فول بادی سکس ماساژ با مهسا

خاطره برای دو سال پیش هستمن و مهسا حدود یک ماه بود با هم دوست شده بودیممن محمد(۲۵ساله خوشتیپ هیکل و قیافه معمولیمهسا(۲۵ساله چشمای سبز پوستش سفید خوشتیپواقعا مثل این جوک هایی که میگن فکر میکنم دختره یا پسره سر کار گذاشته همینطوری بود خیلی اتفاقی با هم دوست شده بودیم ولی مگه میشد مهسا به این شاه کسی و خشکلی که همه دانشگاه تو کفش بودن به من پا بده البته هر چی میرفتیم جلوتر خودمونی تر میشد و منم از خدا خاسته بعد یک مدت کافه و سینما رفتن دگ تحمل نداشتم کشوندمش خونه مجردیم نشستیم فیلم دیدیم بعدش گفتم مهسا روغن الوورا دارم ماساژت بدم گفت جان؟ضد حال خوردم ادامه ندادم رفتم تا تو اتاق و برگردم دیدم خودش لخت شده بجز سوتین و شرتش لباس تنش نبود چنان کیرم در لحظه راست کرد که خودشم خندش گرفت گفت بیا ببینم چیکار میکنی تو عمرم دختر به این سفیدی ندیدم روغن و ریختم و شروع کردم به ماساژ نرم نرم بودهمه جاش و مالوندم ماساژ که بلد نبودن رسیدم به سینه هاش سوتینش و باز کردم شروع به مالش سینش کردم که دگ خودشم تو هوا بود سینه هاش کوچیک بودن فک کنم بزور۶۰ یک پنج دقیقه ای سینه هاش و ماساژ دادم بعدش شروع کردم کسش و ماساژ دادن اه و ناله هاش بلند شده بود میخواستم لباسم و بکنم گفتم یک موقع کیرم کنه خودش صورتش و اورد جلو شروع کرد لب گرفتن خیلی شهوتی شده بود با دستم کسش و مالوندن ارضا شد پا شد گفت بخاب نوبت تویه تو کونم عروسی بود شروع کرد ماساژ دادن من رسید به کیرم چند دقیقه مالوند ابم اومد تو عمرم انقدر زود ابم نیومده بود بهش گفتم از بس سکسی بودی حال کرده بود لخت تو بغل هم خابیدم یک نیم ساعت بعد پاشدیم بهش گفتم برگرد برگشت با انگشتم و کمی روغن انگشتم و کردم تو سوراخ کونش راحت رفت بعدش دو انگشتی بازم رفت خیلی بدش نمیومد کیرم و کردم تو کونش یک اخی گفت و حالت داگی نشست منم شروع کردم به تلمبه زدن کون گنده و سفید انقدر سفید که کبود میشد بهش میخورد کیر و خایه هام بله فهمیدم که مهسا خانم بده بدجور وگرنه قبلن کون یکی رو میکردم با اینکه هفته ای یک بار میکردم ولی بازم کیرم بزور میرفت هی هم در میومد و اینکه طرف هم دردش میومد ولی کیر من تو کون مهسا خانم گم بود خدود شش ماهی با مهسا بودم و همه جوره کردمش هر چند اون بیشتر حال میکرد البته اپن نبود و اینکه یک بدی داشت کسش بو میداد وقتی ارضا میشد و ضد حال بوداگه دوست داشتید بگید از سکسا متنوع با مهسا بنویسم بازمنوشته: محمد

78