بخور عزیزم زبونتو بیشتر بکن توش. آروم رفتم سمت اتاق که دیدم احمد لب تخت رو زمین نشسته و سرش لاپای راضیس.با دستهاش سینه های بزرگ راضیه را میمالید و زیر کسش ناله میکرد.
راضیه منو دید و به احمد گفت: بخورش .خیلی خوب میخوری .خوب خیسش کن فرخ با اون کیر کلفتش بیاد منو بگاد.
راست کرده بودم و حوله را کنار انداختم و مشغول تماشا شدم. یکربعی گذشته بود که با لیسیدن احمد راضیه ارضا شد و رفتن تو بغل هم. راضیه با دست اشاره کرد و داخل شدم. دیگه از احمد خجالت نمیکشیدم و خیلی راحت کنار راضیه دراز کشیدم. با دستهاش کیر هردومون را میمالید . احمد کیرش نازک و حدوداً دوازده سانتی بود. بقول خودش میگفت مال من مجلسیه مال تو سالادی!!!
شروع به صحبت کردیم و دیگه ساعت از نه گذشته بود. قرار گذاشتیم هرچی پوزیشن بلدیم انجام بدیم. از راضیه خواستم بشینه روی صورتم تا کس و کونش را بتونم بخورم. احمد هم ایستاد تا براش ساک بزنه. شروع خوبی بود چون راضیه وسطاش مدام میگفت: این لامصب خیلی خوبه احمد. خیلی دلم میخواست اون کون گنده و کمر باریکش را تو پیچ و تاب ببینم. تا تونستم سوراخ کونشو زبون زدم.
وقت کردن رسیده بود و پاهاشو بالا دادم و کیرم را توش فرستادم از تنگی بیش از حدش تعجب کردم. شروع کردم و با هر رفت و برگشتی نفسهای بلند راضیه احمد را حشری تر میکرد. مدام قربون و صدقش میرفت و راضیه هم وقیحانه از کیر من براش میگفت.