جزیره تو در تو

...قسمت قبلوقتی بیدار شدم دیدم میسترس ستاره بالای سرمه. میسترس ستاره گفت: "پسر تو کارخونه اسپرم هستی. رکوردها رو جا به جا کردی قراره به دختر یکی از خاندان های اشرافی با قیمت بالا بفروشمت. میشی یه حیوون خونگی "رسیدیم در خونه ی خانواده مذکور. دختره که قرار بود صاحبم بشه اومد. شلوارک و تاپ صورتی تنش بود حدودا 20 ساله می خورد. وقتی نزدیک شد. میسترس ستاره به زور سرمو فشار داد تا زانو بزنم. من زیر بار نمی رفتم تا اینکه تخماممو با دستش فشار داد.دختره اومد نزدیک گفت: “کیرتو نشونم بده” پیش خودم داشتم فکر می کردم این دخترها چه راحت اسم کیر رو میارن که میسترس ستاره شورتمو کشید پایین. بعدش گفت: “ببخشیدش یه مقدار چموشه. هنوز آموزشی نگذرونده” دختره کیرمو گرفت دستش و برانداز می کرد بعدش گفت: “شما که گفتید 17 سانت. این دول فندوقی به زور 13 سانت میشه”میسترس ستاره گفت: “این حالت صد در صدش نیست” بعد انگشتشو کرد تو کونم و آروم چرخوند. بعدش تو گوشم گفت: “یالا پسر خوب. به صاحبت نشون بده چی هستی” رفتارش خیلی تحریکم می کرد نگاه کردم دیدم کیرم چهار سانت بزرگ تر شده.دختره گفت: “خوبه. همینو میبرم. بعد آموزش همینجا تحویلش بدید”من داشتم به این فکر میکردم که منظور دختر از کلمه آموزش چیه که میسترس ستاره کیرمو گرفت و به طرف در خروجی هدایت کرد.منطقا حالا باید به سمت آموزشگاه برده ها می رفتیم. در راه تلوزیون داخل شهر داشت گزارش میداد که دو سارق به بانک اسپرم دست برد زدن و 10 لیتر اسپرم دزدیدن. لعنتی 10 لیتر حتمی نتیجه سالها تلاش و عرق ریختن یه مرد بوده.بالاخره به آموزشگاه برده ها رسیدیم. آموزشگاه یه ساختمون با نقاشی سیاه و سفید بود. روی در ورودیش تصویر ملکه بود که روی صورت یه برده نشسته بود نقش بسته بود. وقتی وارد شدیم یه زن که لباس مشکلی تمام لاتکس پوشیده بود مسولیت آموزش منو قبول کرد. شبیه catwoman شده بود. حدودا 30 ساله می خورد. شایدم بیشتر. اومد جلو گفت: “سلام بچه. من آموزشت می دم که یه سگ خوب و حرف گوش کن بشی. منو مامی صدا کن. کیف وسایلتو بگیر، بپوش و بیا تو اتاق 102” خودش رفت تو اتاقکیف رو که تحویل گرفتم داخلش یه جفت کفش، زانو بند و دستکش بود. بعلاوه یه شورت سیاه که وسطش زیپ داشت و قلاده. با خودم گفتم من هیچ وقت قلاده نمی بندم. بهتره بره اینارو بده عمش ببنده، زنیکه کصخل. بعد فکر کردم الان که کسی نیست بهترین موقع برای اینکه از این فاکینگ جزیره فرار کنم.پا مو که از در آموزشگاه گذاشتم بیرون چند نفر افتادن دنبالم. انگار پلیسشون بودن. من سعی کردم فرار کنم که از بالای ساختمون آموزشگاه افتادم پایین.وقتی به هوش اومدم تو یه جایی مثل بیمارستان بودم چشم هام رو با چشم بند بسته بودن و جایی رو نمی دیدم. دستا و پاهام هم به تخت بسته شده بود. پرستار اومد بالای سرم گفت: “خیلی کار بدی کردی فرار کردی” بعدش یه صدای یه پرستار دیگه هم به اضافه شد: “حالا مجبوریم این موزی که بین دوتا پاهاته رو به عنوان مجازات قطع کنیم!!”یهو صدای مثل ماشین ریش تراش شنیدم. حتما این ماشین وسیله ای بود باهاش می خواستن قطعش کنن. عرق سرد تمام بدن منو گرفت. از ترس خشک شده بودم. داد زدم: “نهههههه. خواهش می کنم نبریدش. بعدا لازمش دارم. همون قلاده رو بیارید میندازم گردنم.” صدای ماشین نزدیک تر شد. سعی کردم دستمو باز کنم ولی نشد. احساس کردم ماشین کیربری به یک سانتی متری کیرم رسیده ولی وقتی ماشین به کیرم خورد فقط حس قلقلک ایجاد کرد!