سلاممن عرفانم 28سالمههیکلیم 106کیلو وزنمه دو متر هم قدممیخوام داستان سکس عاشقانمو بگممتاسفانه با دخترای زیادی دوس بودمعلاقه ای نداشتم به هیچکدومشون با همه شونم تقریبا سکس داشتمبزارین راجب یکی از سکسامم بگمبا یه دختره یکی دو سال دوس بودم ب اسم نیلوفر قدش بلند بودبدن لاغری داشت تقریبا ممه هاش بزرگ نبود زیادما خیلی سکس داشتیم از شانس گندش خیلی به من علاقه مند بوددرحالی ک من تخمم حسابشون نمیکردماخلاق خشن دارم زیاد روو نمیدم ب کسیخلاصه سکس منو نیلو گاهی درحد ساک زدن بود ک خیلی توو این کار حرفه ای شده بود گاهی هم از کوس میکردمش هم از کونتوو رابطمون ازش لب میگرفتم سرمو میبردم روی گردنش اونم بخاطر حس شهوتم گاهی هم سینه هاشو میمالیدممیدونستم نه تنها اون بلکه بقیه دخترای دیگه ای ک باهاشون بودمدلشون میخواست خیلی باهاشون ور برم اما من اینجوری نبودم از کس لیسی متنفرمخلاصه بطور وحشیانه میکردمش تازه خودمم خسته نمیکردم میومد رو من سر زانوهاش همیشه زخم بودخلاصه آقاا توو همین زمانمن رفتم موبایل فروشی کار داشتم یهو چشم افتاد به یه دخترهخیلی ازش خوشم اومد حتی با نگاه اول یه حس خاصنه اون حس خوش اومدنی ک ب بقیه داشتمخیلیی پیگیر این دختر شدم تا تونستم آمارشو دربیارماسمش پردیس بود اون موقع 18سالش بود و حدودا5 سال از این جریان میگذرهقدش 170 وزنشم 70چندماهی بود که دنبالش بودم با هرکی سکس میکردم اونو تصور میکردمتا اینکه یه شب توو رستوران دوستم دیده بودش بهم زنگ زد گفت همونی ک پیگیرش بودی اینجاس(شهری ک تووش زندگی میکنیم کوچیکه اما جمعیتش زیاده)منم سریع خودمو رسوندم اونجا که شاید بتونم صحبت کنم باهاشدقیقا میز روبروش نشستم بهش خیره بودمآخخخ موهای خرمایی فرفریشخنده های با نمکش هی داشت عاشق ترم میکرداما اون یه نگاه کوچیک مینداخت روش برمیگردوند و دیگ نگام نمیکردوقتی غذاش تموم شد با خواهرش ک مشخص بود سنش خیلی بیشتره از پردیسرفتن بیروندنبالش دوییدم گفتم وایسا کارت دارم بی محلی کرد گفتم فقط صبر کن حرف بزنم نمیخوام مزاحم شمدرحالی سرشو حتی بالا نیاورد گفت بفرمابهش توضیح دادم ک چندوقته دنبالشم و ازش خوشم اومدهاما بی تفاوت جوابم کرد و خواهرشم حرف بارم کرد و رفتنپردیس دختریه ک خییییلی خواهان داره از هر مدل ادم فکر کنی توو کفشنیه دختر خوش هیکل توو پریه صورت زییبااا الانم ک دارم راجبش میگم تصویرش توو ذهنمهدیگ خیلی پیگیر شدم گاهی اوقات از تایم کاریم میزدم میرفتم در خونشون کشیک که بیاد بیرون ببینمش با خودم کلنجار میرفتم که چرا میگه نه مگ من چی کم دارم…دنبال هرراهی بودم برای نزدیک شدن بهشتا اینکه ب دوستم گفتم بره مخ یکی از دوستای نزدیکشو بزنه …بعد یه مدت موفق شد و نقشه ما این بود ک پردیس بکشونیم سرقرارمن بتونم