سکس با شوهرم و حماقت من

سلام خوبید؟ من هستی 29 سالمه و چند سال پیش شهرستان یه پسر با ظاهر کاملا معمولی ولی بشدت باهوش و کاری اومد خواستگاریم،من ورزکارم و دان 3 تکواندو دارم، بدنم تو پر و عالیم.بعد از آشنایی پسندیدیم و یکم رفت و اومد، تا بالاخره عقد کردیم، خداییش فکر نمیکردم یه آدم به باهوشی این پسر بیاد برام، ولی چهره و هیکلش معمولی بود، تو بنیاد ملی نخبگان بود، همزمان دو رشته توی دانشگاه اصفهان درس خونده بود ولی وضع مالیش خوب نبود. بعد از عقد بعدازظهر‌ش رفتیم خونه مامانش کسی نبود، من سرم درد میکرد خوابیدم، تا چشممو باز کردم دیدم روبرومه و کل لباسامو درآورده و لباس راحتی بهم پوشونده، اصلا نفهمیدم از خستگی، بعدش شروع کرد لب گرفتن و مالوندم، من خیلی میترسیدم از زدن پردم ولی با زبون چوچولمو خورد و خیلی زود ارضا شدم. شوهرم خودش ارضا نشد. چند روز گذشت و فقط منو ارضا میکرد، منم دلم براش سوخت و از هفته بعد لا پایی ارضاش کردم، اصلا براش نه ساک میزدم،نه از پشت و نه اجازه میدادم از جلو کاری کنه. یکماه بهم ور رفت تا یروز دیگه انقدر حشری شدم که خودم کیرشو گذاشتم جلوی کوصم و با یه تکون حلش دادم تو. وای که چه دردی داشت، شوهرم از تعجب تکون نخورد. خیلی خیلی دوستم داشتم، سکس براش مهم نبود من براش مهم بودم. ولی دیگه پردم زده شد، اونروز کلی برام معجون و اینچیزا خرید که جا برای خوردن نداشتم.از اینجا دیگه سکسمون شروع شد. باورتون نمیشه یه آدمی که یکماه تموم فقط منو ارضا میکرد حالا شده بود یه آدم هات و فوق العاده توی سکس، میومد لبامو میخورد، دستشو میکرد لای سوتینم با عشوه و ناز من از زیر میمالید منو، هی گردنمو میخورد…لباسامو درمیورد و انقدر سینه هامو میخورد که مست میشدم. بعدش میرفت سراغ کصم، کصم یکم تپله و سبزه، ولی سفت و تنگ، با زبون خیس خیسم میکرد که خودم وادارش میکردم زود بکنتم، اونم هیچی ازم کم نمیذاشت، گذشت و گذشت تا از خوبی زیادش بهم فکر کزدم داره بهم خیانت میکنه، آخه من هیچکاری براش نمیکردم فقط کوص میدادم بهش،حتی ساک نمیزدم.انقدر دعوا و بحث تا طلاق گرفتم.الآن متوجه شدم که اون واقعا منو میخواسته و اصلا بهم خیانت نکرده، اون حالا شده یه مهندس فوق العاده توی زعفرانیه، خونه و ماشین و هرچی بگی داره، با یه دختره هم میدونم در ارتباطه، من موندم و…بنظرتون باید چیکار کنم؟نوشته: هستی

148