هیچوقت سکس نداشتم
.عاشق پسری شدم هم سن خودم دلم میخاست باهاش ازدواج کنم واسه همین روز اول بهش گفتم اونم گفت قصدازدواج نداره وفقط دوست باشیم.منم به ظاهرقبول کردم فقط دوست باشیم ولی پیش خودم گفتم بالاخره ازدواج میکنیم باهم.ماجراهای زیادی اتفاق افتادولی من فقط راجع به سکس هاش واستون میگم
بهم گفته بود پسرشهوتی وعاشق سکسه.تاقبل ازاون هیچوقت سکس نداشتم.توافق کردیم کمربه بالا آزاد باشه هرکاری خواست بکنه وکاری به پایین تنه نداشته باشه..دستامو گرفت وبغلم کرد وشروع کرد لبامو خوردن.گیج بودم وکاری نمیکردم منوچسبوند به دیوارودکمه مانتومو باز کردو لباسمو زدبالاشروع کردبه خوردن سینه هام بغلم کردو صورتشوچسبوند به کسموفشار داد.
کیرش مثل سنگ سفت بو
چنددیقه باتن وبدنم بازی کردکه من گفتم بایدبرم.واومدم بیرون.هیچ حسی نداشتم چون دفه اول بودو انتظارشو نداشتم گیج بودم.کم کم راه افتادمو منم لذت میبردم تا اینکه یه روز گفت فردا باید بزاری بکنمت دیگه اینجور زیادحال نمیده.ترسیدم گفتم نکنه به سوراخ جلو فشاربیادوپردمو بزنی.بعدچند دیقه لب وسینه گرفتن منو چاردست وپاخوابوند کف مغازه.همیشه من میرفتم تومغازه بعدچن دیقه پدرام میرفت بیرون ومغازه رو میبست واز درخونه میومدتومغازه که کسی شک نکنه.یه ویترین بزرگ انتهای مغازه بود که میرفتیم پشتش که ازبیرون کسی نبینه.پدرام کیرشوکه مثل سنگ سفت شده بود تف زد بهش وگذاشت جلوسوراخ کونم وفشارداد.بدجور سوخت میترسیدم صدام بره بیرون.لبموگازگرفتم واونم کیرشوتاته کردتوکونم.بعدش گفت آبشوبریزم توکونت؟گفتم خودت میدونی اونم آبشوریخت روپشتم.رفتم بیرون ورفتم سرکار.دسشوی رفتم دیدم شورتم خونی شده بود.تاچند روز سوراخش میسوخت.ازاون روز به بعد هروقت باهم بودیم ازکون میکردمنو.من تقریبالاغربودم وپدرام کون تپل وگوشتی دوست داشت که بعدازیکی دوسال همون شدم که میخاست.کون تپل ونرم.
ممنونم بابت سکس
پدرام فارغ التحصیل شدوبرگشت منم دانشگاه پیام نورقبول شدم مرکزاستان.داداش پدرام اون شهرآپارتمان داشت چون اونجا واسه ارشدمیخوند.پدرام کلیدشو داشت هر از گاهی به بهونه دانشگامیرفتم اونجا وصب تاعصرباپدرام بودیم.فیلم پرنو میاوردباهم نگامیکردیم وبعدش چیزایکه میدیدیم رو هم عملی میکردیم.حسابی کونم میزاشت.لباسای سکسی میپوشیدمو واسش ناز و کرشمه میرفتم وکیرش که شق میشد میزاشت توکونم.حس خوبی داشتم ازاینکه کیرکسی که دوستش داشتم میرفت تو کونم.بعدها واسه پدرام عکسای سکسی ازخودم میگرفتم تاشبای که تلفنی حال میکردیم نگاشون کنه.بیشتراز 50تاعکس تمام لخت ازخودم به گوشیش بلوتوث کردم.دیگه کون دادن به پدرام واسم عادت شده بود وازش لذت میبردم.کم کم به این نتیجه رسیدم که قرارنیست هر دوستی آخرش ازدواج باشه ولی حیف دیربه این نتیجه رسیدم وسرقضیه ازدواج خودم وپدراموخیلی اذیت کردم.کاش بجای حرص خوردن ازبودن باپدرام نهایت لذتومیبردم.روزای خوبی باهم داشتیم.یبار ازم خواست بعدازدواجم واوپن شدنم بهش کوس بدم.الان من ازدواج کردم ولی پدرام هنوزمجرده.اهل ازدواج نبود راست میگفت.ولی همیشه ازش ممنونم بابت سکس هاولذتی که بهم داد واینکه هیچوقت کاری نکردکه از دادن عکسام بهش پشیمون بشم.خیلیکیرکلفت وخوش رنگی داشت. باپدرام سکس کامل داشته باشم.بقول خودش بهش کوس بدم.الان باهم رابطه نداریم ولی شاید یروز بهش کوس بدم.کیرکلفت وخوش رنگی داشت.وحشیانه واسش ساک میزدم باحرص وولع واونم کیرکلفتشو تاته میکرد توکونم.وقتی کونمو میکرد داد میزدم جوووون قربون اون کیرکلفتت اونم بدترحشری میشد ومحکمترمیکرد بهم میگفت کیرم تواون کون تپل ونرمت میخام کونتو بگام و جر بدم باسوراخ کوست یکیش کنم..ایناروکه میگفت زودترآبم میومد.پدرام قشنگترین خاطره زندگیم بوده تاحالا
خانواده با حال حشری ,کیر بابایی واسه همه هست
2.4K بازدید100%