خیلی تو کف کیر بود

.این داستان کاملا واقعیه واسه همین خیلی چیز سکسی نداره …از خودم بخوام براتون بگم سنم حول هوش 30 قد یکم بلند ظاهر کاملا معمولی کمی هم لاغر اندام. در کل استایل فوق کیری داشتمو هنوزم دارم…این خاطره برمیگرده ب سال98 حدودا .سال 97 ازدواج کردم ولی مثل بعضیا نبودم ک مثلا متاهل و متعد.(ک اشتباه هم کردم)از بچگی کلا نمیدونم چرا سیخ میکردم روی زنای سن بالا.کلا فانتزیم زن ای 30 به بالاست هنوزم با اینکه متاهل شدم مثل کصخلا روم مونده این فانتزی و رویا. همیشه این رویا و تو ذهنم میپروروندم ک فلان زن چی میشه بهم پا بده , حتی خیلی وقتا تو نخ خالم بودم ک اون موقع ها خیلی جوون بود , واقعا خودشم پایه بود ولی نه با من ریغو ک شاشمم کف نکرده و …خلاصه اون روزا بهم خیلی فشار میومد با پدیده ی خانمان سوز جق هنوز اشنایی نداشم.تا اینکه ب سن بلوغ رسیدیم و یه روز در میون خوابای سکسی میود سراغمو صب بلند میشدم و خودمو شرتمو شلوارو بعضی وقتا پتو رو ب اب وایتکس اغشته میکردیم… خیلی دوران کیری بود انصافا چون هنور نمیدونستم جق چیه خیس شدن رو شاخش بود…حتی وقتی میرفتیم خونه فک فامیل یه شهر دیگه که میرفتیم نمیدونم چرا من کسمغز با خودم زیر شلواری نمیبردم و شلوار شوهر خاله ها یا بچه ها فامیلو میپوشیدم ک چشمتون روز بد نبینه عین امار صبا خودمو ب گند میکشیدمو نمیدونستم چه گهی بخورم ابرو حیثیتم ب گا میرفت دیگه اونا هم فهمیده بودن…من کلا یع دهه شستی بی امکانات بودم اون دوران همه اینجوری بودن. نه فیلم سکسی ن اینترنتی ن گوشی تا سال دوم دبیرستان نمیدونستم کص چ شکلیه. تا اینکه تو مدرسه یع همکلاسی لاشی داشتیم ک تو کار فروش فیلم سوپر بود کونکش الان طلا فروش شده با پول سی دی سوپر. خداییش خیلی تو کف بودم یه سی دی ب ما فروخت 500 تومن ما هم تو کونمون عروسی ک بلاخره میخوام کس ببینم سی دی بردم خونه .حالا مشکل اصلی پر بودن همیشگی خونه ما بود .اعصابم خیلی کیری بود ننه بابای مام همیشه خونه بودن با خواهرم . بالاخره بعد یه هفته قسمت شد اون سی دی کذایی و از جا سازمون در بیاریمو ببینیم. فیلمه اون دوران خیلی کیری بودن انصافا ولی اون موقع واسه من چشم و گوش بسته بهشت بود. یه ماشین مدل پایین میره تو جاده جنگلی کنار رود خونه میزنه بغل دوتا کس کیری پشمالو میان لخت پایین راننده هم یه زیر انداز کس و کون پاره پهن میکنع کنار رود خونه شروع میکنه ب کردن دوتا کس کیری بدون هیج سناریویی… خلاصه دیدم تازه فرق کس و کیر و دونستم کلی ذوق میکردم انگار اورانیوم غنی سازی کرده بودم…وقت واسه جق زدنم نداشتم هر لحظه ممکن بود یکی بیاد تو .فیلمو گذاشتم تو جا سازمو زدم از خونه بیرون با افتخار ب بچه محلا نگاه میکردم از بالا ب پایین نگو اون کونده ها خیلی از من منگول جلوتر بودن…بعد یه هفته بعد دوباره خونمون خالی شد رفتم سراغ جاساز تابلوم ک سی دی رو بیارم ببینم ک دیدیم جا تره بچه نیست.