با شوق و ذوق جنده شدم

اسمش بهاره است ولی بهار صداش میکردیم .سی ساله ومتاهل . تقریبا پنج سالی هست که با هم همکاریم .از بس چرت وپرت میگه ومیخندیم که دیگه حرفها وجوک های سکسیش برای کسی تابو نیست ! هیچکس حرفاش رو جدی نمیگیره .از یک سال پیش و بارفتن یکی از همکاران ، به اتاق من نقل مکان کرده ومتاسفانه حرفاش هم دیگه حد ومرزی نداره ! چند روزی بود که حرفش رنگ و روی دیگه گرفته بود،ولی میذاشتم به حساب شوخی و چرت و پرت های همیشگی!چاییش رو برداشت و صندلی رو چرخوند سمت من .+بهزاد راستش رو بگو تا حالا با چند تا دختر خوابیدی ؟_باز شروع کردی ؟+در حالیکه میخندید:جدی سوال کردم_تو حرفای جدیت هم مزخرفه !+بگو دیگه بهزاد !با چندتا از دوست دخترات سکس داشتی ؟_بهار،جان مادرت برو سر کارت ! کم چرت وپرت بگو ! اصلا به تو چه ؟+ای کثافت پس زیاد داشتی !همیشه همینجوریه ، وقتی پیله میکنه ،به معنی واقعی می…برای اینکه بی خیال بشه با خنده گفتم :آره با همشون داشتم !آخه بیشعور وقتی دختر هستند (باکره)چطور میشه باهاشون سکس کرد؟+واااا ! خوب از پشت میکردی؟مگه سکس از پشت دوست نداری؟با خنده گفتم ببخشید متاسفانه عقل من اندازه تو، قد نمیداد؟بهار آخه جای این مزخرافات اینجا اونم با منه چشم وگوش بسته است؟ !آخی توهم که شاسکول!!!آره بهاره من شاسکولم !من نمیدونم اون شوهر بیچاره ات چی میکشه از دست تو !!در حال خنده :بهزاد تا حالا با زن شوهر دار هم رابطه داشتی؟منظورم سکسه؟چایی پرید توی گلوم وشروع کردم به سرفه کردن !متلک وار ادامه داد ،خوب بابا نمیر !!باشه تو بچه مثبتی! از جام بلند شدم و سرفه کنان رفتم سمت دستشویی . چند دقیقه بعد برگشتم !نگام کرد :تو هنوززنده ای ؟با حرص گفتم زهر ماررر! بهار رد دادی ها ؟ باید بگم جات رو عوض کنند!!منم از کار و زندگی انداختی!باشه بگو ولی جون بهزاد چند تا سوال جدی ازت میپرسم مثل آدم جواب بده !با شناختی که ازش دارم قطعا سوال هاش همینا هستند !ولی بذار چهارتا مزخرف بگم تا بیخیال بشه !چپ چپ نگاش کردم ، باشه بپرس و فقط برو !تا حالا با چند نفر سکس داشتی؟با خنده گفتم نشمردم !هرچند مزخرف میگی ولی قبوله !چه حسی داره ؟یعنی چی چه حسی داره ؟مگه تا حالا سکس نداشتید !!!نه، این که تنوع داره ،خوبه ؟خیلی جدی گفتم بهار حرف اصلیت رو بگو معما طرح نکن !اگر بگم نمیخندی بهم ؟لبخند زنان فقط نگاش کردمبهزاد چند وقتیه زده به سرم یک تنوعی توی سکسم ایجاد کنم !!!نگاش کردم .متوجه حرفش نشدم .پرسید نظرت چیه ؟چند ثانیه ای هنگ بودم ! گفتم خوب به امیر پیشنهاد بده تغییر بدید چرا به من میگی؟لحنش جدی شد :چقدر خنگی بهزاد!!منظورم با یک نفر دیگه غیر از امیر است !انگار برق سه فاز به صندلیم وصل کردن!! دهنم خشک شد و ومغزم هنگ کرد!!نه رسما دیونه شده !چی باید بهش بگم !بدون اینکه جوابی بدم صندلی رو چرخوندم ومشغول کار شدم .با حرفا و کارهاش معمولا سورپرایز میشدم ،ولی این مدلیش رو دیگه ندیده بودم . این که با امیر رابطه خیلی خوبی دارند و مدام قربون صدقه هم میرند چرا باید یک همچین فکری به سرش بزنه!!