزار تا فحش و دری بری به این روزگار از خواب ناز بلند شدم و آماده رفتن به مدرسه شدمتا به خودم اومدم دیدم روبروی در مدرسه واستادم اون روز هم مثل روزهای دیگه با دعوا با معلمها روزم شروع شد و با غرغر مدیر مدرسه از در مدرسه زدم بیرونداشتم میومدم خونه که هانیه دختر دیوار به دیوارمون رو دیدم منتظر اتوبوسهمنم که با ماشین بابام بودم بدم نیومد که سوارش کنم هم ثواب داشت هم یه طوری خودم خوشم میومدرفتم بغلش واستادمسعید:سلامهانیه:سلامسعید:بیاین بالا من میرسونمتونهانیه:نه ممنون مزاحم نمیشمسعید:مزاحم چیه خواهش میکنم بیاین بالا هوا خیلی سرده…در رو باز کرد و خیلی آروم نشست داخل ماشین و یه سلام خیلی آروم بهم گفت که با شنیدن صداش" دلم ضعف رفتهانیه یه دختر 16ساله بود که خیلی استیل بدنی زیبایی داشتبدون صحبت من رانندگی میکردم و اون روبروش رو نیگاه میردچند دقیقه گذشت که سرش رو آوورد بالا و گفت:آقا سعید میشه یه آهنگ ملایم بزاریدگفتم حتمایه آهنگ از داریوش گذاشتمضیافت های عاشق را خوشا بخششخوشا ایثار خوشا پیدا شدن در…نگاهش کردم دیدم داره از چشمهاش داره اشک میباره "ولی سریع سرم رو برگردوندمدیگه داشتیم میرسیدیم خونه که خیلی آروم بهم گفت آقا سعیدنگاهش کردم:جانم مهسا خانممهسا:میخوام یه چیزی بهتون بگم …یعنی خیلی وقته که میخوام بهتون بگمماشین رو که حالا داخل یه کوچه خلوت بود نیگه داشتمبه شدت داشت برف میباریدمهسا: سعید من خیلی وقته که تو رو دوست دارم ولی روم نمیشد بهتون بگماین رو گفت و شروع کرد مثل ابر باریدن اشکدستم رو بردم توی صورتش سرش رو بلند کردمنگاهم کردنگاهش کردمچشماش رو بست و نفهمیدم چی شد که داغی لباش رو روی لبهام حس کردمبا حرارت میسوختن ولی نمیدونستم لبهای من بود که داغ بود یا لبهای مهسابدنم شل شد و وا رفتم پایینحالا نرمی سینه هاش رو هم که روی سینه هام بود رو حس میکردمدیگه داشتم دیونه میشدملبهاش رو میخوردماونم لبهای منو میخورددیدم داره نفس هاش تند و تند تر میشه لبهام رو سر دادم روی گردنش که دیدم دکمهای مانتوش رو باز کرددیگه هیچی دست خودم نبود نمیفهمیدم داشتم چیکار میکردمسینه های بزرگ و نرمش رو که حالا جلوی روم بود رو میدیدم "چیزی رو که همیشه آرزوش رو داشتماز روی گردنش زبونم رو بردم سمت سینهای نرم و سفیدش که تمام صورتم رو میگرفتشروع کردم به خوردن سینه هاشو اون فقط ناله میکرددستم رو بردم سمت پایین روی شلوارشکهیه لحظه دیدم ماشین با تمام سرعت رفت توی دیوارجاده لیز بود و یه ماشین از پشت باهام تصادف کرده بوداومدم پایین ببینم چه خبر شده که دیدم ماشین خیلی آشناسترنگش سبز بود یه چراغ گردون هم روشماشین 110تف به شانس ما و لعنت به این روزگارنوشته: سعید

6

الفئات:

داستان سکسی

Tags:

باباحرارتگیباباممهمدرسه
No Comments Yet...
‌

Related Posts

دختر ایرانی با ممه های گنده
SD 00:14

دختر ایرانی با ممه های گنده

 ممه هامو میچسبونم بهت بهت لب بدم
HD08:00

ممه هامو میچسبونم بهت بهت لب بدم

لیس که میزنم خیس میشه
HD35:01

لیس که میزنم خیس میشه

دختر رئیسم و گاییدم
HD26:09

دختر رئیسم و گاییدم