سلام اونایی که همجنسگرا نیستن نخونن ممنونامیرم همجنسگرا خسته از تنهایی و این جامعه لعنتی که هیچ درکی نداره از همجنسگرایی ، بیست سالم بود تو گروه های تلگرام دنبال یه کیس مناسب بودم برا رابطه تا یه پسر حدود 27 ساله چشمم رو گرفت که مال مشهد بود رفتم پی ویش اصل دادیم و با هم اوکی شدیم اسمش امیرحسین بود گفت هتل داریم اگه بیای پیشم مشکل مکان نداریم خلاصه روز بعد دم غروب قرار گذاشتم وقتی رسیدم زنگ زدم بهش جواب نداد پیامک فرستاد مادربزرگم سکته کرده مجبور شدیم بریم بیمارستان دیرتر میام گفت برو داخل کوچه فلان ساختمون زنگ بزن برات درو باز میکنن من ساده هم رفتم دیدم هتلشون یه مسافرخونه درب و داغون تو یه کوچه تنگ اطراف حرم بود زنگ زدم یه پسر هیکلی چاق سبزه اومد دم در گفت بیا بالا امیرحسین میاد بازم من اعتماد کردم رفتم بالا طبقه چهارم رسیدیم هر طبقه کلا یه اتاق داشت گفت بفرما برو تو منم رفتم تا وارد شدم یا خدا چهار نفر نشستن همه لخت فقط یه شورت پاشون بود خودمو کشیدم عقب پسره پشت سرم گفت نترس بشین با ترس و لرز رو یه تخت داغون و کثیف نشستم این چهار نفر عربی حرف میزدن سه تا شون هیکلی و یکی متوسط دوتاشونم پیرمرد بودن تقریبا تو دلم گفتم با پای خودت اومدی قتلگاه جنازت رو باید ببرن برا پدر مادرت داشتم سکته میکردم اونام عربی بلغور میکردن نمیفهمیدم چی میگن ترسم بیشتر میشد یهو بلند شدن لباس پوشیدن و با من و اون پسره خداحافظی کردن اون عربی بلد بود خلاصه رفتن بیرون ، پسره بهم گفت فهمیدم ترسیدی اینا مسافرن کاری بهت ندارن الانم رفتن حرم خیالت راحت خلاصه خطر مرگ از بیخ گوشم گذشت پسره وراج بود فهمیدم تو کفم رفته گفت من اهل خوزستانم و پسر خاله امیرحسین اومدم پیشش کار میکنم تو دلم گفتم به کیرم ، کلی سوال پرسید و … گفتم چرا نمیاد این امیرحسین گفت میاد عجله نکن هی داشت بهم نزدیک تر میشد گوشیش رو درآورد یه فیلم گی پخش کرد گفتم اره میخواد بکنتت یهو منو بغل کرد و باهام ور میرفت گفتم ولم کن خواهشا فایده نداشت هیکلش دو برابر من یکی میزد تو گوشم می چسبیدم به دیوار کیرشو درآورد گفت بخور گفتم بدم میاد ساک زدن دوست داشتم ولی این یارو کیسم نبود من لختم کرد و افتاد روم گفتم نکن من براتو نیومدم نامردی نکن اما فاید نداشت مست شده بود گفتم پس خواهشا لاپایی بکن گفت باشه چون کیرشو که دیدم کوچیک بود ولی بشدت کلفت میدونستم درد داره ، تف انداخت لای پاهام و کونم و با کیرش لای کونم ور میرفت منم خیالم راحت بود میخواد لاپایی بکنه نامرد عوضی یهو بدون مقدمه تا ته کیرشو کرد تو کونم ، چنان دردی کشیدم که حاضر بودم بمیرم و اینجور دردی نکشم اشکم دراومد داشتم گریه میکردم اونم نامرد رحم نداشت همچنان تلمبه میزد دردش داشت جونمو میگرفت خدایا کمکم کن هر چی داد میزدم ول کن نبود خدا بهم رحم کرد آبش زود اومد کیرشو کشید بیرون رفت شست خودشو من نمیتونستم تکون بخورم افتاده بودم رو زمین و گریه میکردم یه ده دقیقه ای همینجوری بودم بعدش با سختی بلند شدم رفتم کونمو شستم و بدجور میسوخت چون زخم شده بود نامرد یهو کرد تو پاره شده بود حلقه دور کونم لباس پوشیدم ، اون معذرت خواهی کرد و گفت نمیتونستم ازت بگذرم خیلی خوشگلی و …من اصلا بهش گوش نمیدادم زدم بیرون گفت منتظر امیرحسین نمیمونی گفتم گمشو عوضی اومدم بیرون یه کناری نشستم از شدت درد و ترس گریمم قطع نمی شد به امیرحسین زنگ زدم کلی فحشش دادم و قضیه رو گفتم ظاهرا ناراحت شد گفت میام ادبش میکنم فقط نرو برام مهم نبود قطع کردم و بلاکش کردم فقط خودمو لعن و نفرین میکردم چرا اینقدر زود اعتماد میکنم چه معلوم فیلم بازی نکردن … فکرای عجیب میومد تو سرم میگفتم شکایت کنم باز آبروم میرفت جلو خانوادم خلاصه عذاب تجاوز داشت دیوونم میکرد هنوزم یادم میاد بهم میریزم ، خواهشا تا مطمئن نشدین به کسی اعتماد نکنید …مرسی وقت گذاشتین ❤نوشته: amir
84