اول پاهاشو لیسیدم بعد گفت از عن ام بخور

سلام اسم من کوروش (مستعار) دانشجوی مکانیکم ولی برای خرج و مخارج شاگرد ام دی اف کار هستم ۱۸ سالمه قد ۱۸۴ وزن۶۰ قیافمم بدک نیست فقط یکم لاغرم!یه روز توی تعطیلات اول نوروز ک همه جا بسته بودن‌ اوسام ب من زنگ زد گفت برو تو مغازه یه اب و جارو بکش و نمونه کارهارو تمیز کن و کاتالوگ هارو تمیز کن اضاف کاری برات میزنم منم ک بیکار بودم قبول کردمو رفتم! رفتم توی مغازه ولی کرکره رو ندادم پاین فقط در مغازه ک شیشه سکوریت بود بستم و مشغول شدم یه نیم ساعتی گذشت و حسابی مشغول بودم ک یهو دیدم یکی داره از پشت شیشت در میزنه! رفتم ببینم کیه دیدم یه خانم خوشگل و خوشتیپ یه دست تیپ اسپرت با یه جفت صندل پوشیده منم ک عاشق پا😍 سنشم حدود ۲۳تا ۲۵ بود بیشتر نمیخورد باشه !رفتم درو باز کردم گفتم امرتون گفت اومدم ک نمونه کار ببینم و سفارش بدم گفتم خانوم تعطیله گفت اقا لطفا من یه زن مطلقه ام و شاغل از فردا باید برم سر کار!گفتم خانوم دست من نیست ب خدا من اینجا ی شاگرد سادم باید اوسام باشه یکم التماس کرد زنگ زدم اوسام گفت اشکل نداره بزار ببینه کاتالوگا رو انتخاب ک کرد برد خونه شون اندازه بزن گفتم چشم اوسا! گفتم خانوم بیاید ببینید کاتالوگ هارو اومد وایستاد ب دیدن من ن دلم میخواست کسی بفهمه ک فتیش پا و ارباب برده ای دارم و ن قصدشو داشتم یه حسی بود ک خیلی سعی میکردم توی خودم سرکوبش کنم ولی مث این ک خیلی موفق نبودم! همین طور ک داشت ورق میزد من یه ثانیه ی نگا مینداختم ب پاش ن خیلی ضایه ولی یکی دوباری وقتی میخواست درباره چندا از طرحا سوال کنه مچمو گرفت !ولی منم باز نگاه میکردم اخه پاهاش خیلی زیبا و جذاب بود سایزش ۳۸ بود و سفییید توی صندل صورتی با لاک صورتی خیلی زیبا بود ! دیدم داره با پاهاش بازی میکنه روی سرامیکا و ورق میزنه و منم مدت زل زدنم ب پاهاش بیشتر میشد تا هواسمو جمع کنم ک نفهمه !بلخره طرحشو انتخاب کرد گفت بیاید بریم خونه مون برا اندازه گیری گفتم چشم بریم! رفتم در مغازه رو بستم و سوار موتورم شدم ک دیدم رفت سوار یه سوناتای مشکی شد پشمام ریخت! توی راه داشتم میگفتم کسی ک سونتا داره چ نیازی ب کار داره اگ هم کار داشته باشه اینقدر بدبخت بیچاره نیست نتونه ی روز مرخصی بگیره ! رفتیم رسیدیم بالا شهر (اصفهان) باز تعجب کردم ولی هیچی نگفتم رفتیم تو دیدم خونه ک کامله اصن یه نگاه بهش انداختم ک دیدم یه لبخند زد گفت بشین الان میام دیدم رفت توی اشپز خونه شربت درست کرد و اورد خوردمو گفتم لطفا میشه بگید این کارا یعنی چی گفت کدوم کارا گفتم همین ک منو اوردید اینجا گفت صبر کن اینجا واحد داداشم الان میاد کیلید خونه ام دستشه یکم صبر کردیم و داداشش اومد کلیدو دادو رفت رفتیم توی واحد خونه دختره اندازه رو زدم و تموم شد رسیدیم برای پیش پرداخت چون برای برش چوبا باید پیش پرداخت بگیری شروع کرد ک‌ ندارمو فلانه و بمانه ک الان بیعانه نگیرید من بعد میدم کلشو الان نمیتونم !