جلو نامزدش به من نخ میداد

سلام این خاطره ای که میخام بگم براتون برای سال پیش هست ، من ترنس هستم ۲۲سالم هست و هنوز عمل نکردم ولی ظاهرم کاملا دخترونه هست و سینه و باسن بزرگی دارم. از بچگی همیشه دوس داشتم یه دختر باشم و صدا و رفتار و صورتم ظریف بود و خیلی اذیت میشدم و بهم تجاوز شد متاسفانه. ولی من همیشه قوی بودم و سعی کردم زندگی سالمی داشته باشم چون خیلی از ترنس ها متاسفانه بیزنسی میشن و ایدز دارن، خب من سال پیش موفق شدم شناسنامم رو عوض کنم و اسمم و جنسیتم تو شناسنامه زن ثبت بشه چون خیلی کار سختی هست در ایران و تا وقتی که عمل انجام ندی اینکارو نمیکنن ولی یه استثناهایی هست برای بعضی افراد که من موفق شدم اینکارو کنم، اولش که خب خیلی خوشحال بودم و آزادیام خیلی بیشتر شد و تونستم گواهینامه بگیرم ، بعدش چند مدتی دنبال کار میگشتم و هرجایی میرفتم ظاهرمو میدیدن سریع میخاستن که سو استفاده کنن و من چون هنوز اونجامو عمل نکردم خیلی میترسیدم و باید همیشه احتیاط کنم خب، تا اینکه یه روز توی دیوار دیدم که یه جایی توی اطراف کرج منشی میخاستن ، نوشته بودن عکس و رزومه تون رو به واتساپ بفرستین، اکانت ‌واتساپشون عکس یه خانم بود و خب من فکر کردم جای امنی هست برای کار و من عکس و روزمه م رو فرستادم. با من تماس گرفتن ازم خواستم که برم واسه مصاحبه. منم فرداش حسابی خودمو خشکل کردم و رفتم. یه ارایش لایت و موهام رو هم حسابی صاف کردم و از زیر شالم ریختم بیرون، وقتی رفتم یه خانم و آقای جذابی اونجا بودن و صحبت کردیم و قرار شد من مشغول به کار بشم. روزای اول که اون خانمه که اسمش بیتا بود بهم کارارو یاد میداد و خیلی باهام مهربون بود و اون آقا جذابه هم اسمش علیرضا بود که یه جورایی رییس اونجا حساب میشد بنظرم شریک داشتن. خب اوایل که همه چیز عادی بود کاملا محیط سالمی به نظر میومد تا اینکه من کم کم از علیرضا داشت خوشم میومد و اون احمق هم انگار فهمیده بود و باهام صمیمی تر شده بود و بیشتر اوقات منو میرسوند خونه ، تا اینکه این پیج اینستامو پیدا کرد و بالاخره یه شب سر صحبت رو باهام باز کرد و ازم خواست که یه شب شام منو خونشون دعوت کنه چون که بیرون کروناس. خلاصه من ساده هم قبول کردم و با خودم گفتم حالا اینبارو میرم شاید نکشه به اونجاها . منم دو دل بودم ولی دلمو زدم به دریا و قرار شد که یه شب برم خونش. منم که مثل همیشه عادت دارم حسابی به خودم برسم و بوی خوب بدم و دلبری کنم . یه ارایش ژورنالی کردم و رژ قرمز زدم. یه شومیز هم که جلوش باز بود پوشیدم که ممه های خشکلم زدن بیرون و روشون یکم هایلایتر زدم که برق بزنن:) خلاصه اومد دنبالم و رفتیم . خونش ویلابود(منو برده بود ویلاشون)خلاصه شام خوردیم و خیلی حرف زدیم و منو هم خیلی خندوند بامزه بازی در آورد تا اینکه هی گفت بریم فیلم ببینیم و من نمیخاستم و میخاستم بهونه بیارم تا اینکه دستمو گرفت و منم شل شدم و قبول کردم. فیلم و کذاشت و همون اولای فیلم خودشو بهم نزدیک و کرد و دست گذاشت روی پاهام و منم فهمیدم چی ب چیه و گفتم ولش کن بهش میگم فوقش استفا میدم بعدا، و گفتم که میخام یه چی بهت بگم. گفت بگو خوشگلم و منم من من کنان گفتم که من ترنسم .( وای خیلی حس عنیه به یه پسر بگی ترنسی در حالیکه از دختر چیزی کم نداری:( ) اولش یکم تعجب کرد و چیزی نگفت منم پاشدم برم که دستمو گرفت و لباشو گذاشت رو لبام… لباش خیلی داغ بود و لبای پفی منو محکم میمکید و حس میکردم داره ژل لبام میزنه بیرون. من دستامو تو موهاش کردم و جنگشون میزدم… یهو گفت که بریم تو تخت. منو انداخت تو تخت و پیرهانشو در آورد سیکس پک هم داشت حمله ور شد بهم و همه گردن و صورتم رو میخورد و دستشو کرده بود تو سوتینم. خیلی بلد بود و من واقعا لذت میبردم . لباسامو در آورد و می می هامو شروع کرد به خوردن و با دستش اونجامو میمالید. منم چنگ میزدم تو موهاش. کمربندشو وا کرد و شلوارشو کشید پایین و کیرش متوسط بود و سفت براش ساک زدم و تخماشو خوردم . از زیر تخماش لیس زدم تا نوک کیرش و همه کردم تو دهنم و مکیدم . صداش در اومده بود و لذت میبرد و با دستش محکم میزد به باسنم. این میون صدای ویبره گوشیش همش میومد و یکی داشت زنگ میزد ولی ما عین خیالمون هم نبود و مشغول بودیم. دوباره شروع کرد لب گرفتن منو برگردون به پشت. مدل داگ استایل میخاست بکنه. منم حسابی قمبل کردم و کمرمو دادم پایین و باسن بزرگ و سفیدم رو بالا. صورتشو چسبوند به باسنم و سوراخمو میخورد و منم ناله میکردم چون واقعا همه جام داغ شده بود . بعد اون یه چیز سرد ریخت رو سوراخمو با انگشتاش بازی میکرد و من از شدت حشریت ملافه رو کردم تو دهنم و یهو کیرش رو گذاشت و به سوراخم میمالید و کم کم کرد توش وای که چه داغ بود و شروع کرد تلمبه زدن و موهامو با دستش میکشید و گاهی هم سیلی میزد به لپ باسنم عاححح. منم جیغ میزدم و بیشتر باسنمو میدادم عقب. تا اینکه ابش اومد و همش رو ریخت توش. وای چه داغ بود … افتاد روم همونجوری نفساش به گوشم میخورد تا یهو …زنگ در و زدن. صدای کلید اومد و انگار درو وا کردن من خیلی ترسیده بودم تند تند فقط مانتوم و شالم رو ور داشتم بقیه موند همونجا قبلم داشت میومد تو دهنم صدای بیتا بود هی میگفت علی کجاییی کفشام رو دیده بود فحش میداد ، در اتاق رو باز کرد و حمله ور شد بهم علیرضا همونجوری لخت فقط شلوار تنش بود داشت جلوش رو میگرفت انقد چنگش زد همه بدنش زخم شده بود همش جیغ میکشید و فش میداد و منم فرار کردم همونجوری پای لخت با یه وضعیی. خاک برسر جفتشون اشغالانوشته: نیلی

51