دوران عاشقی و سکس و حال

( فقط اسم ها واقعى نيستن )سلام من رها هستم و ٢١ سالمه قيافه معمولى ندارم اما منظم ورزش ميكنم و هيكلم خوبه اينى كه ميخوام براتون تعريف كنم براى سه ماهه پيشه .منو دوست پسرم اهورا حدودا ٦ ساله كه باهم هستيم . اهورا قد بلندى داره و من تا زير سينشم 😅چشم ابرو مشكيه و هيكل ورزشكارى داره و ما توى اين مدت خيلى باهم رابطه داشتيم منتها از عقب 🤭🤫ادم معتقدى نيستم و از اين تفكرات پرده داشتن يا نداشتن نشونه پاكى و نجابته و از اين حرفا ندارم و از نظرم اين فقط يه انتخاب شخصيه و به تصميم خود ادم بستگى داره و دليل اينكه توى اين چندسال به اين رابطه راضى نشده بودم فقط به خاطر اين بود كه خودم امادگيشو نداشتم حالا هر چى بيخيالمامان باباى من اوكين و مادرم ميدونه كه دوست پسر دارم تا چند ماه پيش كه بهشون گفتم كه ميخوام با دوستام برم مسافرت . مشكلى نداشتن منم به يكى از دوستام كه مامانم خيلى قبولش داره به اسم نگين ( همه يه دوستى دارن كه خانواده هاشون خيلى قبولش دارن ولى هر چى اتيشه زير سر اونه ) ، نگين ماشين داره و بهش گفتم كه بياد دنبالم بگه كه ميخوايم باهم با دو تا ديگه از دوستامون بريم شمالنگينم اومد و با كلى سفارش و اينكه توى جاده تند نره و اينا راهى شديم 😅🤦🏻 ولى خب اصن قرار نبود با دوستان بريم مسافرت من با اهورا هماهنگ كرده بودم كه نگين منو پيش اهورا پياده كنه و خودش به زندگيش برسه 😅 قرار بود كه اهورا با دو تا از دوستاش كه اونام با دوست دختراشون ميومدن بريم اين جمعو ميشناختم احسان يكى از پسرا چشماى رنگى داره و كلا خوش قيافه و ورزشكاره و دوست دخترش نازى خيلى بى بى فيس و ظاهرا خيليم مظلومه . اون يكى دوست اهورا ، عرفان لاغره و نسبتا قد بلنده و قيافش معموليه دوست دخترشم نسيم انگار كه از دماغ فيلم افتاده دوبرابر ايمانه اصلا اخلاق نداره و اصلنم پايه نيست قيافه هر دوتاشونم معموليه .اهورا 207 داره كه تا نشستيم تو ماشين طاقت نياوردم لبامو گذاشتم روى لباش گرماى لباش با سرماى لباى خودم تضاد قشنگى داشت عادت داشت كه دستشو بزاره روى رون پام و نميدونين كه من چقدر حالم خراب ميشه با اين حركتش توى اون وضعيت بوديم كه عرفان يه بوق زد كه يعنى بسه بابا حركت كنين :/ انگار تقصير ماس رل اين نچسبه ؛ايش😒خلاصش كه حركت كرديمو چند ساعت بعدش رسيديم ويلا پدر عرفان كه خيلى خرپولن ويلاشون قرار بود سه طبقه باشه كه دو طبقه بالاشو درست نكرده بودن و طبقه پايين بود فقط دو تا اتاق داشت و يه تراس كوچيك روبه يه درياچه ولى حياط قشنگ و باحالى داشت .اول كه رسيديم دخترا گفتن پسرا يه اتاق و ما يه اتاق من ميدونم كه اين نظر اون نسيمه از دماغ فيل افتادس كه نميخواد كنار عرفان باشه ولى خب من دلم ميخواست پيش اهورا بخوابم يعنى چى ؟؟!!🥲💔در نتيجه گفتم كه يه اتاق واسه منو اهوراس شماهام هر جور كه خودتون ميدونين تقسيم كنين مشكل خودتونه بعدم دست اهورا گرفتم و بردم توى اتاق كه تخت دو نفره داشت و به نظر واسه پدر مادر عرفان بود ديگه طاقت اينكه تحمل كنمو نداشتم توى راه سفر اونقدر دستشو روى رون پام كشيده بود و چند بارى كه توى راه وايساديم يواشكى گردنمو كوتاه ليس زده بود و بوس هاى ريز روى گردن و گوشم زده بود همه وجودم بهش نياز داشت به محض بستن در اتاق لبامو گذاشتم رو لباش و اونم يه دستشو گذاشت روى قوص كمرم