کونش داشت آتیشم میزد
یه دختری رو دیددم نفسم بند اومد با یه پالتو صورتی چند تا از تار مو هاشم از کلاه صورتیش افتاده بود بیرون شلوار گرمکن ورزشی هم پاش بود وقتی رد شد از بغلم چنان محو وجودش شده بودم متوجه سردی هوا نشده بودم از روی شلوارش برجستگی کونش تو چشم بود ولی آخه این دختر از کجا پیداش شده بود صدا در اومد رفتم درو باز کردم وای باورم نمی شدهمون دختر با یک کاسه آش دم در خونه ما!سلام کرد جوابشو دادم اول اون شروع کرد که ما همسایه های جدیدتون هستیم گفت ممنونم و رفت وقتی میرفت کونش داشت آتیشم میزد با هر قدمش لمبر های کونش بالا پایین میشد گذشت تا فردا که داشتم از باشگاه میومدم دیدم همون دختره تا منو دید چشماش برق زد گفت آقا گفتم اسمم امیره گفت بله امیر آقا من کلید رو تو خونه جا گذاشتم میشه درو باز کنید باهم رفتیم تو وقتی رفتیم سوار آسانسور شدیم حشری شده بودم که زنگ خونه به صدا در اومد با یه شلوارک وکیر سیخ شده که هر کاری کردم جمع و جور نشد رفتم دم در وای زهرا بود چه ناز شده بود با اون آرایش کودکانه یه شلوار کشی پاش بود
نزدیک بود کیرم شلوار جر بد
تو تخت که بخوابم چشمام تازه گرم شده بود دیدم یکی بی امون داره زنگ و در میزنه رفتم دم در دیدم زهراست گفتم چی شده گفت میترسم تنهای بخوابم گفتم قبلا که گفتی عادت کردم گفت دروغ گفتم خواستم فکر کنی من شجاعم این اولین شبیه که من تنها میخوابم گفتم قبلا چیکار میکردی گفت قبلا خونه مادر بزرگم نزدیک خونمه مون بود میرفتم گ حالا نمیخوای منو تعارف کنی تو گفتم آخه من تنهام گفتم بیا تو عزیزم گفتم پس تو توی اتاق بخواب من بیرون درو از تو قفل کن گفت باشه پشتش به من بود وقتی قمبل کرد نزدیک بود کیرم شلوار جر بد تو چن سانیه کیرم شق شق شد اومد بلند شد با ناز کونشو تکون میداد که من آتیش میگرفتم برگشت یه نگاه بهم کرد وقتی کیرمو دید دوباره سرخ شد وقتی فهمی قمبل میکنه خوشم میاد دیگه همش قمبل میکرد
چوچولشو میمالیدم
میگفتم چیکار میکنی میگفت ورش شبانگاهیه همه اعتماد به نفسمو جمع کردم رفتم جلو بعد گفت این در چرا باز نمیشه رفتم پشتش دستمو از دورش بردم خودمو چسبوندم بهش گفتم دستتو بزار رو دستگیره فشار بده گفت نمیشه منم گفتم سعی کن منم داشتم از پشت بهش میمالوندم فک کنم چن دقیقه ای شد داشتم بهش میمالوندم که شلوارشو کشیدم پایین چوچولشو میمالیدم داشت برا خودش حال میکرد کیرمو میمالیدم رو چاک کونش گفتم برو بخواب رو تخت تا بیام رفتم کرمو برداشتم رفتم تو اتاق یه بالش گزاشتم زیر شکمش کیرمو با کرم مالش دادم رفتم سر وقت سوراخش خیلی تنگ بود به زحمت یه انگش توش کردم یه انگشتوکردم دوتا زهرا هم تو این مددت جیکش در نمیومد منم کیرمو تا ختنه گاه فرو کردم توش که زهرا تن تن نفس میکشید کیرمو بیشتر بهش کرم زدم تا ته کردم تو که زهرا برای اینکه جیغ نزنه بالشو گاز میگرفت شروع کردم تلمبه زدن نفس های من بیشتر شده بود زهرا هم داشت برا خودش حال میکرد که آبم اومد ریختم رو کون زهرا باهم رفتیم حمام زهرا رو تو حمام دوبار دیگه کردم بعد همدیگه رو شستیم تا صبح هم تو بغل هم لخت خوابیدیم صبح که بلند شدم دیدم زهرا صبحانه درست کرده ولی لباس هاش تنشه من لخت بودم بلند شدم لباسامو تنم کرد یه لب از زهرا گرفتم دست و صورتمو شستم پایان فصل اول
خانواده با حال حشری ,کیر بابایی واسه همه هست
2.4K نظرة100%