تا غروب دیگه هیچ حرفی باهاش نزدم وسعی کردم با کار این حرفا رو از ذهنم دور کنم .تمام شب حرفش مثل پتک توی سرم میکوبید!سه روز بعد، ازز ناهار که برگشت وبچه ها هنوز توی ناهار خوری بودند، با لحنی که نشون میداد جدیه گفت بهزاد، من بعنوان یک دوست قابل اعتماد ازت کمک خواستم ! .اشتباه نکن ! اگر میخواستم میتونستم بدون اینکه به کسی بگم، با یکی ارتباط بگیرم وکارم رو بکنم ولی از تو خواستم کمکم کنی؟چند ثانیه ای دست گذاشتم دو طرف سرم وچشمام رو بستم .گفتمبهار با امیر مشکلی دارید؟نه خیلی هم خوبیم !پس چرا میخوای بهش خیانت کنی ؟خیانت چیه قرار نیست هر شب پیش یکی باشم !فقط وسوسه شده ام یک مرد دیگه رو تست کنم !!خوب الاغ چه یک بار چه ده بار ،اسمش خیانت!!!میدونی اگر امیر بفهمه کمترین اتفاقش از هم پاشیده شدن زندگیته ؟نه ، چون امیر خودش قبلا این کار رو کرده!!!با چشمهای گرد شده گفتم پس میخوای انتقام بگیری؟ولی این راه درستی نیست ها؟!!بهزاد چرا چرت میگی ،ما تفاهم کردیم هر موقع خواستیم طوری که به دیگری آسیب نزنیم کارمون رو بکنیم!!واقعا دیگه مغزم تیر کشید !!!یعینی چی یعنی زن و شوهر تفاهم کردند بهم خیانت کنند.مگه همچین چیزی میشه؟پس برای چی ازدواج کردند ؟احساس میکردم سر کارم گذاشته و داره سر به سرم میذاره !! لحنم رو شوخی کردم وگفتم خوب اگر به توافق رسیدید خوب انجام بده !!دیگه من این وسط چکاره ام؟گفت:خوب میخوام با تو انجام بدم!!!دیگه مطمئن شدم سرکاریه ! با خنده گفتم توی روحت با این مزخرفاتت سه روز دارم فکر میکنم بهار چه مرگش شده !دوباره لحنش جدی شد! بهزاد جدی گفتم !دلم میخواد با تو انجامش بدماز جام بلند شدم تا حدود نیم متریش رفتم وخیره شدم به چشماش!وبا لحن ترکیبی از شوخی وجدی گفتم :بهار جان مراقب حرفات باش!!دوست ندارم ذهنیت پنج ساله ام نسبت بهت عوض بشه واز این به بعد به چشم یک جنده نگات کنم !!!نــــــــــــــه اگار بهار کاملا رد داده در حالی که زُل زده بود تو چشمام: بهزاد، میدونم فکر میکنی شوخیه ولی اشکال نداره یکروز به چشم جنده نگام کن !!!از ترس اینکه یکدفعه کسی بیاد و صدامون رو بشنوه برگشتم پشت میزم و سعی کردم دیگه ادامه ندم .آدم مثبتی نیستم ولی هرز هم نبوده ام شاید بقول بهار بین سکس هام با کسانی سکس کرده ام که شوهر هم داشته باشند ولی قطعا سهوی بوده وخبر نداشته ام !چون گاهی هستند کسایی که واقعیت رو نمیگن !ولی اینکه بخوام با یک زن شوهردار آشنا که پنج ساله چشم تو چشم باشیم سکس کنم .نمیدونم…تمام بعد از ظهر و شب داشتم به حرفاش فکر میکردم ولی توی دلم یک چیزی میگفت سرکارت گذاشته تا امتحانت کنه !آخر شب یک پیام داد :بهزاد من فکر همه جاش رو کرده ام گاهی با دوستام ،مجردی میرم سفر. میتونم به این بهونه بریم ! بهزاد باید یک خاطره خوب برام بسازی !!!تا بیست روز مدام حرفها ورفتار تحریک کننده بهار از یک طرف وتجسم قیافه امیر از طرفه دیگه توی ذهنم آشوب به پا میکرد . نمیتونستم چکار باید کنم ! یک روز هم یک عکس کاملا لخت از امیر ویک خانم نشونم داد که میگفت امیر با این رابطه داشته!