خواهر زنم ,زهرا خانوم نون زیر کباب

...قسمت قبلسلام دوستان باتوجه به استقبال بخش اول داستانم تصمیم به نوشتار بخش دوم رو گرفتم تشکر از وقتی ک میزارید..وقتی رسیدیم مهمونی فائزه اومد و زهرا رو کشید کنار بعدم بهش گفت که چیا بگه تا از یهو اومدنش تو مهمونی کسی شک نکنه البته این چیزی بود که بعد ها فائزه به من گفت ولی من در تمام طول صحبت های این دوتا نگران بودم که یه وقت زهرا به فائزه حرفی بزنه گذشت و اون مهمونی تموم شد و هر کدوم رفتیم خونه خودمون وقتی رسیدیم فائزه شروع کرد سوال جواب کردن که چرا دیر اومید منم گفتم داشتم زهرا رو نصیحت میکردم که مردم ازاری نکنه و این حرفا فائزه هم گفت اهان و دیگه حرفی نزد و رفت اتاق خواب منم گوشیو برداشتم و به زهرا پیام دادم و باهاش حرفامو هماهنگ کردم بعد رفتم سمت اتاق خواب وارد اتاق خواب که شدم دیدم فائزه رو تخت با لباس خواب منتظر منه گفتم خانم معلومه خسته نیستیا گفت برا همسرم هیچ وقت خسته نیستم منم گفتم پس بزا برم سرویس بهداشتی بیام بعد رفتم تو سرویس بهداشتی دوتا قرص تقویتی انداختم اومدم بیرون رفتم سمت فائزه بهش گفتم خانمم تصمیم گرفتم برنامه امشب بمونه برا بعد گفت چرا گفتم اخه اونطور که من میخوام پیش نمیره هیچ وقت فائزه اومد بغلم کرد گفت تو چه جوری میخوای گفتم میخوام خودتو کامل تسلیمم کنی میخوام مثل یه سگ باشی امشب برام اصلا هم نه نگی فائزه هم گفت باشه منم تعجب کرده بودم گفتم خانم معلومه خیلی دلت میخوادا گفت اره حقیقتا منم که از خدا خواسته گفتم پس صبر کن رفتم سمت گاو صندوق اتاق خوابمون تو دوران مجردی سکس bdsmداشتم برا همین به بخش لوام داشتم از داخل گاو صندوق قلاده دستبند و سیلیکون توپ (توپی برا بستن دهان ) رو برداشتم اومدم فائزه وقتی لوازم رو دید جا خورد گفتم میدونستم یه روز قبول میکنی بعد قلاده رو بستم گردنش گفتم مطمئنی دیگه گفت اره بعد دستاشو با دستبند بستم و شروع کردم ازش لب گرفتن موهاشو گرفتم کیرمو گزاشتم تو دهنش تا ته کیرمو فرو کردم تو دهنش نگه داشتم عق بزنه بعد در اوردم دومرتبه محکم تر فرو کردم تو دهنش دوباره نگه داشتم عق بزنه بعد در اوردم اروم اروم کیرمو تو دهنش عقب جلو کردم وقتی داشتم این کارو میکردم یاد ساک زدن زهرا افتادم که چقدر ماهرانه برام ساک میزد بعد دوباره کیرمو از دهنش در اوردم بعد توپ رو بستم جلو دهنش دوتا در گوشش سیلی زدم گفتم فائزه تو توله سگ منی بعد از قلادش گرفتم پرتش کردم رو تخت شروع کردم لیس زدن گردنش عاشق نرمی پایین گوش هاشم هر وقت بتونم گازشون میگیرم این بارم گاز گرفتم دوباره شرو به خوردن گردنش کردم اومدم پایین خط سینه هاش رو لیس میزدم و نوک صورتی سینه هاشو فشار میدادم با انگشتام سینه هاش دقیق هفتاد و پنج هستش بعد اومدم رو نوک سینه هاشو به نوبت میخوردمو دورشون زبون