کوس دانشگاه ما

وحشیانه شروع به بوسیدنم کرد، نفس نفس میزد و نفسش داغ بودهمینطور که داشت لب هامو با ولع میخورد وارد خونه شدیم.هنوز شالم سرم بودکه جلوی پاهایش رانو زدم و با کمک خودش شلوار و شرتشو با هم درآوردمکیرشو توی دستم گرفتم روش خیس بودکیرشو کردم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدنصدای آه و نالش در اومده بودکیرش متوسط بود اما سرش بزرگ بود، وقتی با زبونم لمسش میکردم صدای آه و نالش بیشتر میشد شالم افتاده بود دور شونم،با دست بهم فهموند که که دیگه ساک نزنم، فهمیدم که میخواد بکنه.دستشو گرفتم و بردم سمت اتاقم، وارد اتاق که شدم شالمو انداختم رو زمین و مانتوم رو درآوردممن با تاپ و شلوارجین بودم و اونم شلوارشو درآورد و فقط تی شرت مشکیش تنش بودکیرش یکم خوابیده بود اومد سمتم موهامو از توی صورتم کنار زد و یه بوسه کوتاه از لبم گرفت و گفت با این تاپ صورتی و شلوار لی از همیشه سکسی تری، دوباره جلوش نشستم و شروع کردم به ساک زدن یکم که گذشت بلندم کرد و خودش تاپمو درآورد، توی چشمای خمارم نگاه کرد و منم به صورت کشیده اش خیره شده بودم مثل همیشه اون غرور خاص پر از شهوتش داشت دیوونم میکرد تیشرتشو درآورد و انداخت روی دسته صندلی کامپیوتر چند قدم رفتم عقب و بدنش رو ورانداز کردم، همیشه نگاه کردن به هیکل رو فرم و اندامش منو به هیجان می آورد رفتم نزدیکش، دستمو گذاشتم روی سینه عضلانیش و هولش دادم روی تختم و خوابیدم روش، تیشرتشو درآورد و دوباره ازم لب گرفت و همرمان کونم رو میمالید، یکدفعه بلند شد و منو بغل کرد، پاهامو دور کمرش حلقه کردم یه جیغ آروم زدم و با خنده گفتم چیکار میکنی دیوونه؟گفت امشب میخوام خانوم دکترمو به اوج شهوت برسونمهمینطور که پاهام دور کمرش بود گذاشتم روی تخت و سوتینمو باز کرد و انداخت رو زمین، لباشو گذاشت روی گردنم، مثل همیشه می دونست که چجوری با این کار حشریم کنه. همین طور که از گردنم بوسه های کوچیک می گرفت دستشو گذاشت روی سینه ام و شروع کرد به مالیدنشون. خودم هم دستمو بردم سمت کسم و شروع کردم به مالیدن چوچولم، آروم زد رو دستم و با شیطنت خاصی گفت امشب بدنت فقط در اختیار منه و بوسه هاش از بدنم رو ادامه داد و وقتی رسید به سینه ام، یه نگاه به چشم هام کرد، مثل همیشه می تونستیم فقط با نگاه حین سکس نیاز هامونو به هم بفهمونیم.شروع کرد به خوردن سنیه هام و همزمان کسمو با دستای مردونش می مالید. صدای نالم کل خونه رو برداشته بودناله ای پر از هیجان و لذت!بهش گفتم کافیه،گفت کافیه چی؟گفتم دیگه وقتشه.با شیطنت گفت وقتی چی؟از بازوش یه نیشگون محکم گرفتم و گفتم: می خوام کسمو با کیرت پر کنی، الان متوجه شدی سپهر جان؟خندید و گفت هرچی خانوم دکتر دستور بدن.از روم بلند شد و شرت و شلوارمو درآورد دوباره خوابید روم و به آرومی سر کیرشو روی کسم گذاشت.آروم کیرشو روی کسم مالید و بکدفعه کرد توش و خوابید روم. از شدت هیجان و درد پاهامو محکم دور کمرش حلقه کردم و بازوشو فشار دادمصورتشو آورد نزدیک من و ازم لب گرفت.دستشو گذاشتم روی سینه هام و بهش فهموندم سینه هامو فشار بده. صورتشو آورد دم گوشم و آروم گفت: خانوم دکتر امر دیگه ای ندارن؟ناخن هامو کردم تو کمرش و گفتم چرا،ئدلم میخواد امشب باهام خشن تر رفتار کنی چند ثانیه بهم نگاه کرد و همونطور که کیرش تو کسم بود بلندم کرد و خودش خوابید روی تخت و منم نشوند رو کیرش، چند تا اسپک زد روی کونم و محکم شروع کرد توی کسم تلمبه زداز شدت هیجان و لذت افتام روی سینه اش. منو چرخوند به پهلو و دوباره شروع کرد به تلمبه زدن و همزمان سینه هامو توی دستاش فشار می داد. صدای جیغم کل خونه رو پر کرده بود.