و يه دستشو گذاشت روى سينم و منو چسبوند به ديوار منم در جوابش دستمو گذاشتم روى شلوارش و چنگش زدم يكمى سفت شده بود توى اون شلوارش زياد نميتونست بلند بشه يكم كه ماليدمش بزرگتر شدنشو زير دستم حس ميكردم عاشق اين حسم كه به خاطر من وجودش برانگيخته ميشه دكمه هاى شلوارشو باز كردم و زيپشو پايين كشيدم دستمو بردم و از روى شرتش كير سفت شده و كلفتشو چنگ زدم و بعدم درش اوردم از ساك زدن خيلى خوشم مياد و به گفته اهورا خيليم توش ماهرم جلوى پاش زانو زدم و كيرشو تو دستم گرفتم و يكم با دستم بالا پايين كردم و بعد كلاهشو كردم توى دهنم اندازش حدود ١٨ سانتى هست ولى كلفته و يه قوص كوچيك روبه بالا داره كلاهكشو يه مك محكم زدم و بعد كردمش توى دهنم و با قفل كردن لبام دورش تا ته حلقم رسيد و بعد با صداى ملچ ملوچ براش تند تند ميخوردمش و بعضى وقتا دهنمو باز ميكردم و ميزدمش روى زبونم از زير به صورت اهورا نگاه ميكردم و لذت و تو چشماش ميديدم سعى ميكرد با گاز گرفتن زبونش صداش در نياد كه همون موقع احسان زد به در و گفت بستونه بياين ميخوايم يه فكرى براى شام بكنيماهورا زير لب يه فحشى بهش داد و بدون اعطنا موهاى منو توى دستش مچاله كرد و سرمو به كيرش فشار داد منم كه متوجه شده بودم با اين وضع وقتى براى اينكه ادامه بديم نيست نميشه اهورا رو توى اون حالت بزارم و خودمم توى كف بمونم همونطور كه نشسته بودم دستمو بردم توى شلوارم و شروع كردم كصمو ماليدم از شدت شهوت خيس خيس شده بودم و تا لبه ارضا شدن رفته بودم و با چند بار ماليدن كصم ارضا شدم و چند ثانيه بعدشم اهورا ارضا شد و ابشو تو دهنم خالى كرد منم قورتش دادم . توى ايينه كنار اتاق خودمو مرتب كردم و اشكاى كه از چشمم اومده بود و ارايش كوچيكمو خراب كرده بود پاك كردم و رفتيم پايين با بچه ها خيلى خسته بوديم گفتن كه سفارش ميديم كه ساندويچ بيارن واسه امشب و تصميم گرفته بودن كه دخترا توى اون يكى اتاق بخوابن و عرفان و احسانم توى حال پذيرايى روى كاناپه 😈ايح ايحقبل از اينكه غذارو بيارن اهورا و احسان يه دوش گرفتن و ديگه نوبت به ما نرسيد تا بعد از خوردن ساندويچا با اينكه خسته بوديم ولى بازم كوتاه نيومديم و نشستيم كه حكم بازى كنيم اهورا حكم بلد نيست واسه همين تلوزيونو بالا پايين ميكرد كه خوابش برد بچم من جامو با نسيم عوض كردم و خودم از فرصت استفاده كردم و رفتم يه دوش گرفتم و اومدم اهورارو بيدار كردم و بردم توى اتاق كه بخوابيم انقدر خسته بوديم با ذوق اينكه توى بغلش خوابيدم زود خوابم بردصبح زود تر از اهورا بيدار شدم و رفتم توى حال كه پسرارو كه قرار بود روى كاناپه بخوابن نديدم رفتم توى حياط و ماشين احسان نبود اومدم بالا صبحونه درست كردم خودم خوردم و يكمى اينستا گردى كردم كه اهورا و نازى و نسيمم كم كم بيدار شدن و اونام صبحونه خوردن اهورا اومد كنار من نشست و دستشو حلقه كرد دور گردنمو گوشمو ليس زد من به شدددت روى گوشام حساسم و ميتونم بگم حتى با ليس زدنشون به تنهايى ميتونم ارضا بشم ناخواسته به اه ريز از لبام بيرون اومد كه اهورا اجازشو نداد و لبامو بين لباش كشيد نسيم از اون طرف صداش درومد كه برين تو اتاقتون اين كارارو بكنين اينجا بچه نشسته نازيم بهش گفت باشه حالا نميخواد ادا تنگارو در بيارى بزار راحت باشن كه من نيسم وا شد توى همين صحبتا عرفان درو باز كرد و اومدن داخل مرغ و گوجه و اين جور چيزا گرفته بودن كه ناهار بريم بيرون و كباب كنيم اهورا بهشون گفت چرا منو بيدار نكردين كه باهاتون بيام احسان با يه حالت شرارت اميز گفت كه گفتيم شايد وضعيتتون مناسب نباشه و رها رو بيدار كنيم 😶بعدم رفت طرف نازى و انداختش روى شونش و اومد روى كاناپه نشست و گفت نميخواى يكم به من محبت و توجه بكنى ؟ ديگه به اون دو تا توجه نكردم و رفتم توى حياط روى ديوارش چند تا حلزون بود منم اونارو گرفتم و اوردم بالا به اهورا گفتم كه بزار اينارو بزارم رو صورتت واسه پوستت خوبه ولى مسخره كرد و قبول نكرد نسيم از اون طرف گفت ميشه بديشون به من ازم گرفت و گذاشت روى صورتش منم نشستم كنار اهورا و ديدم سرش تو گوشيشه و اصلا به من توجه نميكنه 🥺منم بازوشو محكم گاز گرفتم 😃😃كه دادش رفت هوا من ذوق كردم عرفانم زيرزيركى ميخنديد بهشظهر رفتيم بيرون توى جنگل و يه مسيرو انقدر ادامه داديم كه جاده كه تموم شد هيچ هيچ ادمى اون طرفا نبود موقع ناهار اهورا و عرفان داشتن غذارو درست ميكردن كه من متوجه شدم احسان و نازى نيستن فوضوليم گل كرد رفتم ديدم توى ماشين دارن حال ميكنن با ديدن عشق بازيشون و دست احسان كه تو شلوار نازى بود بين پام نبض زدبعد از خوردن ناهار و يه استراحت كوچيك به اهورا گفتم كه بيا باهم بريم عكس بگيريم دوربين عرفان و قرض گرفتيم و از بچه ها فاصله گرفتيم دوربين و تنظيم كردم و رفتم كنار اهورا ايستادم صداى چيليك عكس كه اومد به اهورا نگاه كردم و اون متوجه شد كه چى توى سرمه و لبامو گذاشت روى لباش و پايين تر رفت روى گردنم و من اه ريز ميكشيدم ولى نتونستيم زياد ادامه بديم و بعد چند تا عكس ديگه برگشتيم پيش بچه ها تا نزديكاى غروب كه برگشتيم ويلا ديگه اتفاقى نيوفتاد قرار گذاشتيم كه شب با بچه ها بريم لب ساحل شهرى كه كنار ساحل باشه حدود بيست دقيقه با اونجا فاصله داشت قبل از حركت توى تراس ويلا قارچ و بلال و بادمجون كباب كرديم و خورديم كه بعدش نسيم گفت به خاطر اينكه دود بهش خورده سر درد گرفته و باهامون نمياد عرفانم موند كه پيشش باشه البته اصلا مشخص نيست كه واسه چى موندن خونه 🤪شب كه از دريا برگشتيم مامانم ويديو كال گرفت و منم رفتم توى اتاق و درو قفل كردم كه بچه ها نيان مامانم سراغ نگينو ميگرفت كه منم گفتم حمومه و بعد از خدافظى و موقع خواباهورا رفت توى اتاق و من يه دوش سريع گرفتم به بدنم لوسيون زدم و اومدم بيرون جلوى ايينه ايستادم و نم موهامو گرفتم اهورا اصلا حواسش نبود و منم سريع يه ارايش كوچيك كردم و يه شورتك كوتاه ورزشى ابى با يه تيشرت گشاد ابى پوشيدم و موهامو دم اسبى بستم دلم ميخواست ديگه مرزو بين بدنامون نباشه و واسش اماده بودم قبلا سر جرعت حقيقت با بچه ها تو شهر خودمون ماندوم خريده بودم توى اين سفر چون اونشيو پيشبينى كرده بودم با خودم برده بودمش و گذاشته بودم توى كشو ميز كوچيك كنار تخت اهورا رو صدا كردم كه گفت جانم و نگاهم كرد از توى ايينه ميديدمش متوجه شدم كه اب دهنشو قورت داد و من برگشتم و سعى كردم هر چى لوندى و كرشمه دارم توى راه رفتنم بريزم و به سمتش رفتم و اروم رفتم روى تخت و رفتم بغلش نشستم و دستمو دور گردنش حلقه كردم يكى دو ثانيه چشمامون به هم گره خورد و بعد يه بوسه كوتاه روى لباش زدم و لبامو تا كنار گوشش كشيدم و يه ليس اروم به گوشش زدم ساق پام روى كيزش بود و من بزرگتر