باهاش حرف بزنم…خلاصه ما موفق شدیم آقااا که این خانم و راضی کنیمبا هزارتا ترفندهرروز که از رابطمون میگذشت من داشتم دیوانه وار عاشقش میشدمدیگ داشتم ب جنون میرسیدم اما اون مثل من نبودحس داشت اما نه ب اندازه من که اون حسشم عجیب نبودبا این ظاهر و موقعیت منخیلی اذیتم میکرد سعی میکرد حرصمو درارهو نقطه ضعف من این بود ک پسرای زیادی دنبالش بودنو پردیسم چون اینو میدونستمیدونست خیلیا حاضرن براش همه کار کنناحساس من براش تازگی نداشت…یه سالی از رابطمون گذشت رابطه ای با چنگ و دندون نگه داشتمشبا پسرای زیادی بخاطرش در افتادم دعوا کردم حتی بازداشت شدمچون من عاشقش بودم دیوانه شده بودم مث قبلیا ب سکس باهاش فکر نمیکردم اصلا…یه شب ک پردیس باهام قهر کرده بود (چون یه دختره ای ک ارزش نداره راجبش بگم و اسمشو بیارم خیلی فاز عاشقی با من داشت و این مدت بیخیال من نشده بودتوو این مدتی ک با پردیس بودم من نگاهم و فکرم حتی سمت کسی نمیرفت و تموم ارزوم پردیس بود بقیه برام یه کس بیش نبودن)و منم طبق معمول از کونش میخوردم که جوابمو بدهعلیرضا که دوستمه بهم گفت بیا کافه فلان یکی داره ب اینستاگرام پردیس پیام میدهمنم قمه ب دست ههرفتم سراغش آقااا چه کتکاری شد گوشی پسره رو گرفتمخیلی پیام داده بود ب پردیس اما اون جواب نداده بودایناااا داشت دیووونم میکردخیلی جوووش آورده بودم هرچیم بهش زنگ میزدم جواب نمیدادرفتم در نمایشگاهشونتوو مسیر پشت فرمون به کشتنش به تجاوز به کشتن خودم به همه چی فکر میکردم عقلمو از دست داده بودم(پدر پردیس یه مدت نمایشگاه مبل داشت که پردیس فقط بیست روز بود میرفت اونجا بعدازظهرها گاهی)دیدم چندتا مشتری اونجانمنم وارد شدم درحالی ک دستام میلرزید سر و وضعم خاکیانگشتامم خونی بودحالا فکر کن با این قد و وزن یه همچین وضعیخانمه منو دید گرخید سریع رفت بیرونپردیس اومد جلو گفت چیشدهمثل وحشیا بدون هیچ حرفی گوشیو از دستش کشیدم رفتم پیامای دایرکتشو خوندمپیاماشو ب یه پسره دیدم دنیا رو سرم خراب شد(محتویات پیام این بود:بعد کلی پیام که به پردیس داده بودپردیس فقط جواب این پیامو داده بود•داری چیکار میکنی؟میشه لطفا جوابمو بدی؟•لاک میزنم•دستاتو•نه پاهامو•میشه عکسشو بفرسی)واااای پردیس عکس پاهاشو فرستاده بود نه اینکه کلشو فقط یه خورده از مچ دیده میشد و ناخوناش با صندل روو فرشیدنیا روو سرم خراب شد خداااای من چرا باید یکی پاهای خوشگل عشق منو ببینهپردیس ساق و مچ پری دارهنمیتونسم تحمل کنم چال خوشگل کنار مچ پاشو پسری ببینهاون انگشتای خوشگلشوقتی پیامای پسره رو دیدم که قربون صدقه پاهاش رفته بود زدم توو سرم اشکام میریخت دستام میلرزیدپردیس قیافه عصبی منو دیده بود استرس از سر و وجودش میریختداد میزدم سرش که چرااااونم ریموت درو