چند وقت پیش تو این سایت داستانی رو خوندم که درباره لز برای پول بود این باعث شد منم خاطره ای که داشتم رو براتون بنویسم من آزیتا هستم و اون موقع بیست و نه سالم بود یه دوستی داشتم به اسم نسیم که لز بود و چنتا دوست لز داشت اما همیشه برام از فرانک تعریف میکرد یه دختر هجده ساله که تو استخری تو شهرک غرب باهاش آشنا شده بود و ختره خیلی مایه دار بود و پول پدرش کامل زیر دستش بود ماشین خوب گوشی خوب همه چی داشت و هرکیو میخواست با پول به دستش میاورد چه پسر چه دختر فرانک هم همش از اون برام تعریف میکرد حالا ما جرا از این قرار بود که فرانک بهش گفته بود که دختر خوشگل نزدیک سی سال سراغ داره؟ و نسیم منو معرفی کرده بود و عکسامو نشونش داده بود خلاصه کم کم بهم ماجرا رو گفت و منم راستش دلم میخواست لز کنم و فرانک هم پول خوبی میداد اما حس اینکه یه دختر کم سن و سال منو با پول بخره یکم عجیب بود تا اینکه بعد از کلی کلنجار با خودم بالاخره قبول کردم و گفتم قرار بذاریم یه روز بیرون قرار گذاشتیم و فرانک با اپتیمای سفید مامانش اومد سر قرار دختر بوری بود چشاش رنگی بود بینی بزرگی داشت و موهای خرمایی جوش نوجوانی هم رو صورتش بود و اصلا آرایش نداشت خیلی بد دهن بود و اصلا احترام بزرگتر کوچک تری سرش نمیشد مثلا شوخی کردیم چنبار به منی که بار اول میدید گفت کس نگو یا زر نزن ولی خب بعدش میزد تو شوخی و با مهمون کردن از دلمون در میاورد خلاصه گذشت و مرحله ی آشنایی ما انجام شد قرار شد من برم بهش حال بدم و هربار یه پولی بهم بده حقیقتا من پول هم لازم نداشتم ولی کی از پول بیشتر بدش میاد خلاصه یه روز بهم پیام داد و من رفتم خونشون تو شهرک غرب خونشون تو مجتمع بود ولی امکانات مجتمع در حد پنت هاوس بود انقدر که شیک و با امکانات بود اونجا خلاصه وارد شدم و یه سگ کوچولو به سم ژیگول داشت که همش اونو فشار میداد یکم حرف زدیم و مشروب خوردیم تا اینکه یه دفعه اومد بغلم دستشو کرد تو موهام صورتمو برد پایین پاهاش لای پاشو باز کرد شرتشو در آورد یه چوچول نرم و داغ و بور با موها و پشمای خرمایی داشت بهم گفت تو چن سالته گفتم سی گفت دوس داری کس دختری رو بخوری که ازت خیلی کوچک تره گفتم آره و گفت جوون بخورش جنده و کسشو چسبوند به دهنم شروع کردم به مکیدن و زبون زدن کسش که یکم طعم عرق میداد داغ بود و گرماشو میشد حس کرد تو دهنم فشار میداد جوری که انگار دارم ساک میزنم براش لیس میزدم تو گوشم سیلی میزد انگشتشو تو دهنم میکرد و منم از اینکه مثل برده باهام رفتار میکنه هم تحریک میشدم هم ناراحت انگشتای پاشو آورد سمت دهنم پاهای سفیدی داشت ولی بوی عرق میدادن کف پاهاشو چسبوند رو صورتم و گفت بخورش از کف پاش تا بالا لیس میزدم انگشتای پاشو تو دهنم میکرد و میگفت بخور برام جنده جونم منو برگردوند یه دیلدو به خودش بست و داگی منو کرد تا تنگ تر بشم دیلدوی خیلی کلفت رو تو کسم فشار میداد تن تن تلمبه میزد حسابی تحریک شده بودم بهم میگفت جنده بگو کیر میخوای گفتم کیر میخوام یهو در باز شد و یه پسر کم سن اومد تو اولش ترسیدم گفت نترس دهنتو باز کن پسره از این تیپای لش داشت و اونم بور بود کیرشو انداخت دهنم گفت بخور ساک میزدم و فرانک تو کسم میکرد و کونمو انگشت میکرد قبلا کون داده بودم و کونم باز بود اما خودمو تمیز نکرده بودم گفت آروم باش که کامی میخواد کونت بذاره گفتم من کونمو تمیز نکردم گفت عیب نداره میریم تو حموم کثیف بازی رفتیم گفتن اول بشینم رو توالت فرنگی خودمو خالی کنم بعد کیرشو با شامپو مالیدن نرم کرد و فرو کرد تو کونم کاندومم داشت که کیرش عنی نشه تن تن تو کونم تلمبه میزد و فرانک کسشو تو دهنم میچرخوند و میگفت بخور جنده ی سی ساله ی من من زیر کیر و کس دوتا بچه کوچولو داشتم جر میخوردم بعد ده دقیقه کون دادن منو خوابوندن زیرشون کامی کیرشو کرد تو کس فرانک و چند دقیقه رو صورت من تلمبه زد و آبشو خالی کرد تو کس فرانک فرانک از اون بالا با چشمای رنگیش نگام میکرد گفت دهنتو باز کن باز کردم و آب کامی رو از کس قرمز شدش ریخت تو دهنم و بعدشم حسابی شاشید رو دهن و صورتم وقتی خالی شد بلند شد و گفت دوش بگیر بیا بیرون منم اومدم بیرون قرار بود سه تومن بهم بده گفت اگه پول میخوای باید بیای زیر پام ازت عکس بگیرم گفتم قرارمون این نبود که آبرومو ببری گفت صورتت نمیفته نترس فقط نصف صورتت گفتم بعدش پولمو میدی گفت آره رفتم زیر پاش و کف پاهای سفیدش اومد رو صورتم و شصت پاشو کرد تو دهنم جوری که زیاد چهرم معلوم نبود عکس گرفت و پولمو داد اون روز گذشت و رفتم پیش نسیم دیدم همش بهم میخنده گفتم چیه گوشیو درآورد و عکس صورتمو که شصت پای فرانک تو دهنم بود نشونم داد فرانک نوشته بود اینم دوست مغرورت که میگی پا نمیده فری بخواد پا هم هم میخوره براش و استیکر خنده گذاشته بود نسیم گفت نه به اون که قبول نمیکردی نه که رفتی برده ی خودش و دوس پسرش شدی با این سنت…نوشته: آزیتا
97