سینه هاش اونقدری بزرگ بود که از روی چادر هم خودنمایی میکرد
آرنجم به سینه هاش میخورد و رون پاش به پام سبزه و دوست داشتنی و تو پر، کیرم ناخوداگاه بلند شده بود هرکاری هم میکردم که معلووم نشه نمیشد
697
آرنجم به سینه هاش میخورد و رون پاش به پام سبزه و دوست داشتنی و تو پر، کیرم ناخوداگاه بلند شده بود هرکاری هم میکردم که معلووم نشه نمیشد