زدم درو بست کسی نبینه از بیرونوحشی شده بودم فقط داد میزدماصرار میکرد گوشیشو بدممنم هی داد میزدم دعوا میکردم اشک میریختمیهو با صدای بلند گفت دوس داشتم به تو چهناخوداگاه زدم توو گوششبا این دستای گنده زدم توو گوش عشقمگوشیشم زدم به زمین شکستمروانی شده بودم رنگ و روم پریده بود وقتی صورت قرمزشو دیدمآخ قربون دستاش برم که روو صورتش گرفته بود با چشای اشکیش نگام میکرددیگ ب خودکشی بیشتر فکر میکردمداشتم دق میکردمجیغ زد فحشم داد منم بی صدا مونده بودمگفت برو بیرونمن سعی کردم نزدیکشم دیدم فایده ندارهرفتم بیرون منتظرش موندم اما اون نفهمید که من اونجام هنوززیاد نگذشت که از نمایشگاه اومد بیرونتعجب کردم چرا پیاده داره میره(چون داشت میرفت خونه دختر داییش ک خیلس نزدیک بود)دوییدم دنبالش شب شده بودتا دید دارم میرم سمتش اونم دوییدبهش نزدیک شدم کشیدمش عقبالتماسش میکردم ب حرفم گوش بدهمث سگا داشتم واسش له له میزدم که فقط نگام کنهخواهش میکردم وایسه صحبت کنیمعقلمو از دست داده بود دوباره شروع کردم به تهدید کردنشرفت خونه داییشیه ساعت کنار دیوار نشسته بودم گریه میکردمبعدم پیاده رفتتم طرف ماشینم گوشیه پردیسم توو دستم بودمطمئن بودم از دستش دادم با کاری ک کردمزندگی برام معنا نداشتهرچقدم احمقانه اما من ب جنون رسیدم توو رابطماز ادمایی ک نگاهش میکردن متنفر بودمچه برسه کسی بخواد باهاش صحبت کنهیا پاهاشو ببینهدیگ خودمو نمیشناختمهمون شب زدم توو جاده فقط گاز میدادم ب قصد خودکشیهیچی نمیدیدم چشام تار بود اشک و خون جلو چشام بودمیدونستم اگ برم دنبال پردیس کار دستش میدم و بلایی سرش در میارمتوو همین فکر بودم ک فرمونو چرخوندم با سرعت زیاد انداختم خودمو توو خاکی ک شیب زیادی با جاده داشتماشین چپ کرد دو ضربه اول متوجه شدمبعدش توو بیمارستان ساعت 3صبح بهوش اومدممث روانیای زنجیری شده بودممادر و خواهرمو دیدم داد میزدم برن بیرونسرمو از دستم کشیدماز شانس گندم هیچیم نشده بودسرم چهارتا بخیه خورده بود و پایین آرنج دست چپمبدنمم یکم کوفته بودخونوادم به حالم گریه میکردنداد میزدم میگفتم میذاشتین بمیرمهمه میدونسن من عاشق پردیسم نه تنها خونوادم بلکه هم دوستامتموم شهر فهمیده بودم من میخوامشاما کاش این حس متقابل بودشنیده بود از تصادفم اما هیچی نگفتپس فردای اون روز رفتم گوشی خریدم براشاز دختر داییش خواستم راضیش کنه ببینمشاما نشد ک نشدفقط گوشیو دادم بده بهشدو روز دیگ گذشتبهار بود همون روز خیلی بارندگی بودپردیس خانم ی نگاه ب ما انداختن بعد کلی معذرت خواهی و جواب دادناینقد از حس و علاقم و کلافگیم بهش گفتم انگار دلش برام سوختبهش گفتم میمیرم براشتاحالا ب زبون نیاورده بودمخواهش کردم ببینمشگفت تازه از باشگاه اومده خونه بعدش میاد خونه