خاطرات سکسی من در محل کار

سلام…اسم من پارساست و مدیرعامل شرکتم…در قسمت های قبلی در مورد منشی هام. بهتون. گفتم و. چون استقبال زیاد بود و طبق وعده خودم، میخام داستان‌های. بیشتری رو براتون بنویسم😘😘😘😘😘سکسهای زیادی کردم ، زیاد در قید جنس مخالف نیستم، سرم به کارمه و کاری به کسی ندارم ولی خب این حشریت کار میده دست آدممن 33 سالمه و بدنسازم اندامم خوبه، قدم 186 و سایز کیرم 24سانته . سال 89 یه پروژه حسابداری برای یه شرکت برداشتم و با خاطر قید لزوم حضور (کسایی که قرارداد امضا کردن می دونن چی میگم) مجبور بودم هرروز تا غروب توی شرکت باشم و کارهامو اونجا انجام بدم.شیفت شرکت برای کارکنانش بصورت چرخشی بود و هر3روز یه بار تغییر میکرد.پرسنل شرکت هم برای ارتباط با هم مجبور بودن توی یاهو چت کنن تا اینطوری مشتری هاشون متوجه حرفای خصوصی (مخصوصا" قیمت ها) نشناین شرکت 6 تا پرسنل خانوم داشت ، که 2تاشون متاهل بودن و 4تاشون مجرد ، توی اون خانومای مجرد یکیش آشنام بود و با اینکه خیلی خوشگل بود رابطه م باهاش خیلی معمولی بود…یکیشون خیلی مغرور بود و منم زیاد محلش نمی دادم ، یکیشونم خیلی زیادی اجتماعی بود (هه هه ) که از ترس سیریچ شدنش زیاد باهاش حرف نمی زدم…نفر چهارم (مهسا ح)که منشی شرکت بود هم واقعا" خوشگل بود ، هم اینکه خیلی کشدار حرف میزد ، یه جورایی حرفاشو می کشید و این دست خودش نبود ولی واقعا" آدمو جذب می کردمن به خاطر اینکه بدنساز بودم لباس اندازم نمیومد ، ولی کارم ایجاب میکرد که هرروز یه لباس بپوشم و ترکیب این لباسا هم خاص باشه ، مثلا" بستن ساس بند و کلاه های جدید و … که این باعث میشد همه عادت داشته باشن که هرروز منتظر یه ترکیب جدید باشن…ولی من فقط از نگاه این خانوم به خودم احساس رضایت می کردمهرروز که از بودن من توی اون شرکت میگذشت با پرسنلش بیشتر اخت میشدم و شوخیای کلامیمون بیشتر میشد…شیفت شرکت تا ساعت 2 بود و از ساعت 2 تا چهار یکی از خانوما و یه مسئول فنی ( که آقا بود) توی شرکت می موندن و به کارها رسیدگی می کردن . من هم همیشه تا ساعت 8 شب بودم و طراحی هام رو انجام می دادمیه روز بعد از عوض شدن که من و مهسا و یکی از پرسنل فنی تنها شدیم ، مهسا به من پی ام داد که :“چطور می تونم توی کلوب (سایت اجتماعی ایرانی) عضو بشم؟!” منم راهنماییش کردم و اون هم عضو شد.چن دیقه بعدش اون آقای فنی برای ربع ساعت بیرون رفت و من و مهسا خانوم تنها شدیم . راجع به کلوب چندتا سوالازم پرسید و من بهش گفتم بیاد از روی لپ تاپم (که رو پام بود) ببینه و جواب سوالشو بفهمهاونم اومدو ازپشت سر بهم نزدیک شد ، بوی ادکلنش بهم می خورد و باعث میشد حالم عوض بشه…خیلی زود رفت و پشت میزش قرار گرفت…عضو کلوب شد و بلافاصله منو ادد کرد…تا یک هفته بعدش هیچ اتفاق خاصی نیافتاد و همین چت و کلوب گردی ادامه داشت…تا اینکه یه روز توی همون شیفت مهسا من میخاستم به دسوت دخترم بگم یه دیلدو بخر اشتباهی پیام دادم به مهست گفتم: “اه…کشتی منو عرضه ی خریدن یه دیلدو هم نداری؟!” مهسا گفت : “چی؟!”گفتم :“هیچی،اشتباه شد ، پی ام دوستمو اشتباه دادم به شما”گفت : " چی میخواد بخره؟" گفتم :“هیچی ، میشه حرفشو نزنیم؟حجالت می کشم”گفت : " از چی؟ میشه بگی؟"گفتم : “دیلدوی ویبراتورگفت : “دوستت می خواد بخره برات؟!!!”گفتم : “راستش خودم ک نمیخام بخرم گفتم اون بخره…”گفت : می خوای من بخرم؟!"گفتم : “آره،می خری؟”اونم گفت : " آره ، مارک مطرح می خرم برات ولی چطوری بهت بدم که ضایع نشه؟ "گفتم : “برو بزار توی دستشویی بعد بلافاصله بعد از تو من میرم و برش میدارم”فرداش خرید و کارایی که گفتمو کرد…دیگه خیلی باهاش راحت شوخی می کردم وقتایی که تنها بودیم ، ولی اون هنوز امتناع می کردیه روز که شرکت تنها بودیم به سینه هاش از روی مانتو دست زدم ، اونم ناراحت شد و زد روی دستم ، تا اینکه یه روز که من شرکت نبودم بهش زنگ زدم و گفتم که می خوام با ماشین بیام دنبالت…با هم قرار گذاشتیم و انتهای خیابون قرار گذاشتیم ، اومددست و پام می لرزید ، اومد توی ماشین نشست و بلافاصله من درو قفل کردم …بهش دست دادم ولی باز امتناع می کرد و منم کفری شده بودم…به زور و مدام دست روی پاهاش می ذاشتم