ریدم ب خودم از ترس ک چی شده نکنه خودم جابجا کردم یادم نی …نکنه کسی برشداشتع به درک ندیده باشن حداقل …خلاصه هرچی گشتم پیداش نکردم و رومم نمیشد از کسی بپرسم اقا سی دی کجاست…بعد چند وقت فهمیدم یعنی ب روم اوردن ک مادر و خواهرم پیداش کردن و یه دور دیده بودن بعدشم شکوندنش.من کسخل زیر بار نمیرفتم ک مال من بوده انگار بجز من پسر دیگه ای تو خونه ما بوده.کلا هر وقت یادش میوفتم از خجالت اب میشم با اینکه مال 13.14 سال پیشه این قضیه .سرتونودرد نیارم برگردیم جلوتر ب همین سال 97 98:با اینکه زن گرفته بودم هنوزم اون فانتزیا تخمی تو ذهنم بودن ک یه میلف بیاد بهم بده بره. چند باری دختر بازیای خفیفی داشتم تو این مدت ولی نه… مخفیانه تو تلگرام مخ زنی میکردم و خوش بودم ولی پای قرار میومد وسط نمیدونم خدا نمیخواست یا چی کلا کنسل میشدوکلا خدا هوامو خیلی داشت.یه روز زود از سر کار داشتم میومدم خونه رفتم مغازه رفیقم .شروع کردیم صحبت حرف دوس دختراشو اینا ک گفت از تو نرم افزار نزدیکا مخ زدم رفتم ترتیبشو دادم خیلی خوبه همه تو این نزدیکاعه پایه ان این جور حرفا…کیر هوس باز ما سیخ کرد ب عقلم دستور داد اینو نصب کنم ببینیم چی میشه تهش ,خلاصه بعد یه ماه پروفایل یه خانومه چشم مارو گرفت… بهش پیام دادمو قبول کرد , شروع کردم کسشر گفتنو مثلا مخ زدن ک نگو خانوم مخش کلا زدست ( هم سن خودم بود متاهل خودش از یه شهر دیگه بود ولی شوهرش همشهری یه دختر بچه 3.4 ساله داشت) غروب شده بود دم مغازه بیکار پیام دادم بهش ک پایه اس بریم بیرون ؟؟ گفت برنامت چیه حموم باید برم یا نه ؟ من گنده گوزم گفتم اره حتما برو امشب خوش میگذره .رفتم دنبالش ادرسو یه چند تا خیابون بالا تر از خونشون داده بود با اطلاعاتی ک داده بود شناختمش دیدم دخترشم اورده .گفتم برنامه کنسله حتما…نشست تو ماشین خودش جلو دخترش عقب انصافا کس خوبی بود ازین توپورا سینه از 90 هم رد کرده بود کلا تیپش باز بود دیوس خانوم… بش گفتم بچتو چرا اوردی لاشی برنامه کنسلع؟؟ نه بابا الان یه دور بزنی تو خیابون خوابش میبره بد راحتیم دیگه… روسریشو در اورد منم هول دست انداختم لا پاش لامصب خیلی داغ بود زمستونم بود , یع تاپ یعقع باز پوشیده بود ک سینه های گندش نصفش بیرون بود…مکان نداشتم عین کسخلا کص سوار کردم میچرخیدیم تو خیابونا… بالاخره رفتیم کافه تو این حین دخترش عقب ماشین خوابش برده بود, تو کافه انقدر تیپش تخمی و باز بود همه تو نخ ما بودن تو نخ اون البته …کسکش بجا اینکه ب من نگاه کنه همش چشش این ور اونور بود یادمه یه پسره برگشت یه تیکه کلفت بم انداخت جلو کافه ( داش این همه رو تو نمیتونی بکنی بده مام استفاده کنیم) مام ریغو برو خودمم نیاوردم بچش همچنان خواب بود این سری تو بغل من خودش داشت راه ب راه قلیون میکشیدو ب این و اون امار میداد.یه لحظه ب خودک گفتم الان میان جفتمونو میکنن پسرای کافه اومدیم بیرون سوار شدیم در ب در دنبال مکان یع خیابون بود تهش باغ بود رفتیم تو یکی ازین کوچه باغا …شب تاریک هیجی دیده نمیشد ماشینو خاموش کردم چراغا ماشین خاموش درا هم قفل , من خودم ریده بودم از ترس ک اومده بودم همچین جایی .