پیشمواااای باورم نمیشد داشت میومد خونه پیشمهمه رو پیچوندممنتظرش نشستمدو ساعت بعد اومد خونهآخخخ قربون اون قیافش برم سرشو بوسیدمعطر مووهاش همیشه دیوونم میکردبعدکلی حرف زدنسر شوخی باز کردیم کلی خندیدم داشتم از لحظه لحظه بودنش لذت میبردمچطور ممکن بود یه مرد خشک و بی احساسی مث من ب دست و پای یه دختر بیوفتهپاهاش رو پام دراز کرده بود با دل و جون میبوسیدم پاهاشواز رو مبل پا شد رفت لب پنجرهدوس داشتم قدماشو روی چشام بذارهاون هیکل اون قیافه اون موها داشت حالمو بد میکردتموم وجودم پر از عشق و شهوت شدرفتم سمتش سعی کردم گردنشو ببوسمخیلی بلند بودم دربرابرش سرش تا آرنجم بودبغلش کردم پاهاشو جفت کرد دور کمرممیچرخووندمشاز ته دل میخندید داشتم هی بیشتر بیشتر ب عشق پی میبردمخنده هاش عقل از سرم برده بود موهای فرفریش پخش میشد توو هوادلم ضعف میکردنگهش داشتم سرمو بردم روو سینش بوو میکشیدمخوشبو ترین دختری ک توو زندگیم دیدمعطر تنش مستم کرده بود خودشو انداخت رو زمین رفت طرف خوراکیا یه میوه برداشت گاز زدتمووووم حرکاتش شهوت منو بیشتر میکرد هرچی بیشتر نگاهش میکردم دلم بیشتر میخواست بغلش کنم فشاارش بدمدورتادور خونه میچرخید منم وسط حال فقط نگاهش میکردمدلم میخواست ب معنای واقعی بخورمشدیده طاقتم تموم شده بود وحشیانه بلندش کردم از روو زمینبردمش توو اتاقدرب اتاق بستمانداختمش روو تختوااای حالا دیگ من بودم و دختری ک هرقسمت بدنش حشریم میکردب تنها چیزی ک فکر میکردم سکس بودسکس با اونی ک عاااشقشمرفتم رووش دوتا دسمو گذاشتم بغلای سرشلباشو بوسیدم تا میخواستم مک بزنم صورتشو برمیگردونداینکاراش بدترم میکردتلاش کردم نذاشت لب بگیریمبا یه دستم صورتشو گرفتم محکم بزور لباشو مک میزدمهی دست و پا میزد پاشهمنو از روی خودش بلند کرد پ پا شد بره طرف در دوباره انداختمش روو تختچندبااار خواست در بره به هر نحوی با حرف یا حرکاتشاما نذاشتمنه میتونستم بذارم برهنه میتونستم هرکار ک دوس دارم کنمبزور نگهش داشتمشروع کردم ب تحریک کردنش ک پافشاری نکنهگردنشو وحشیانه مک میزدمرفتم روی سینه هاش آخخخخخخ سینه های پرش نرم و خوشمزشباورم نمیشد ک پردیس زیرمهاز عشق و شهوت دیوونه شده بودماین حس برای اولین بار تجربه کردمحمله میکردم ب گردنش صدای واق واق کردن سگ درمیاوردم ب خداوندی خدا دست خودم نبود عشق اینجوریم کرداون پردیس لعنتی هیچ پسری نمیگذشت ازشگاز میگرفتم گردنشو میکشیدم از درد همزمان با من پا میشدواقعا قصد کندن گوشت خوشمزشو داشتمدلم میخواست خونشم بخورمب خودم اومدم دیدم همش داره درد میکشه ک اروم باش وحشیدیگ نمیاد پیشتهیچی از سینه و گردن نمونده بود براش همه سیاه و کبود بودرفتم روی شکمشحرارت کسش از زیر شلوار داشت به تنم میخورد هی میخواستم جلوی خودمو بگیرم