ژانر داستان BDSM هست و بر اساس روابط ددی و لیتل گرله ، اگر خوشتون نمیاد خواهش میکنم نخونین ، و این داستان کاملاً بر اساس فانتزیمه و هیچگونه واقعیتی نداره😬❤.جیغی زدم و تندتر دویدم و با نفس نفس گفتم-ددی…ببخشید…غلط کردم…دیگه…تکرار نمیشههمینطوری که دنبالم میومد گفت+توله وایسا ببینم ، وایی به حالت اگه دستم بهت برسه ، همچین میگامت که تا یه هفته نتونی رو دو تا پات وایسیهمزمان که از این حرف ددی حسابی حشری شده بودم با ناله و جیغ جیغ گفتمگَلَط خوردم ددی😭دیجه تکرار نِیشه😭😭همیشه وقتی بچگونه حرف میزدم یکم نرم میشد ولی ایندفعه فکر کنم خیلی رو اعصابش رفته بودم که اینجوری سرم داد کشید🥺+چیکاااار کردی توله ، بگوووو چیکااار کردی ، بگووووو(با داد و بیداد)سرعتمو بیشتر کردمو گفتم-ببخشید که توی مدارکتون نقاشی کشیدم ، ببخشید که تو کفشتون شن ریختم ، ببخشید که پشت کتتونو سوزوندم، ددییییی ببخشییید😭😭😭همزمان که داشتم میدوییدم به پشت سرم نگاه کردم که دیدم ددی نیستبا کوبیده شدنم به یه جسم خیلی سفت آخم درومد و همزمان جیغی کشیدم ، ددی منو گیر انداخته بود و دیگه هیچ راهی برای فرار نداشتم🥺صورتشو آورد تو صورتمو گفت+که حالا از دست من فرار میکنی کوچولو؟!!! مگه نمیدونستی با فرار کردنت فقط تنبیهتو سخت تر میکنی؟!! اوه ، راستی ، تو دوست داری زوری بگامت؟؟ آره کوچولو؟؟😈میدونستم میخواد با حرفاش تحریکم کنه ولی نمیدونست من فقط با فرار کردن از دستش و دنبال کردن من کلی تحریک شده بودممنو محکم گرفت و مثه یه گونی پرتم کرد رو کولشدست و پا زدم و با جیغ جیغ گفتم بزارم پایین ددی😭ولم کنننن،گوه خوردم ددی😭با اسپنک محکمی که رو باسنم زد خفه شدم ، یعنی در واقع با اون اسپنکش خیسی شدیدی رو وسط پام حس کردم که باعث شد دهنمو ببندم و منتظره تنبیه ددی بمونم💦با ورودمون به اتاق منو پرت کرد رو تخت که فقط چشمامو از ترس پرت شدن محکم بستم، چشمامو به زور اشکی کردمو به ددی زل زدمو گفتم-ددی ، دیگه تکرار نمیشه🥺میشه این دفعه رو ببخشی؟😢همزمان که در کمد مخصوص رو باز میکرد گفت+نه کوچولو ، بهتره دیگه التماس نکنی ، چون هر سری قول میدی دیگه تکرار نکنی ، ولی خب از حق نگذریم واقعاً هم دیگه اون کاره بد رو تکرار نمیکنی و یه کاره بده جدید رو انجام میدی😒😤با این حرفش دیگه ساکت شدمیاده سری های قبل افتادم..یه بار که میخواستم خودم برا ددی غذا درست کنم که ببره شرکت و غذای سلف رو نخوره ، شیطنت کردم و غذا که شامل کتلت و سیب زمینی سرخ کرده بود با گوجه و خیارشور خورد شده رو جوری چیدم که آبروی ددی پیش نماینده ی یه شرکت دیگه که برا قرارداد اومده بود رفت ، تنبیه بعدش خیلی دردناک بود ، جوری که تحمل من که مازوم بالائه تموم شد ، تازه ددی میگفت شانس آوردی که قرارداد به هم نخورد وگرنه معلوم نبود چیکارم میکرد😪..ددی با طناب اومد سمتمو که خودمو جمع و جور کردم۴ تا دست و پامو به گوشه های تخت بست و لباسامو با حوصله با قیچی پاره کرد و از تنم در آورد ، درسته لباسای مورد علاقم نبودن ولی حتی اگر هم بودن نمیتونستم چیزی بگم، چون میدونستم الآن دیگه زیادی از حد حرصشو در آوردم😬😁یه بالشت برداشت و کمرمو بلند کردو گذاشت زیر باسنمشورتمم پاره کرد و خیلی راحت در آوردمطمئن بودم از خجالت سرخ شدمحتّی خودمم نمیتونستم هضم کنم این حجم از خجالتو ، اون هم بعد از این همه مدتخصوصاً تو این حالت که وسط پاهام خیلی در معرض دید بود خجالتم بیشتر هم میشدخودشو کشید سمت پاهامو دستشو به کصم کشید و گفت+خوووووبه ، خیلیییی خوبه ، قراره امروز التماسم کنی تا بگامتو با اتمام حرفش دست خیسش و آورد بالا و بهم نشون دادلب پایینمو گاز گرفتمو چشمامو محکم روی هم فشار دادم😫پدل صورتی رنگی رو که خودم خریده بودم رو نمیدونم از کجا برداشت و آروم به وسط پاهام کشید و یکدفعه ضربه ی نسبتاً محکمی زد رو کصمنباید نالمو کنترل میکردمچون میدونستم عصبی میشه و اونقدر ضرباتشو ادامه میده تا جیغم در بیاد و تازه شمارش از ۱ رو شروع میکنه ، حالا فرقی هم نداره که قبلش ۵۰ تا اسپنک شدم یا ۱۰۰ تا ، از جایی که صدام در بیاد میشمرهبا ضربه ی دومی که بی هوا و محکم زد ناله ای کردمنالم از درد نبوداز شهوت بیش از حد بود+بشمارآه و نالم بلند شده بود و میشمردم…-دو-سه-چهار-پنج-شش-هفت-هشت-نه...-سی و یک…آههههه ددی خواهش میکنم بسه😫😩-سی و دو-سی و سهو صدای جیغ بلند من بود که به آسمان هفتم رسید…اینقدر ضربه های ددی پر قدرت بود وَ من طالب درد بودم که ضربه ی سی و سوم عجیبترین اورگاسم رو تجربه کردم ، اورگاسمی که با درد بود ولی عجیب لذّتبخشکل بدنم میلرزید و حس میکردم وسط پاهام آبشارهددی هم که با جیغ من حسابی هول خورده بود وقتی حالت چهرمو دید که چشمام به زور باز میشه و بدنم میلرزه وسط پاهامو چک کردحس میکردم از کصم حرارت ساطع میشه و گرماش رو حس میکردمددی با انگشتش صورتیمو مالشی داد که نالم بلند شدیهو مثه دیوونه ها بلند شد و لباسای خودشو سریع کندسایز کیرش به بیشترین حد ممکن رسیده بود و من چشمم از این همه شق شدگی گرد شدددی هم پاهامو باز کرد و تو شکمم جمع کردخودشو روم تنظیم کرد و ضربه ی اول رو آنچنان پرقدرت زد که حس کردم به تهه رحمم رسیدهناله ای کردمدوباره تحریک شده بودمو ددیاز شدت تحریک شدگینتونست دووم بیاره و التماسای منو برای بگا دادنم بشنوهپایان...اگه ازین سبک نوشته و روابط اس امی خوشتون میاد و منو قابل میدونید تو نظرات بگید تا باز هم فانتزیامو به اشتراک بزارم❤نوشته: Little girl
3