با سلام خدمت دوستای شهوانیاول از همه بگم که داستان واقعیه و الکی نیستاز خودمم بگم قیافم خیلی شاخ نیست قدمم ۱۷۸ و یکم چهارشونه و هیکلم بد نیسمن یه رفیقی دارم به اسم حامد که خیلی دختر دور و برش هست البته صدقه سر ماشینشخلاصه یه شب زنگ زد گفت با بچه ها میریم بیرون میای؟ منم که میدونستم بزم مشروب و سیگار و ایناس گفتم آرهاومد جلوی پاساژمون دنبالم. سوار ماشین شدم دیدم دو تا دختر سوار کردهاونی که جلو بود رو خیلی نتونستم ببینم ولی اونی که عقب بود یه کُسِ به تمام معنا بود به اسم آیناز قدش حدود ۱۷۰ وزنشو که نمیدونم ولی ممه هاش خیییییلی گنده بودن منم تازه با دوست دختر خودم کات کرده بودم و کیرم زنگ زده بود پیش خودم گفتم برم تو نخ این دخترهیکم گفتیم و خندیدیم تو اتوبان بابایی یه شیشه شرابو خوردیم البته آیناز ادای تنگارو در آورد که من نمیخورم و لب نمیزنم به ایناشماره ها رد و بدل شد و بعد یکم لاس زدن فهمید که من تو کار موبایلمچن روز گذشت و من آمپر شهوتم جوری رفته بود بالا که داشتم خفه میشدمبه آیناز اس دادم که خونه خالیه بیا اینجایکم دیر جواب داد و شکلک خنده فرستاده بود بعد اینکه جق زدم پیش خودم گفتم چه کار کیریای کردم بهش این اس دادمچند ماه گذشت و با مامانش میومد مغازه منم که هر بار میدیدمش حشری میشدمدلو زدم به دریا و گفتم میخوام باهات باشم قبول نکرد و گفت مث خواهر برادر باشیممنم پیش خودم گفتم از هیچی بهتره و شاید بتونم بکنمشچن ماه گذشت و رابطمون صمیمی شده بود جوری که روزی ۲ ۳ بار بهم زنگ میزدیمچن بار الکی تعارف کرد بیا خونمون ناهار بخور مامانم سرکاره(باباش از ننش جدا شده بود) منم نه میاوردم با اینکه میدونستم اگه برم به آرزوم میرسم و میکنمشیه روز شنبه از خواب بیدار شدم دیدم اس داده غذای مورد علاقتو (باقالی پلو) درست میکنم بیا خونمون منم که از خدا خواسته گفتم میام رفتم به خودم رسیدم و راه افتادم رفتمنزدیک خونشون شدم قرص تاخیری انداختم بالا و رفتم خونشونتا زنگ زدم رد تماس کرد پیش خودم گفتم یا مسخره کرده یا مامانش اومده تو این فکرا بودم زنگ زد گفت بیا بالامنم که تو کونم عروسی بود رفتم بالا تا چشم بهش افتاد کیرم سیخ شدیه تاپ که چه عرض کنم فقط ممه هاشو گرفته بود و یه شلوارک جین تنگ گفت بیا تو منم که ریده بودم به خودم رفتم تو یه شربت اورد نشستیم رو مبل(جونم براتون بگه مبلشون از اینایی بود که تو فیلم سوپرا روش سکس میکنن)صداشو نازک کرد و پرسید خوشگل شدم؟ منم از دهنم پرید گفتم آره خوردنی شدیممه هاش منو دیونه کرده بودن یکم گذشت بهش گفتم یادته قبلا گفته بودم لباتو گاز میگیرم الان اجازه میدی؟خودشو لوس کرد و گفت دلت میاد؟ منم گفتم آره دلم میاد خندید و گفت خیلی بیشعوری ساکت شدیم من صورتمو بردم جلو لباشو بوسیدم دیدم هییییچ ممانعتی نکرد رفتم چسبیدم بهش لباشو میخوردم بعضی اوقات یه گاز میگرفتم و یهو با صدای نازش یه آه کشید منم نا خودآگاه گفتم جووون گفت بسته دیگه پررو نشو من که شهوت داشت کونم میذاشت رفتم سمت گردنش یهو آیناز شُل شد و داغ کرد با صدای خیلی کم آه آه میکردگردنشو میک میزدم دستمو بردم رو شلوارکش یکم کوسشو مالوندم گفتم عشقم میذاری دردمو بندازم تو جونت چشاشو بست و گفت خیلی خوش شانسی نفهمیدم منظورش چی بود ولی مطمئن شدم که خودشو گذاشته در اختیار من شورت نپوشیده بود یه کُس سفید و تمیز که معلوم بود فقط اپیلاسیون میشه و تیغ بهش نمیخورهچوچولشو میخوردم و زبونمو میکردم تو کوسش دیگه داشت جیغ میزد تاپشو در اوردم دیدم ممه هاش پریدن بیرون ممه هاش ۸۰ سفت و سربالاکیرمو گذاشتم لای ممه هاش بالا پایین عقب جلو میکردم و لذت میبردم یهو با دستش گرفت و کرد تو دهنش خیلی حرفهای ساک زدگفتم عقب یا جلو گفت فرقی نمیکنه پرده ندارمکیر ۱۷ سانتیمو کردم تو کوسش آروم فشار دادم یکم تنگ بود ولی دااااااغ آروم عقب جلو میکردم دیدم صداش در نمیاد محکم و محکم تلمبه زدم ممه هاش میپریدن بالا پایین و من حشری تر میشدم چن دیقه زدم خسته شدمدراز کشیدم اومد یه تف سر کیرم زد و نشست رو کیرم خودش بالا پایین میکرد و آه و اوه میکرد گفتم من تلمبه میزنم صدای شالاپ شولوپ کل خونه رو برداشته بود یکم لرزید فهمیدم ارضا شدهخوابوندمش رو شکم و یه تف زدم زدم سر کونش گشاد بود ولی الکی جیغ میزد که مثلت تنگهکونش حال نداد درآوردم کردم تو کوسشهمونجوری که دراز کشیده بود از پشت کردم تو کوسش و عقب جلو کردمآبم داشت میومد گفتم داره میاد بریزم تو؟؟گفت بریز تو من چم نامردی نکردم و همشو خالی کردم تو کوسش بی حال افتادم روش بهش گفتم مامان شدی گفت نه از قرصای مامانم میخورم(اونجا بود که فهمیدم مامانش…)ناهارو خوردیم از هم تشکر کردیمخییییلی بهم حال داد بعد اون قضیه تقریبا ماهی دو سه بار میپرم روش ولی تیز کردم رو مامانشممنون که وقت گذاشتیدنوشته: Sji
2