نمیتونسمجلوی سرمو گرفت نذاشت برمسعی کردم بازم نذاشتروی شکمش موندم هی مک میزدمچیزی ب اسم لیسیدن نبود دوس داشتم مک بزنم گاز بگیرموحشی شده بودم خودم خودمو نمیشناختمدیگ زدم ب سیم اخرشلوارشو بزور دراوردم جیغ کشید دهنشو محکم گرفتمخون جلو چشامو گرفته بود دقیقا شبیه ببری شده بودم ک بوی ماده ب سرش خورده هاار شدهحس کردم قیافم خیلی وحشی شده و ترسید پردیسیهو حالت نگاهمو تغییر دادم دستمو برداشتمدر گوشش گفتم تو ماال منی همه چیت مال منهرفتم طرف کوسشچند ثانیه داشتم نگاه میکردم بهش دهنم آب افتاده بودوااای لعنتی بالاس کوسش اندازه یه مثلث کوچیک مو گذاشته بودبقیش نرررررررررم و سفیدزبونمو کشیدم وسط کسش آخخخخ چ لذتی بود نگاهمو انداختم ب صورت ماهش اخ من داشتم کوس پردیسمو لیس میزدمدوسه بار لیس زدم زبونم سیخ شده بود چ برسه ب کیرمچوچولشو مک میزد واای چ طعمی بودبعد چندبار لیس زدن و مک زدن سرمو اوردم باالا تفمو قورت دادم•لعنتییی آب دهنم راااه افتاده اینقد خوشمزسدیگ کم کم دوباره داشتم وحشی میشدماون کوس نرم زیر دندونم بازی میکردمدست خودم نبود گاز میگرفتمپردیسم جیغ کوتاه میزدتموم تلاشمو داشتم برای لذت بردنش میکردمدیدم دیگ پاهاشو جمع نمیکنهداره کم کم ناله میکنهاخ صداش خون توی رگامو جووش میاورددیگ درد بخیه سردرد بدن درد واسم معنا نداشتصداشو ک میشنیدم توی سرم پخش میشدبا ولع تماااام کس خوشگلشو میخوردمکسش لبه نداشت بغلاش تپل بودچرااا باید یه دختر اینقد همه چی تموم باشهداااللشتم ازلیسیدن کوسش لذت میبردمهرچند دقیقه سرمو میاوردم بالا ب کس خوشمزش نگاه میکردم دوباره با حرص میخوردمکونشو لیس میزدم کون تپل گردشوصدای اروم و نازکش حالمو بدتر میکردتب کرده بودم خیس خیس بودن تنم از خوردن کوسش بیشتر از اون من لذت میبردمهی میخواسم زبونمو بکنم توو کسش خودشو میکشید عقباخه پرده داشت عشق منقربون پردش برم مندلم میخواست پوزیشن عوض کنم اما میترسیدم یهو بگه بسه یا دیگ قبول نکنه دلم میخواست فقط بخورم کسشوباورم نمیشد عرفانی ک بعد سکس بدش میومد از همهتف نمینداخت ب کس و کون کسیالان میترسه ک نذاره کوسشو بخوره ایییی بسوزه پدر عاشقیاما مهم نبود من جلوی پردیس نه غروری داشتم ن هیچیحاضر بودم برده باشم براشنزدیک ب دو ساعت داشتم با دل و جون میخوردمچندبار ازم خواست بس کنم نتونستمدیگ سرمو اورد بالا گفت بسه توروخداداره میسوزهبا ته ریشم آزده شده بودکسش قرررررمز شده بود ورم کرده بودمشخص بود حالش بده ههمنم مث کسخولا میگفتم بزار بخورمیه کس لیس تمام عیار شده بودم برای عشقماما دیدم خندید گفت خیلی خوب بوداوووف من فدای خنده هات بشم عشق دلمدیگ ب سکس فکر نمیکردمانگار ده بار ارضا شده بودموقتی فهمیدم راضی بوده ازم و خندید انگار دنیارو بهم دادنتموم