سرشو آرود نزدیک گردنم و شروع کرد به خوردن.در گوشم گفت فریما، عاشقتم.دستمو گذاشم روی دستش که روی سینه ام بود و گفتم محکم تر بکن.منو به حالت داگی درآورد و محکم تلمبه می زد سرمو کردم توی بالشت و بی صدا فقط جیغ زدم.با دستاش کمرمو گرفته بود کیرشو می کرد توی کسم و کامل در می آورد و دوباره می کرد تو.بزرگی سر کیرش بیشتر از هر چیز شهوتیم می کرد و هیجان و لذتمو بیشتر می کرد.سرشو آورد نزدیک گوشم و گفت دارم ارضا میشم.گفتم بریز توش قرص خوردم.سعی کردم با چند تا تلمبه آخرش خودمو هماهنگ کنم و منم ارضا شدم.کیرشو درآرود و با یه نعره آبشو ریخت رو کمرم.ددرحالی که نفس نفس می زد، لبشو گذاشت روی کونم و یه گاز آروم ازم گرفت.دستمال کاغذی رو از کنار تخت بهش دادم.اول خودشو تمیز کرد و بعد کمرو پاک کرد و دستمال هارو انداخت زمین و کنارم روی تخت به پهلو دراز کشیدسرمو گذاشتم روی دستم و روبه روش دراز کشدیم و به چشماش نگاه کردم.بهم گفت سیگار می کشی؟گفتم نه، میخوام بزارمش کنار.بدون گفتن کلمه ای سیگارشو از رو میز عسلی برداشت و یه نخ روشن کرد.داشت تو چشم هام نگاه می کرد و به سیگار پک های سنگین همیشگیشو می زد.بهش خندیدم و گفتم چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟موهامو از روی صورتم کنار زد و گفت می دونی سکسی ترین قسمت بدنت کجاست؟گفتم نهگفت چشمای لعنتیت.گفتم پس از این به بعد کس نداریم آقای دکتر.خندید و دستشو گذاشت روی کونم و گفت عاشقتم فریما. بیشتر از هر چیزی تو این دنیا.نگاش کردم و گفتم منم عاشقتم مغرور عوضی.گفت می دونی الان چی می چسبه؟گفتم آره یه لیوان آب خنک.گفت نه یه چیز بهتر سراغ دارم.گفتم چی؟ـ آلان بهت می گم تو از جات تکون نخور من یه لحظه برم از تو کوله ام یه چیزی بردارم.از روی تخت بلند شد و شورتشو پوشید و تی شرتشو انداخت رو شونش و از اتاق رفت بیرونسرمو از رو دستم بلند کردم. خواب رفته بود.دولا شدم و از پایین تخت شرت و تاپمو برداشتم حسشو نداشتم بلند شم، همونطور که خوابیده بودم لباسامو پوشیدم و پتو رو تا زیر سینه ام کشیدم بالا.از توی حال صدای سپهر رو شنیدم که گفت: اشکالی نداره برم تو آشپزخونه تون؟با خنده گفتم نه راحت باش عزیزم، میخوای بیای کمک؟گفت نه اومدم.چند دقیقه بعد با دوتا لیوان و یه سینی که توش یه بطری وتکا نصفه بود اومد تو اتاق.سینی رو گذاشت کنارم و صندلی کامپیوتر رو آورد نزدیک تخت و نشست روش.بهش گفتم این تو کوله پشتیت بود؟گفت آره یکی از بچه های خوابگاه آورده بودمن بیمارستان بودم چند نفری نصفشو خورده بودناینم گذاشته بودن برای من.بعد از ظهر که خواستم بیام دنبالت آوردمش. می دونستم چند ماهی هست که نخوردی.گفتم آره از وقتی که اومدم بیمارستان به دلیل شرایط اونجا لب به مشروب نزدم، نمی خواستم هوشیاریم تو اورژانس کم بشه.ـ به به چه خانم دکتر وظیفه شناسی، اما امشب می تونی هرچقدر دلت خواست بخوری، شیفتم ساعت چهار صبحه تا اون موقع اینجا می مونم.گفتم پس باید تنهایی بمونی.ـ چرا؟؟گفتم خوابگاه منتظرمن.ـ مگه باید برگردی خوابگاه؟ـ آره به بچه ها قول دادم امشب برم پیششون میخوان فیلم ببیننن.ـ پس من می رسونمت.ـ اکی، فقط یادت نره امشب به سحر راجب مهمونی جمعه شب فرهاد بگی، همه بچه های دانشکده میان، فرهاد مغز منو خورده که حتما باید سحرم تو مهمونی باشه.ـ باشه ردیفش می کنم حالا فعلا دو روز وقت داریم.اینو گفت و شات هارو پر کرد.لیوان منو داد دستم و گفت فکرشو نکن درستش می کنم.ـ لیوانو آوردم نزدیک لبام و رو به سپهر گفتم تا تو رو دارم فکر هیچی رو نمی کنم…ادامه...نوشته: فریما

143