سلام. اسمم پرستو هستش و ۳۷ سال دارم. قدم ۱.۶۷ هستش و وزنم هم ۶۳ کیلو. سینه هام هم ۷۰ و سفت و بخاطر اینکه چند سالی میشه ورزش میکنم بدن رو فرمی دارم. دوتا بچه دارم، یه دختر ۱۵ ساله و یه پسر ۹ ساله. شوهرم هم فروشنده هستش و اکثر اوقاتش تو مغازه میگذره و چون چند باری ازش خیانت دیدم رابطمون فقط بخاطر بچه ها ادامه داره. این داستانم اولین رابطم با یه غریبه هستش. طبق عادتم هر روز صبح زود قبل میرم پیاده روی و قبل از بیدار شدن بچه ها بر میگردم خونه. یه چند روزی میشد که هر روز موقعی که داشتم میرفتم پیاده روی تو آسانسور با همسایه طبقه بالایی برخورد میکردم که تازه اومده بود تو ساختمون و شناختی ازش نداشتم. یه مرد میانسال با کت و شلوار شیک پوش با موهای جوگندمی و قد بلند. بعد چند باری که هم رو میدیدیم یه روز تو آسانسور خودشو معرفی کرد و از اون روز کم و بیش همون یک دقیقه ای که با هم بودیم و حرف میزدیم و کم کم بیشتر آشنا شدیم. مهران کارمند بانک بود و طبق گفته خودش تنها زندگی میکرد و منم یکم از خودم گفتم و اینکه پیاده روی جز برنامه ی هر روزه ی زندگیم هستش و حتی مسیر پیاده رویم هم بهش گفته بودم. یه پنج شنبه ای داشتم تو پارک پیاده روی میکردم که یکدفعه مهران با لباس ورزشی جلوم ظاهر شد و گفت که بخاطر انگیزه من اونم شروع کرده به ورزش و تصمیم گرفته روزهای تعطیل رو صبح ها بیاد پیاده روی. اون روز بعد یخورده ورزش روی یه نیمکت نشستیم و یکم حرف زدیم و بیشتر باهم آشنا شدیم و این برنامه یه یکی دو ماهی ادامه پیدا کرد و با هم صمیمی تر شدیم. نمیدونم چرا احساس میکردم بهش وابستگی پیدا کردم و همش منتظر اخر هفته ها بودم و چون شماره همدیگر گرفته بودیم برنامه رو باهم هماهنگ میکردیم. بعد از یه مدتی که رابطمون ادامه پیدا کرد فکرم مشغول مهران بود و شروع کردم باهاش تو وقت هایی که شوهرم خونه نبود از طریق واتساپ پیام رد و بدل کردن و این رابطه تا جایی ادامه پیدا کرد که بهم ابراز علاقه کردیم و بعد چند وقت از این رابطه، برای اولین بار قرار گذاشتیم بریم یه کافی شاپ. اون روز یه آرایش ملایم کردم و با استرس رفتم سمت محل قرار. یکی دو ساعتی با هم بودیم و از زندگی خودم و شوهرم براش تعریف کردم و اونم از خودش بیشتر بهم گفت و این رابطه به یه رابطه ی مخفی عاشقانه تبدیل شد طوری که هر روز برای هم پیام عاشقانه می فرستادیم و همدیگر تو بغل هم تصور میکردیم. خیلی بهش وابسته شده بودم و رابطه ی خودم با شوهرم رو فراموش کرده بودم هرچند اون رابطه قبلش هم سرد بود.بعد چند وقت که از رابطمون گذشت یه روز با هم قرار گذاشتیم که تو خونه مهران با هم باشیم. بهترین زمان برای این کار بعدازظهر بود که شوهرم سر کار بود و من قبلش بچه ها رو بردم خونه ی مادرم. نهار رو اونجا موندم و به بهانه خرید از اونجا حرکت کردم سمت خونه.