گفتم خانوم سوناتا سوار میشید بیعانه چند تا تیک چوبو ندارید گفت بابا اون ک مال من نیست مال داداشمه گفتم چرا قرض نمیگیری ازش گفت میخوام روی پای خودم وایستم! من همین طور ک این حرفا‌رو میزد بازم ب پاهاش نگاه گذرایی مینداختم گفتم من بیعانه رو از جیب خودم میدم ! گفت خیلی ممنون اصلا مخالفتی نداشت منم یکم تعجب کردم ک حتی یه تعارف کوچولو هم نکرد بعد گفت منم در عوض میتونم باهاتون یه جور دیگ تسویه کنم گفتم چطوری دیدم پاشو اورد بالا گفت میتونی بلیسیش و خنیدید سرخ شدم گفتم خانوم واقعا ک من دارم بهتون لطف ب این بزرگی میکنم شما اینطوری جواب میدید یهو دیدم باز خندید و گفت از اول تا الان نگات روی پامه الان چی میگی؟ یکم فکر کردم خسته شده بودم از بس ک خودمو سرکوب کرده بودم گفتم قبوله خندیدو گفت دیدی گفتم نشستم شروع کردم ب بوسیدن پاهاش صندلشو در اوردم و خواستم بزارم کنار ک گفت تهشو لیس بزن تهشو لیس زدم واقعا کثیف ک نبود خیلیم خوشمزه بود بعد باز پاشو گزاشت ردی لبام ک منم شروع کردم ب بوسیدن کف پاشون گفت دهنتو باز کن زبونتو بیار بیرون توله انجام دادم پاشو از پاشنه تا نوک انگشتاش ب زبونم میکشید یه مزه خاصی داشت یه مزه فوقلعاده عالی ک وصف شدنی نیست! با شست پاش ک ناخن پاشم بلند بود فرو کرد‌توی زبونم خیلی دردم گرفت شروع کرد خندیدن گفت من برم دست شویی و بیام گفتم خانوم میشه منم بیام گفت ک چی بشه گفتم میخوام دستشویی کردنتون رو ببینم گفت حتما بعدشم میخای بخوری گفتم اگ میشه لطفا گفت تا حالا خوردی؟ گفتم نه ! گفت باشه بیا بخور و خندید و رفت رفتم سریع پیشش گفت برو بخاب کف دست شویی سرتو بزار جای کاسه توالت همین کارو کردم شلوارشو کشید پاین و شروع کرد ادرار کردن منم داشتم میخوردم اولش شدت نداشت یهو شدت گرفت ک داشتم خفه میشدم ‌ولی وزن کونش روی سرم بود نمیدونستم بلند شم زوری‌قورت دادم چون دهنم پر شده بود میریخت روی سرو صورتم میخندید و میگفت جونن بعد بلند شد خواست خودشو پاک کنه گفتم میشه من تمیزش کنم براتون گفت باش بیا رفتم شروع کردم ب لیسیدن اون کص سفید گوشتیش رفتیم بیرون یهو دیدم یه لبخند شیطانی زد گفت برو کف حموم دراز بکش رفتم دراز کشیدم دیدم اومد تو حموم و لخته منم دستور داد لخت شم سریع لخت شدم کف حموم سرد بود ولی تحمل کردم سوراخ کونشو گذاشت روی دهنمو گفت بلیس و بمک منم شروع کردم ب مکیدن یه چند دقیقه ک این کارو کردم حس کردم سوراخ کونش داره متورم میشه فهمیدی داره چی میشه یه لحظه خواستم بلندشم ک وزنشو انداخت رومو گفت مک بزن منم مجبور شدم مک بزنم خانوم خالی شد تو دهنم بلند ک شد خاستم دتنمو خالی کنم ک کف پذشو گذاشت روی تخمام گفت اگ نخوریش میترکن منم مجبور شدم بخورم بعدش رفت بیرون بلند شدم لباس پوشیدم رفتم توی حال گفت بسته دیگ گمشو بیرون …ادامه داردنوشته: کوروش

574