تاریکیه مطلق فقط ماه تو اسمون دیده میشد ولی اون کسکش اصن عین خیالش نبود.صندلی جلو ماشینو داد عقب دراز کشید پاهارو داد بالا گفت درش بیار منم کیرم سیخ سیخ بود شورتو شلوارش با هم در اومد ,انصافا حموم رفته بود ب خودش رسیده بود کس تر تمیزو توپولی داشت ,سریع منو انداخت رو خودش هم من ترسیده بودم تو اون مکان کیری هم حشریتاپشو خودش داد بالا کسکش سوتین نبسته بود شاید اصن سایز ممه هاش سوتین نبود… سینه هاشم انصافن خیلی خوش فرم بودن با اینکه خیلی بزرگ بودن,چهره خوبی هم داشت ن اینکه اس ولی خوب بود…من لباسامو تا حدی داده بودم بالا و پایین ک کارم فقط را بیوفته هر ان ممکن بود یکی بزنه ب شیشه های ماشینو کونمون پاره شه خیلی تو این داستانا بی خایم… روش افتاده بودم داشتم گردنشو میخوردم خیلی حشری بود و سر و صدا میکرد نمیدونم حالا داشت اداشو در میاورد یا واقعا بود…چشمم میوفتاد ب بچش از شرمندگی کیرم میخوابید هی بلند میشد هی میخوابید یکم واسم خورد لاشی چ وارد بود گفته بود شوهرش ک میره سر کار دختر پسر میاره خونه و با هم گروپ میزنن خیلی خوب میخورد منم اصن تو فاز کاندومو تاخیری نبودم چون اصن مکان نداشتم قرار نبود اینجوری بشه (بچه طفلک همچنان خواب بود فک کنم خواب اور بهش داده بود چون نشت تو ماشین ننش بهش یه ابمیوه باز داد خورد و خوابید تا تهش مادر جنده) پاهاشو داد بالا منم ک میدونستم بدون تاخیری حداقل 10 مینی میتونم تلمبه بزنم خیالم راحت بود میزون کسش کردم مالیدم رو کسش خیلی حالش خراب بود اومدم بزارم توش ک یهو ابم اومد ریخت تو شکمش…خیلی ضایع شدم خیلی…شروع کرد فوش دادن و من نمیدونم میخوام یکاریش کنو … خواستم با انگشت بهش حال بدم چند تا فوش مشتی بهم داد و… اون لحظه از خجالت دوست داشتم زمین دهن باز کنه برم توش…اعصابم کیری یه کص حشری اه و ناله کن کنارم دیگه کشیدیم بالا چون میدونستم حالا حالا ها دوباره کیرم راست نمیشد… هیچ حرفی نداشتم واسه گفتن بهش ماشینو روشن کردیم رفتیم همونجایی ک سوارش کردم همونجا پیادش کردم و رفتم…(یکی نیست بگه تو ک نمیتونی گه بخوری …) تمامه لباسام بو عطر زنونه گرفته بود ریده بودم از ترس خدارو شکر خانومم نفهمید…اون شب خیلی ب گهی ک خورده بودم فک کردم ,فهمیدم کار خدا بود نخواست ازین جلو تر برم و ب مرحله دخول برسم زنا کنم اونم با متاهل و شوهر دار.خودمم خیلی پشیمون شدم ازین کار کثیف, فرداش باز زنگ زد ج ندادم بهش2.3 روز بعد پیام داد خیلی بیمعرفتی چرا جواب نمیدی( نمیدونم از چیه من خوشش اومده بود کسخل) دیگه شمارتو پاک کردمو ازین کسشرامن ک از خدا خواسته بودم نمیدونستم چجوری بپیجونمش خودش سیکشو زد…کار خدا بود… (الان دارید میگید خروس بودنو تقصیر خدا ننداز کسخل) ولی باور کنید انقدر زود بی سابقه بوده… منم توبه کردمو دیگه سمت فانتزی کیری و خیانت و این کثیف بازیا نرفتم…امیدوارم کمتر فوش بدین و خوشتون اومده باشهنوشته: مردک هوس باز

281