اول رفتم خونه خودم و یه ست سکسی توری مشکی پوشیدم. یه لباس بلند هم پوشیدم. آرایشمو هم مرتب کردم. به مهران زنگ زدم که دارم میام و آروم با احتیاط رفتم طبقه بالا. در ورودی باز بود و من رفتم داخل. اولین بار که داخل خونه رو میدیدم و از چیزی که فکر میکردم شیک تر بود. مهران بدو ورودم اومد استقبالم و دستمو گرفت و بوسید و هدایتم کرد سمت کاناپه وسط هال. یکم که صحبت کردیم و یه شربتی هم خوردیم، کم کم مهران خودشو چسبوند بهم بعد یخورده که دستام تو دستش بود و حرف میزدیم لباشو نزدیک کرد و لبامون رفت رو هم. من چشمامو بسته بودم و این مهران بود که با خوردن لب و گردنم داشت منو به سمتی که دلمون میخواست میبرد. همون جوری که با لباش داشت گردنمو میخورد دستش رفت رو سینمو و شروع کرد فشار دادن اونا و کم کم دستشو برد تا رسید به لای پام و مالیدن کسم از رو لباس. یه چند دقیقه ای که گذشت حسابی کسم خیس شده بود و نبض کسم میزد. مهران بلند شد و ازم خواست لباسمو دربیارم و خودش هم لخت شد. حالا هر دومون فقط لباس زیر تنمون بود و کلفتی و بزرگی کیرش از رو شورت معلوم بود. دوباره نشستیم و مهران اومد خوابید روم و شروع کرد به خوردن لب و گردنم و همونجوری رفت پایین تر و سینه هامو از سوتین درآورد و برخورده سینه هام خورد و کم کم زبونشو رسوند به کسم. داشتم از این حرکتش دیوونه میشدم. یکم که کسمو از رو شورت خورد، شورتمو زد کنار و یه انکشتشو فرو کرد تو کسم و همزمان هم کسم میخورد و کم کم یه انگشتشو کرد دو تا و سرعت خوردن و انگشتشو بیشتر کرد. من از شدت شهوت و لذت داشتم با یه دست سینه هامو چنگ میزدم و یه دستم هم رو سر مهران بود. بعد از اینکه کارش تموم شد پاشد و شورتشو درآورد. کلفتی و بزرگی کیرش اندازه آرنج دستم بود و خودم شروع کردم به خوردن کیرش که کلفتیش بزور تو دهنم جا میشد و وقتی میخورد به ته حلقم نصف کیرش هنوز بیرون بود. یکم براش ساک زدم و خوابیدم رو کاناپه و پاهامو باز کردم. مهران هم سر کیرشو میمالید به کسم و با اینکارش داشت شهوتی ترم میکرد طوری که با التماس ازش خواستم فرو کنه تو کسم.از اینکه میگفتم کس خیلی خوشش نیومد و ازم میخواست تکرارش کنم.من: تو رو خدا کسمو بکن، جندتو بکن، من کس توام، زیرخواب توام، جندتم، جندتو بکن.با گفتن این جملات مهران کیرشو کرد تو کسمو و با ورود کیرش تو کسم، تموم بدنم منقبض شد. چشمامو بسته بودم و بی اختیار داشتم زیر کیرش ناله میکرد و همزمان سینه ها و کسمو میمالیدم. یه چند دقیقه ای که اینجوری گذشت یکدفعه مهران همونجوری که کیرش تو کسم بود کمرمو گرفت و بلندم کرد. بخاطر وزن خودم و هیکل قوی مهران عین یه بچه تو بغلش بودم و اونم سرپا داشت منو میکرد و لبامون تو لب هم قفل بود و همونجوری منو برد رو تخت. اونجا کیرشو کشید بیرون و ازم خواست چهاردست و پا واستم. مهران اینبار از پشت کیرشو کرد تو کسمو و موهامو با دستش گرفت و شروع کرد تلمبه زدن تو کسمو و منم با ناله و شهوت ازش میخواستم کسمو جر بده. همون جوری که داشت تلمبه میزد چند باری هم زد رو کونم که دردش خیلی لذتبخش بود برام. یه چند دقیقه ای هم اینجوری منو گایید و سرعت تلمبه زدنشو زیادتر کرده بود تا اینکه یدفعه کیرشو محکم کرد تو کسم و خوابید روم. داغی آبی که داشت تو کسم خالی میشد و بوسه های مهران رو گردنم دوباره منو ارضا کرد. یه چند دقیقه ای تو اون حالت موندیم و بعد پاشدیم. من خودمو تمیز کردم و آب داخل کسمو تا جایی که میشد خالی کردم تو دستشویی و یا یه بوس عاشقانه از خونه مهران حرکت کردم سمت خونه مادرم. تو مسیر هم از ترس حامله شدن قرص اورژانسی خریدم.این اولین رابطم با یه مردی غیر از شوهرم بود. اگر خوشتون اومد بقیه رو هم بنویسم.نوشته: پرستو
212