بالاخره حرفا و تحریکاتش اثر گذاشت و پذیرفتم . و قرار گذاشتیم . گفت:به امیر گفتم پنجشنبه صبح میرم وتا جمعه شب!در حالیکه هنوزم باورم نشده بود و خیال میکردم سر کارم ولی باز یک ویلا سمت دماوند اجاره کردم وسایل رو تهیه کردم و پنجشنبه ساعت نه باهاش قرار گذاشتم .همین که نشست توی ماشین با یک بوسه سورپرایزم کرد!سلام بهزاد!ممنون که اومدی !! فکر میکردم زیرش بزنی !یک حالت عصبی داشتم گفتم: سلام عزیزم، اتفاقا اومدم که حتما زیرش بزنم .برای لحظاتی خندید !سرکی توی ویلا کشید و رفت توی یکی از اتاقها و لحظاتی بعد با یک تیشرت گشاد و بلند که تا زیر باسنش بود وبدون شلوار برگشت .من داشتم وسایل رو میذاشتم توی یخچال .راستش نقشه کشیده بودم کاری کنم که دیگه هوس همچین کاری رو نکنه وبقولی براش یک سکس خشن تدارک دیده بودم تا از ادامه و یا تکرار پشیمون بشه ولی دیشب تصمیم عوض شد وقرار شد حالا که تن به همچین کاری داده ام ازش لذت ببرم !یک مقدار کمک من وسایل رو مرتب کرد و رفت نشست .منم بقیه کارها رو مرتب کردم و رفتم نشستم ! با گوشیش آهنگی گذاشت و شروع کرد رقصیدن البته انگار فنر توی بدنش داشت و تا آهنگی پلی میشد حتی توی شرکت میرقصید .چند دقیقه ای رقصید و اومد سمتم ،فکر کردم میخواد منو ببره برقصم ولی پاهام رو باز کرد و پشت به من نشست بین پاهامو دستان منو پیچوند دور شکمش . دستام رو باز کردم و گذاشتم روی بازوهاش،گفتم بهار مطمئنی که میخوای انجامش بدیم ؟بهار ،هنوزم دیر نشده ؟ میتونیم تا فردا …پرید توی حرفم و با شیطنت گفت :بازم برگشتی سر پله اول ؟ آره میخوام علاوه بر تو ،جنده بودن رو هم تست کنم!دست انداختم و تیشرتش رو از تنش درآوردم .سوتین نبسته و سینه هاش آزاد بودند .اندامش خوب بود و جذابیت خاصی داشت همینجوری از پشت ،شروع کردم به مالیدن سینه هاش و کم کم بوسیدن گردن و پشت شونه اش رو چاشنی کار هام کردم . بعد از کمی ماساژ سینه هاش دستم رو بردم روی پهلو هاش .سرش رو کشید عقب و با چرخیدن سرش لبش رو چسباند به لبم .نمیدونم علت حشری بودن یا میخواست همراهی کنه ،لحظه ای آرام و قرار نداشت و خوشبختانه توی کارش خبره بود و می دونست کجاها رو نوازش و لمس کنه .انگشتام رو از روی شکمش سُر دادم زیر شورتش وانداختم لای شیارش و به نرمی شروع کرد به نوازشش یواش یواش صدای ناله اش بلند و دستش رو از روی شلوار رسوند به کیرم و کمی مالید . باسنش رو بلند کرد و شورتش را تا روی زانو درآورد .بهزاد تو نمیخوای لخت بشی ؟ درحالیکه دور گردنش رو میبوسیدم گفتم خودت باید لختم کنی !از جاش بلند شد و دستم رو گرفت و کشید و شروع کرد به لخت کردنم. شرتم رو که کشید پایین،با شیطنت خاص خودش گفت :نه ،خوشم اومد ! میترسیدم به کاهدون زده باشم !!در حالی که می خندیدم نشستم روی مبل و گفتم پس بهار خانم بیدارش کن !! نشست جلوم و با مهارت خاصی شروع به خوردن و بازی کردن با کیر و تخمام کرد .