میکشیدم بعد نوکشونو گاز گرفتم بعد همینطور بدنشو لیس زدم تا نافش بعد خط سکس کمرش تا رسیدم به کصش عین وحشیا کصشو میخوردم و زبونمو بین لایه هاش فرو کردم دیگه کم مونده بود از هوش بره رو هوا بود که اومدم پایین تر رونای پاشو لیس زدم به نوبت بعد اروم اروم اومدم تا پاهاش کف پاهاشو لیس زدم و انگشتاشو خوردم بین انگشتای پاش لیس زدمو دوباره برگشتم اروم اروم سمت کصش با ولع کامل کصش رو میخوردمو میک میزدمو اروم زبونمو بین کصش میکشیدم بعد شرو کردم انگشت کردن کصش همزمان با فرو کردن انگشتم تو کصش کصشو لیس میزم اونم دیوونه شده بود دهنشم چون بسته بود نمی توست درست ناله کنه منم حرکت انگشتمو سریع تر میکردم فائزه هم از شدت لذت تکون میخورد بعد چند دقیقه بلندش ارضا شد داشت میلرزید منم بلندش کردم دوتا سیلی زدم گفتم توله سگ کی گفت ارضا شی دیدم اشک تو چشاش جمع شده منم این صحنه رو دیدم وحشی تر شدم یاد این افتادم که از کون رابطه نداشتم باهاش چون بدش میاد منم دوتا سیلی دیگه بهش زدم برش گردوندم اونم عکس العملی نشون نمیداد دیگه داشت گریه میکرد حالت داگ استایل خوابوندمش شرو کردم لیس زدن کص تا سوراخ کونش زبونمو دور سورا کونش چرخوندم بعد زبونمو داخلش فشار دادم بعد از این که حسابی کص تا کونشو لیس زدم شرو کردم بستن پاهاش بعد بلندش کردن نگا صورتش کردم دیدم داره گریه میکنه دوباره وحشی شدم دوتا سیلی اب دار دیگه بهش زدم حلش دادم حالت داگ استایل دوباره خوابوندمش زنجیر قلادش تو دستم بود دست و پا حتی دهنشم بسته بود شرو کردم اسپک زدن به کونش اونم مثل ابر بهار اشک میریخت پوستشم که مثل برف سفیده بعد چند تا اسپک قرمز قرمز شدمنم که با دیدن کونش حسابی وحشی شدم تف کردم نوک انگشتام مالیدم رو سوراخ کونش کیرمو دم سورا کونش گزاشتم فشار اوردم بره تو اومد خودشو بکشه کنار گرفتمش و بیش تر فشار اوردم انقدر فشار اوردم تا بلاخره کیرم رفت تو کونش ار شدت درد داشت میمیرد شرو کردم عقب جلو کردن اونم سعی میکرد در بره منم اما من با بی رحمی کامل داشتم از کون میگاییدمش اونم داشت از شدت درد به خودش میپیچید و گریه میکرد منم وقتی درد کشیدنشو میدیدم وحشی تر میشدم و تند تر تلمبه میزدم تو کونش بعد چند بار عقب جلو کردن یاد کون زهرا افتادم حسابی دیوونه شدم کیرمو در اوردم از کون فائزه رو بالا خوبوندمش رو تخت دیگه کلا جون نداشت وقتی بی حال دیدمش عصبی شدم شروع کردم با شلاق زدن و توهین کردن داشتم از تحقیر کردنش لذت میبردم قلادشو گرفتم نشوندمش دوتا سیلی محکم تو صورتش زدم توپی رو از دهنش در اوردم تخمام گزاشتم دهنش گفتم بخور که نخوری دستمو تا مچ میکنم تو کونت اونم شرو کرد لیس زدن تخمامو لیس میزد بعد میک میزد بعدش کردم کیرمو دهنش ساک زد همین طور که میخورد شاشم گرفت کیرمو از دهنش در اوردم دوتا سیلی