شدنشو زير پام حس ميكردم دستشو گذاشت روى رون پام و فشار ارومى بهش داد نفسش مش دار شده بود و من اينو دوست داشتم توى گوشش پچ زدم و گفتم از اينكه توى زندگيمه خيلى خوشحالم و بابت اينكه دارمش ممنونم و بهش گفتم كه اون تنها كسيه كه ميتونه همه وجود منو كامل كنه و من با اون به اوج همه چيز ميرسم اوج خوشحالى اوج عشق اوج شهوت اوج لذت و بعد اومدم جلوتر و لبامو كوتاه روى لبلش گذاشتم و باهمون صداى اروم گفتم كه ميخوام بدنامونو بدون هيچ حد و مرزى باهم يكى بشن و ميخوام توى خودم حسش كنم برق خوشحاليو توى چشماش ميديدم اونم با تن صداى من گفت كه ميدونى هميشه بهت گفتم كه چقدر عاشقتم و من با بستن چشمم حرفشو تاييد كردم كه ازم پرسيد رها مطمئنى ؟ باز با چشمامو يه لبخند كوچيك تاييد كردم كه اروم رفت سمت گردنمو فقط گرماى نفسشو روى پوستم پخش كرد و بعد گرماى لباشو روى رگ گردنم حس كردم خيلى اروم و نرم ميبوسيد و بعد كم كم محكم تر و به قصد كبود كردن گردنم پايين تر رفت من سست شده بودم و اختيار صدامو از دست داده بودن دستمو از روى شلواركش روى كيرش كشيدم و احساس ميكردم از هميشه سفت تر شده يقه تيشرتمو به يه طرف كشيد و روى ترقومو كمى از بالاى سينمو بعضى وقتا با شدت و بعضى وقتا اروم ميبوسيد و مك ميزد من دستمو فرو برده بودم تو موهاشو موهاشو چنگ ميزدم دستش از زير تيشرت گشادم رفت و روى سينه هام نشست كه سوتين نپوشيده بودم نوك كوچيك سينه هامو با انگشت اشارش لمس ميكرد و همزمان گوشامو ليس ميزد دايره وار دور نوك سينه هامو دست ميكشيد دستشو بيرون اورد و اول روى لبام كشيد و بعد فرستاد توى دهنم تا خيسش كنم و دوباره برد زير تيشرت و سينه هامو لمس كرد منو خوابوند و دستش كه پشت كمرم بود برداشت از روى شورتكم اروم و نرم با نوك انگشتاش لمس ميكرد ديگه هيچ اختيارى روى حركاتم نداشتم و برام مهم نبود كه بچه ها بيرونن و ميشنون فقط هر لحظه ممكن بود كه به اوج برسم كامل منو خوابوند روى تخت و خودش اومد روم و با يه حركت تيشرتو از تنم دراورد و سينمو توى دهنش برد و با اون يكى دستش همچنان از روى شورتك كصمو ميماليد و بعضى وقتا كناره هاى رونمو لمس ميكرد و اجازه ارضا شدن بهم نميداد از سينه هام دست كشيد و زبونشو از بينشون كشيد و با ليس زدن و بوسيدنش به زير نافم رسيد و يه ليس محكم زد كه كمرمو بلند كردم و روى تخت كوبيدم براى اينكه كنترلمو از دست نده يه دستشو اورد بالا و سينمو چنگ زد بعد همون طور رفت پايين و از روى شورتك زبونشو كشيد رو كصم و بعد با يه حركت درش اورد و اجازه فكر كردن باهم نداد و سرشو برد بين پام و يه ليس محكم روش زد كه يه اه بلند و كش دار كشيدم و چشماشو ديدم كه از زير شيطون نگاهم ميكرد با ليسيدنش همزمان دستشو گذاشت بالاشو ميماليد و بوسه هاى كوچيك ميزد منم دستمو توى موهاش فرو برده بودم و ميكشيدم و سرشو بين پام فشار ميدادم تا اينكه انگار از بالاى بلندى پرت شدم پايين و بدنم شروع به لرزيدن شديد كرد و خالى شدم با ارضا شدنم يه بوس روى كصم زد و من بلند شدم و لباشو بوسيدم و رفتم پايين كه همون موقع سريع تيشرتشو از تنش دراورد و بعد سر منو به كيرش از روى شلواركفشار داد معلوم بود كه ديگه طاقت نداره براى همين من كيرشو دراوردم و با ولع براش ساك ميزدم و ميكردم توى حلقم و درش مياوردم كمكم كرد كامل شلواركشو دراوردم و بعد بهم