و می مالیدم تا اینکه اونم یه کم شل شد…کیرمو دراوردمو دستش دادم ، اول خیلی ترسید و دست نمی زد ، ولی با اصرار من شروع کرد به مالیدنش…منم دست کردم تو لباسش و سینه شومیمالیدم…چند دیقه ای همینطوری مالیدمش و اونم کیر منو مالید ، ولی آبم نیومد…رسوندمش مرکز شهر و بوسیدمش و رفت خونه شون…چند وقتی جواب تلفن نداد و اس ام اسم نمی داد ، منم تقریبا" بی خیالش شده بودم ، کم کم قراردادم (6ماهه) با اون شرکت تموم شد و با یه شرکت دیگه مشغول بودم و چند وقت بعد خبر اومد که مهسا از شرکت بیرون اومده، تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستام پروژه شرکت کامپیوتری گرفتم و یه روز از طریق یکی از پرسنل همون شرکت قبلی به مهسا اطلاع دادم که شرکت تاسیس کردیمو دنبال منشی می گردیم ، شماره منو از اون بنده خدا گرفته بودو تماس گرفت باهام ، اولش مثلا" یه کم سر کارم گذاشت و منم خودمو به اون راه زدمو مثلا" سرکار رفتم … بعدش بهم گفت که می خواد منشی شرکتمون بشه ، منم قبول کردم و بهش گفتم برای پرکزدن فرم بیاد، قرار فردا رو گذاشت و فرداش اومد ، شرکت ما هم به جز خودمون دوتا کسی رو نداشت (خوب تازه تاسیس بود) و منم با دوستم هماهنگ کردم که نیاداز در وارد شد …واییییییی…اصن اون قبلی نبود ، خیلی خوشگل و سکسی شده بود … از در که اومد دستمو دراز کردمو اونم راحت دست داد و بعد تو بغلم گرفتمش ، خیلی راحت با این رفتارام کنار می اومد ، بعد بهش فرمو دادم و اونم نشست روی پای منو فرم رو پر کرد ، منم سینه هاشو از روی لباس می مالیدم … کم کم لختش می کردمو اونم انگار نه انگار ، راجع به فرم سوال می کرد!!بالاتنه شو که لخت کردم دستمو بردم نوک سینه هاشو گرفتم یه یه آه کوچیک کشیدو خودشو شل کرد توی بغلم … شروع کردیم به خوردن لبای هم و اونم خودشو رو پاهام تکون می داد…دستمو گرفت بلند شدم و شروع کردم به درآوردن لباسام …باشورت جلوش ایستادم و اونماومد سمتم ، شلوارشو درآوردمو فقط شورت پای هردومون بود ، همو بغل کردیمو من شروع کردم به خوردن گردن و گونه و لباش…داشت از حال می رفت که بهم گفت:" شورتمم درآر…می خاره!!" منم معطل نکردمو شورتشو پایین کشیدم…بعدم شورت خودمو درآوردم ، یه تیکه موکت 4 متری که توی شرکت بودو آوردم و انداختم روی زمین ، کیرمو گذاشتم بین پاهاشو خوابیدم روش…سینه شو تو دهنم کرده بودمو اون یکی رو می مالیدم…سرشو تکون می داد و آه و اوه می کرد و من حشری ترو حریص تر می شدم…یه کم که سینه هاشو خوردم ازش خواستم کیرمو برام بماله ، یه کم دستشو با آب دهنش خیس کردو شروع کرد به مالیدن کیرم ، حرفه ای شده بود ، دیگه مثل دفعه اول آماتور نبود ، فکر کنم با دوس پسرش سکس داشتن … آروم کیرمو گرفتو کرد تو دهنش ، خیلی خوب می خورد کیرمو ، نگاه که بهم می کرد از حال می رفتم ، یه کم که خورد از دهنش بیرون آوردو یه کم باز جلق زد و مالیدش ، بعد بهش گفتم چهار دست و پا بشه تا کسشو براش بخورم ، اونم این کارو کردو منم اول یه زبون سرتاسر کسشو کشیدم که آه از نهادش بلند شد…بعد خیلی آروم از زیر دستمو بردمو گذاشتم روی شکمش ، از سردی دستم یه کم لرزید و یه آه کوچیک کشید ، منم زبونمو رو کسش گذاشتمو شروع کردم به خوردن ، اونم به خودش می پیچیدو سرو صدا می کرد…یه کم که گذشت بی حال شده بود و حشری … گفت می خوام بکنی منو…منم رو سوراخ کونشو یه تف زدمو یه کم مالیدمش ، حسابی انگشتش کردمو مالیدم تا راحت تر تو بره ، ولی نمی شد ، کرم و روغن و کره و این چیزا هم اطرافمون نبود ، سعی کردم با مالیدن ارضاش کنم که اونم نشد…ازش خواستم به شکم بخوابه ، کیرمو لای پاهاش گذاشتمو شروع کردم به جلو عقب کردن ، از اونم خواستم وقتی من میام پایین اون کونشو بالا بیاره (امتحان کنید خیلی خوبه) ، همین کار باعث شد کیرم مدام به کسش بخوره و با حرفایی که می زنم ارضاش کنم…آب هردومون که اومد چند دیقه ای روی هم خوابیدیم که یهو مثل برق گرفته ها پرید و یه نگاه به ساعتش انداخت و یادش اوفتاده بود با دوستش قرار گذاشته و دیرش شده ، کمکش کردم خودشو تمیز کنه و لباساشو بپوشه ، بعد هم با یه بوس و لب ازم خداحافظی کرد و رفت ، ولی من هنوز دنبال منشی می گردم!!!نوشته: Thesecret30

136