محکم تو گوشش زدم گفتم میخوام بشاشم اگر یه قطر زمین بریزه بیچارت میکنم شروع کرد التماس کردن که نکنم انقدر گریه کردنش مظلومانه بود دلم نیومد قبول کردم گفتم پس من میرم سر ویس میام رفتم دست شویی اومدم دیدم خوابیده دلم نیومد بعد این همه اذیت بیدارش کنم دست و پاشو باز کردم بیدار شد گفت ادامه بدیم گفتم نه بخواب عزیزم بلندش کردم خوابیدیم صبح زود تر بیدار شدم براش صبحونه درست کردم اومدم بوسیدمش گفتم پاشو صبحونه بلند شد کونش درد میکرد یکم راه رفتنی رفتیم سر صبحونه دستشو بوسیدم گفتم دیشب فوق العاده بود ببخشید اگر اذیت شدی وقتی اینو گفتم حس کردم اروم شد بعد صبحونه بردمش خرید وقتی خریدمون تموم شد دیدم گوشیم زنگ میخوره نگاه کردم دیدم زهراس قطع کردم پیام دادم گفتم بد جایی ام نمی تونم حرف بزنم بعد فائزه پرسید کی بود چرا جواب ندادی گفتم دوستام بودن نخواستم مزاحممون شن خانم گفت اهان بعد رفتیم با فائزه بستنی خوردیم رفتیم سمت خونه مادرم اینا فائزه رو گزاشتم خونه مامانم اینا خودم راه افتادم برم سر کار که دیدم زهرا جواب داد کارت تموم شد زنگ بزن منم رفتم سوار ماشین شدم زنگ زدم جواب داد سلام و احوال پرسی کردیم گفتم چی شده گفت میای ببینمت گفتم نه میخوام برم سر کار گفت کارت از من مهم تره منم گفتم هر چیز جای خودش گفت یعنی نمیای منم دیدم وقت دارم و بی کارم تو دفتر گفتم باش کجا بیام خوشحال شد و گفت ادرس رو میفرستم گفتم باش خلاصه ادرس رو فرستاد رفتم دیدم یه کافه سمت خیابان جمهوری بود رفتیم تو کاف نشستیم گفتم خب میشنوم گفت چی رو گفتم حرفت رو گفت اون رو بعدا میگم اول قهوه بخوریم قهوه رو خوردیم گفت بریم رفتیم تو ماشین دستش رو گذاشت رو کیرم گفت حرفم اینه دلم تنگ شده منم گفتم ببین بیا تمومش کنیم گفت نمیشه و اگر تموم کنیم به فائزه میگه منم که از خدا خواسته گفتم خب اینجا که نمیشه گفت خب چیکار کنیم گفتم خونه خالیه ولی بریم اونجا شاید کسی ببینه یا شاید فائزه بیاد گفت نه چیزی نمیشه و این حرفا گفتم باش خونه حالت ویلایی داره برا همین اگر تو همسایه ها کسی نمی دید چیزی نمیشد گفتم پس رسیدیم اونجا صندلی رو بخوابون کسی نبینتت گفت باشه رفتیم و رسیدیم با ماشین رفتم تو پارکینگ رفتیم تو خونه و گفت خب چی دارین بخوریم گفتم به هیچی دست نزن چون شاید بفهمه فائزه گفت پس هیچی نخوریم گفتم بزا چایی بزارم بخوریم یا قهوه گفت نه بزا شروع کنیم بعد بیرون میریم یه چی میخوریم گفتم باشه گفت امروز چه طوری میخوای گفتم مگه داری سفارش میگیری گفت میخوام بهت حسابی خوش بگذره با من بگو هر چی تو بگی قبوله گفتم من عاشق bdsm هستم ولی دیشب با فائزه اون فیتیشو گفت فائزه فائزست من زهرام با منم برو اگر دلت میخواد گفتم تو اصلا میدونی چیه که میگی گفت اره گفتم باش رفتم وسایلا رو اوردم گفتم به فائزه رحم کردم حتی نزاشتم صورتش قرمز شه به تو ام رحم کنم ؟ گفت نه منو با بی رحمی بکن گفتم باش ولی قبلش باید حسابی زجرت بدم جنده گفت جوووون جندت رو جر بده گفتم اول کاری میکنم که التماس کنی بعد گفت هر طور تو بخوای منم شروع کردم در اوردن لباساش گفت اینجا تو پذرایی میخوای شروع کنیم گفتم معلومه پس چی همین الان میخوام شروع کنم گفت باشه وقتی کامل جلوم لخت شد تمام خاطرات اون شب یادم اومد حسابی حشری شدم قلاده رو بستم به گردنش گفتم چهار دست و پا شو تو از الان به بعد توله سگی بعد توپی رو بستم دور دهنش بعدشم بات پلاگ دم دار (وسیله ای شکل دم در bdsm) سایز لارج رو اوردم فرو کنم سوراخ کونش یکم براش تنگ شده بود چون سوراخ کونش خودسو جمع کرده بود ولی فشار اوردم فرو کردم تو کونش اونم یکم دست پا زد و اشک تو چشماش جمع شد بعد قلادشو گرفتم کشیدم بالا با لگد زدم تو شکمش گفتم توله سگ جنده دم تکون بده به اربابت اونم کونشو تکون داد گفتم رو زانو بشین نشست منم خم شدم نوک سینه شو فشار دادم محکم اونم همینطور از درد تکون میخورد و تو چشماش پر اشک بود وقتی دیدم همش تکون میخور یدونه محکم زدم در گوشش گفتم تکون نخور چون تکون بخوری دست و پاتو میبندم اگرم ببندم دووم نمیاری زیر دستم دوبار نوک سینه شو فشار دادم دوباره تکون خود یه سیلی دیگه زدم قلادشو کشیدم گفتم بیا اوردمش دستش رو بادسبند بستم بعد پاهاشم بستم رو به شکم خوابوندمش رو سرامیک بات پلاگ رو در اوردم شرو کردم انگشت کردن کونش اول دوتا انگشت بعد چند دقیقه سه تا همینطور که عقب جلو میکردم انگار داشت جون میداد کم کم چهارمین انگشت رو هم فرو کردم داخل دیدم چشماش از شدت درد باز باز کرده داره گریه میکنه منم بهش رحم نکردم حرکت دستمو تو کونش سریع تر کردم بعد دو سه دقیقه پنجمی رو هم فرو کردم تو کونش حسابی گشاد شده بود داشت از درد جون دیگه تا مچ دستمو میتونستم بکنم تو کونش اونم حسابی از درد داشت میمیرد اما من دلم میخواست بیش تر گریه کنه برا همین دستمو از تو کونش در اوردم بات بلاگ رو دوباره کردم تو کونش برش گردونم بلندش کردم تف کردم تو صورتش بعد دوتا سیلی محکم زدم تو صورتش گفتم توله ی جنده تا الان دست گرمی بود میخوام همه سوراخ های بدنت اندازه کونت گشاد با پام حلش دادم که دراز بکشه رو زمین میخواسم شرو کنم از کص کردنش که گوشیم زنگ خورد گفتم تکون نخور توله تا بیام رفتم سراغ گوشیم دیدم فائزه زنگ میزنه جواب دادم گفتم بله خانمی گفت کی میای گفتم جایی ام کارم تموم شه میام گفت پس من راه میفتم میرم خونه تو ام بیا گفتم باشه گوشی رو قطع کردم سریع رفتم پیش زهرا گفتم بدو جمع کن بریم دهنشو وا کردم گفت چی شده مگه گفتم ابجیت داره میاد پاشو پاشدیم جفتمون آماده شدیم همه چی رو جمع و جور کردیم از خونه زدیم بیرون...ادامه داردنوشته: عباس

358