حالا که بلند شده بزار سرش بشینم

920

مامانت خیلی وقته بهش میده


از پارکینگ اومدم بالا که کیفمو بردارم که یهو دیدم خانم آقای براتی که مسنه وایساده بالای پارکینگ . من عرق کرده بودم و ترسیدم که چیزی فهمیده باشه . نمیتونستم سلام کنم چون صدامو مامانمینا می‌شنیدن . خانوم براتی خودش بدون صدا و با دست بهم اشاره کرد که بیام بالا . وقتی رفتم پیشش دستشو به علامت سکوت گذاشت رو بینیش و آروم بهم گفت فهمیدی دارن چیکار میکنن . من سرمو پایین انداختم و عرق کردنم بیشتر شد و انگار تو دلم خالی شده . دوباره آروم گفت فهمیدی داره با مامانت چیکار می‌کنه . منم آروم بهش گفتم آره گفت دیدی کجای مامانت گذاشته ؟ گفتم نه من چیزی ندیدم . آروم گفت من چند وقتی بود که می‌دیدم دوتایی برمیگشتن و باهم تو خونه شما میرفتن ، صداشونو از پشت درتون می‌شنیدم . مامانت خیلی وقته بهش میده 



 فهمیدم که مامانت جنده میشه