گفت كه 69 بشيم بهش گوش كردم و روى بالاى سينش نشستم ترشحاتمو با دستش ماليد با كصمو بعد با انگشتش دور كونمو ماساژ داد و بعضى وقتا ميكرد داخل بهم گفت برم بالا تر و بعدهمزمان با ليسيدن كصم انگشتشو فرو ميكرد توى كونم و تلمبه ميزد اونقدر توى حال خودم بودم بعضى وقتا ميرفت براش ساك بزنم قبل از اينكه به اوج برسم بلندم كرد و بلند شد و اومد روم و گفت عه رها كاندوم نداريم كه من اشاره كردم كه از توى كشو ميز كنار تخت برداره از اينكه من فكرشو كرده بودم نيشش باز شد و كاندومو برداست و قبل از اينكه بازش كنه خم شد و پيشونى و بعدش لبامو كوتاه بوسيد و باز گفت رها مطمئنى ؟ من سرمو تكون دادم و بعد گفتم فقط اروم و بعد من گفت تمومش كنه گوش ندهاونم كه از من مطمئن شده بود كاندومو با دندونش باز كرد و كشيد سر كيرش الان كه دارم مينويسم براتون حتى با ياداوريشم بدنم داغ ميشهپاهامو از هم باز كرد و بين پام قرار گرفت سر كيرشو روى كصم بالا پايين ميكرد و من اه ميكشيدم و ناخونامو روى بدنش ميكشيدم چند ضربه كوچيك روى كصم زد و بعد خم شد و سرشو فرو برد توى گردنمو سر كيرشو واردم كرد دردى نداشت و خوب بود گردنمو ميبوسيد و گوشامو ليس ميزد بعد اروم اروم نصفشو تقريبا كرد داخل كه من يه درد خفيف داشتم و يه اخ كوچيك گفتم اونطورى كه انتظارشو داشتم شديد نبود و يكمى نگه داشت و بعد دراورد بيرون نور اتاق كم بود ولى من خودمو يكمى بلند كردمو رد خون كميو روى كاندوم ديدم دوباره خوابيد روم و لبامو بين لباش كشيد و باز سرشو ماليد روى كصم و فشار داد داخل باز تا نصفه كرد و نگه داشت يه درد همراه با لذت داشتم بعد كم كم همرو كرد داخل و سرشو بلند كرد و تو چشمامو نگاه كرد اروم پرسيد خوبى ؟ با سرم تاييد كردم كه اره كه اروم ضربه اولو زد يه اخ گفتم و ناخونامو روى كمرش كشيدم يكم نگه داشت و ضربه دوم و زد و همينطور چند بار ادامه داشت ديگه هيچ دردى نداشتم و فقط لذت ميبردم و صداى اهم دوباره بلند شده بود ضربه هاشو تند تر كرده بود و وسطاش لبا و گردنم و بالاى سينمو ميبوسيد دستشو گذاشت بالا كصم و ميماليد واقعا لذتش غير قابل توصيفه با ماليدنش ارضا شدم بدنم لرزيد و پاهام دور كمرش قفل شد اون كه متوجه شد انگشت شصتشو گذاشت رو لبامو من براش مك ميزدم كه اون ضرباتشو تند تر و محكم تر كرد و بعد از حالت چهرش متوجه شدم كه دارم ارضا ميشه و بعدش چند ثانيه توقف كرد بعد كيرشو دراورد و كاندومو از رو كيرش كشيد خم شد و پيشونى منو بوسيد و با دستمال كاغذى يكمى خون بود و ترشحات بين پاى منو پاك كرد و بعد كنارم دراز كشيد و بغلم كرد منم سرمو گذاشتم رو سينش و بابت لذتى كه بهم داده بود ازش تشكر كردم اونم موهامو بوسيد بعد از حدودا ده دقيقه هر دومون خوابيديمصبح كه بيدار شدم نميتونستم خوب راه برم و يكمى ضعف داشتم اهورا واسم صبحونه رو اورد توى اتاق و بعد كمكم كرد تا تو حموم برم خودم به دوش كوچيك گرفتم و با ريختن اب گرم روى بدنم همه خستگيام از بين رفت بعدم كه اومدم بين بچه ها مشخص بود ديشب نزاشته بودم بخوابن 😅نسيم با حالت تيكه دار به كبودى هاى روى گردنم بهم گفت كه مث اينكه ديشب خيلى خوش گذشته منم با لحن خودش بهش گفتم اره ايشالا براى شما 😊دو روز ديگه اونجا مونديم و بعدش برگشتيم اما ميتونم بگم اون شب و اون چند روز بهترينه بهتريناى زندگيم بودننوشته: Raha

108