وحشی شدن من فقط بخاطر خوردن و لیسیدن بدنش بودخوردن آب خوش مزش که داااغ بودمن ارضای روحی شدمشروع کردیم ب لب گرفتنیه لب طولانی بهترین قسمت زندگیمچه لذتی داشت لبای عشقمو میخوردم چ ارامشی بود حس مالکیت داشتممن لب و سینه و کوس و کون کسیو خورده بودم ک دست کسی بهش نخورده بود و پسرای زیادی ارزوشو داشتنگفت نمیخوای ارضاشیپا شدم از رو تخت گفتم نه عزیزم فقط تو مهم بودیگفت نمیشه اینجوری بیا دیگوااای پردیس داشت اصرار میکرد ب ارضای منمنم مث احمقا میگفتم نه چون وااااقعا من ارضا روحی شده بودمخوردن کوسش برای هفت پشتم بس بودرفتم آب اوردم یه بطری آب معدنی کامل بدون نفس سر کشیدممنو با تعجب نگاه میکرد با خودش گفتم چ کسی گیر ما افتاده هههههکنارش دراز کشیدمدست کشیدم روی بدنش سرم بالاتر از سر پردیس بودداااغ بود بدنش دااااغنمیتونسم نگاه کنمو تحریک نشدم یه خورده مالیدم بدنشوبرگردونشمشپشتشو کردم طرفم ماساژ دادم کمرشودیگ کیرم داشت میترکیدب نفس نفس افتاده بودم•الهی من قربون چال کمرت برمدوتا چال عمیق با گودی کمر ک سایه انداخته بودخداااا همه چیو یه جا ب این پدرسگ دادهاز بالا تا پایین کمرشو لیس زدمناخودگاه سرم برم بین کونشسوراخ کونشو لیس میزدمخودشو میکشید جلو میدونستم داره میسوزه چون آزرده شده امادوس داشتم بخورم کونشوبا کیرم اروم میکشیدم روو کونشحاااالا این کیر گنده رو چ جوری توو کونش جا بدمترسیده بودم دردش بیاد دیگ نیاد پیشمدوباره شروع کردم ب لیسیدن کونش انگشت کردناخه مگ میششششه کون ادمم اینقد خوشمزهبدون هیچ بوییدرحدی ک انگشتامو میکردم تو کونش دوباره توو دهنم میکردم تفیش کنمخلاصه با انگشتام راهشو باز کردماروم اروم کردم توودیگ صدای ناله نبود صدای آی آی گفتن با درد بود ههاما این بار دیگ پردیس مهم نبودتقصیر خودش بود با بدنش منو ب این حال و روز انداختباز داشتم هار میشدم هی میکردم توو تا اینکه تا ته رفت فقط صدای جیغ میشنیدمجیغ کشیدنشام حشریم میکرد هرچی بیشتر جیغ میکشید بیشتر لذت میبردم شده بودم یه حیوون هاار محکم تلمبه میزدممیگف توروخدا بسه عررفان خواهش میکنمسرشو فشار میدادم روی تخت خفه میشد صداشتموم تلاشمو کردم ک زودتر تموم کنم بیشتر از این اذییت نشهابمو ریختم توو کونشکیرمو کشیدم بیرون اووووف چ خوووونی روش بودبرش گردوندم انگار تازه ب خودم اومدم گفتم پردیس خوبی درحالی ک هول شده بودمبهش اب دادم گفتم حالت خوبه دیدم دویید رفت توو دسشوییصدای آخ گفتنش اومدرفتم در دسشویی وایسادم اومد بیرون دستشم دستمال خونی بودالهی بمیرم برات زندگیه من نشستم رو زمین محکم گرفتمش کونشو میبوسیدممن این ادمی ک الان هستم نبودم عشق پردیس اینجوریم کرد…این داستان که کااااااملا واقعی هست و زندگیه منهادامه داره همچنان…نوشته: عرفان
4