دوتا پرستار زدن زیر خنده یکیشون گفت: “احمق این فقط یه مسواک برقیه” اضافه کرد: “این فقط یه شوخی بود ولی مجازات فرار کردنت این نبود. قراره 3 ساعت به عنوان کیر عمومی بری وسط شهر” اون یکیشون ادامه داد: “منتهی قبلش باید این قرص رو بخوری. این یه قرص تقویتیه که باعث میشه آب کیرت ده برابر بشه و شومبولت هم تا چند ساعت مثل خیار سیخ وایمیسه. چند ساعت دیگه می فهمی صاحب داشتن تو این شهر خیلی بهتر از بیصاحب بودنه”. قرص رو قورت دادم.بعدش به یه خیابون وسط شهر که تم قرمز داشت منتقل شدم. دستام و پاهام به یه صفحه گردان دایره ای ایستاده وصل شده بود شبیه دایره های شانسی که تو کازینو ها استفاده میشه. به گردنم یه تابلو آویزون شده بود که روش نوشته بود: Publicاولش یه گروه سه نفر اومدن سمتم یکیشون با ذوق گفت: “آخ جووون شیر تازه” شروع کردن به مالیدن کیرم طولی نکشید که آبم اومد. ولی ایندفعه حجم آب خیلی زیاد بود.تمام سر و صورتشون پر از اسپرم شده بود. یه جوری کیرمو گرفته بود انگار واقعا دارن شیر می دوشن. بعد از این سه نفر.یه گروه دیگه اومدن. انگار که من یه وسیله کاملا خدماتی بودم. داشتم از درد می پیچیدم ولی کیرم مثل سیخ وایساده بود. نفر بعدی که اومد صفحه رو چرخوند و سرم به سمت زمین و پاهام به سمت آسمون بود. اومد نزدیک تر دامنشو داد بالا و شاشید رو صورتم. بعد کسشو آورد جلوی صورتم. یکی از دخترها جلوشو گرفت و گفت: “نکن. هنوز رام نشده. ممکنه گاز بگیره” دختر دیگه در جواب گفت: “من دیگه نمی تونم. باید یکی برام لیسش بزنه دارم تو آتیش شهوت می سوزم” بعد کسشو چسبوند به صورتم.من که هیچ تمایلی به لیس زدن این کس عرق کرده نداشتم امتناع کردم. ولی دختره شروع کرد به فشار دادن تخمام تا بالاخره منم به ناچار شروع کردم به لیس زدم. موهای کسشو کوتاه نکره بود که این حالمو بد میکرد.نفر بعدی یک زن میانسال با هیکل توپر بود. اومد نزدیک و گفت: “جوونم. من تا آخرین قطره شیره ات رو می کشم بیرون.” بعد وحشیانه شروع کرد به ساک زدن. انگار که تمام عمر منتظر این لحظه بود. بعد از چند دقیقه آبم تو دهنش خالی شد ولی اون هنوز داشت ادامه می داد. تخم هام رو گرفته بود دستش و به امید آب بیشتر فشار میداد. دوباره آبم پمپاژ شدن تو دهنش. ایندفعه حتی یه چند قطره اش هم از دهنش بیرون ریخت رو لباساش.خلاصه بعد از سه ساعت کار کشیدن، من رو به آموزشگاه برگردوندند و شب همون جا خوابیدم.صبح فردا لباس ها و قلاده رو پوشیده بودم و منتظر بودم. مسول آموزشم که قرار شد مامی صداش کنم اومد جلوم وایساد و شروع کرد به توضیح دادن:"خب مطمعنم که تا الان فهمیدی راه فراری از این جزیره وجود نداره. مستقیم میرم سر اصل مطلب. تو یک هفته آینده اینجا آموزش های لازم برای سرویس دادن به صاحبت رو یاد گیری. آموزش های هفت گانه شامل:کسلیسی حرفه ای 2. کون لیسی 3. بوسیدن پا 4. صندلی شدن 5. کنترل انزال 6. سواری دادن 7. خوردن ادرار"…خلاصه بعد از یک هفته من تمام آموزش هارو پاس کردم و تبدیل به یک برده مطیع شدم. یک برچسب هم که نام و امضای صاحبم بود پشتم چسبوندن. ظاهرا نامش آیدا بود. حالا دیگه آماده خدمات دهی به صاحبم بودم.با میسترس ستاره راه افتادیم سمت خونه صحابم. وقتی درو باز کرد من خم شدم و پای صاحبم رو بوسیدم. با خند گفت: “ببین چه پسر خوبی شده! صندلی من کیه؟” بعدش نشست رو من و شروع کرد با میسترس ستاره صحبت کردن.نوشته: اتواستاپ زن

408