واقعا حال میداد مخصوصا زمانیکه کلاهکش رو می مکید و گاهی با زبانش روی رگ زیر کلاهک رو لیس میزد . عمدا خودم رو شل کرد تا یکبار بیاد که زمان سکسم رو بیشتر کنم. هفت هشت دقیقه ای که ساک زد و نزدیک اومدنم شد ،مو هاش رو وو قسمت کردم و پیچوندم دور هر دو دستم و محکم گرفتم و بلند شدم سر پا، و به سرعت شروع کردم توی دهنش تلنبه زدن . با اولین پمپاژ آبم توی دهنش ، سعی کرد سرش رو عقب بکشه و یا کیرم رو از دهنش بیرون بندازه ولی محکم گرفته بودمش و نذاشتم تا کامل تخلیه شدم هرچی به اون و باسنم ضربه و چنگ زد ول نکردم چند ثانیه ای نگه داشتم .صورتش سرخ شده بود . از دهنش کشیدم بیرون . با سرفه مقداری از آب من و آب دهنش رو ریخت روی موکت ولی مقداری رو قورت داده بود . مثل خود با خنده گفتم عزیزم جنده بودن تاوان داره و همچین کار راحتی نیست!! میخواست کم نیاره .در حالی که میخندید ،یک مشت دستمال کاغذی برداشتم و صورت و دور دهنش رو تمییز کردم و لبش رو کردم توی دهنم.دستاش هنوز داشت روی کیر کاملا لزجم بالا و پایین میشد .خوب که خوردم دست انداختم زیرش و بغلش کردم و بردم توی اتاقی که تخت داشت و گذاشتم رو تخت .با بوسه گفتم بهار قرص میخوری یا کاندوم بیارم ؟ گفت میخوام ولی واسه اطمینان کاندوم هم بزن .سریع کاندوم برداشتم و رفتم بین پاش و شروع کردم خوردن و انگشت کردن کوسش . بعد از چند دقیقه خورد کوسش حسابی آب افتاده بود . بلند شدم و کیرم رو گرفتم جلوی دهنش و گفتم بهار اگر میخوای بهت حال بده تو هم باید بهش حال بدی !خواست تمیزش کنه ولی من چپوندمش توی دهنش و با کردن دوتا انگشت وسطیم توی کوسش و مالیدن چچولش ،مقاومتی نکرد و دوبار شروع کرد به خوردن و اووووم واممممم کردن . خوب که خورد کمیک زد و مطمئن شدم تمیزه، سریع کشیدم بیرون و دراز کشیدم روش .کیرم رو تنظیم کردم ودر حالی که ازش لب میگرفتم ،با یک فشار محکم تا خایه فرو کردموای ی ی بمیری بهزاد و لبم رو محکم گاز گرفت و چند ثانیه بعد ول کرد و شروع کرد دور تا دور لبم رو بوسیدن و نم آروم آروم ریتم تلنبه هام رو تند تر کردم . هر چی بیشتر میکردم ناله هاش بیشتر میشد. چون یکبار ارضا 'شده بودم پس خوشبختانه میتونستم زمان بیشتری دوام بیارم .مدام پوزیشن عوض میکردم و سعی میکردم با همه جاش بازی کنم و ور برم تقریبا ده دقیقه ای گذشت بود که گفت بهزاد من نزدیکم !! دا گیش کردم و در حین تلنبه زدن کاندوم رو آماده کردم و سریع کشیدم روی کیرم و حین ماساژ پستوناش سرعت و ضربات رو بیشتر کردمخودش رو کشید جلو و طاقباز خوابید و زانو هاش رو گرفت روی شکمش و داد زد بجنب بهزاد . سریع دراز کشیدم روش ، لبامون گره خورد بهم و سرعتم بیشتر شد . با صدای شبیه جیغ و ادامه اش جان ن ن ن ن ،ناخن هاش کشیده شد پشت شو نه ام .با گفتن آسیایی و حشیییییی یک دقیقه ای بی توقف کوبیدم به کوسش تا آبم اومد و ولو شدم روش.لباش رو گذاشت در گوشمعزیزم جنده ها که رحم ندارن !!!فردا ساعت پنج عصر قبل از پیاده شدن با بوسیدن لبم ،ممنونم بهزاد ! امیدوارم فاصله تا سکس بعدیمون خیلی طولانی نشه!!!نوشته: بهزاد

150