اخرای پاییز بود ، نفس نفس زنان از راه پله خودمو به کوچه رسوندم،هوا تاریک و سرد بود و وسط کوچه چنتا جوون تو پیت اتیش روشن کرده بودن،یهو ترسم تشدید شد که نکنه رفیقای کوروش باشن،ولی به خودم دل داری دادم و سعی کردم از بینشون رد شم،خب چیز جدیدی نبود، مثل همیشه با چنتا تیکه و متلک از بینشون رد شدم،احساس کردم گوشیم میلرزه از جیبم درش اوردم ولی انقدر ترسیده بودم که حتی نمیتونستم لرزش صدامو از بین ببرم ،همین شد که جواب تلفن ندادم،حتی یادم نمیاد کی زنگ زد،خودمو به خیابان اصلی رسوندم و تاکسی گرفتم و رفتم خونه.همین که وارد خونه شدم پوتانای پاشنه دارمو از پام در اوردم و گذاشتم بغل در و رفتم تو اتاق و خودمو پهن تخت کردم؛واقعا چرا باید صمیمی ترین دوستم همچین کاری باهام میکرداون ۲ تا پسر کی بودن تو خونش که قصد تجاوز ب منو داشتن؟من به کوروش اعتماد داشتم و حاضر بودم براش هر کاری بکنم ،رابطمونم خوب بود و دلیلی نداشت اون ادمارو بفرسته که منو تو خونش لخت کننهرچی بیشتر سعی میکردم ذهنمو اروم کنم بیشتر اون لحظه هایی که اون عوضیا خفتم کرده بودن ازارم میدادکاش خود کوروش این کارو باهام میکرد و بهم تجاوز میکرد ، ولی خب از دستشون تونستم فرار کنم و نتونستن بهم دست بزنن حرومزاده ها.خیلی تو ذهنم تصور میکردم ک وقتی وارد خونه بشم کوروش ب یه بهونه ای سعی میکنه بهم تجاوز کنه و خب منم بخاطره حسی که دارم از سکسی ک با تجاوز شروع بشه خوشم میاد ،یه جورایی یه فانتزیه برام ولی خب تاحالا که همچین اتفاقی برام نیوفتاده.یکم ذهنم اروم تر که شد خودمو جمع کردم و جلو ایینه به اندامم نگاه میکردم ،خیلی تحریک کننده بود مخصوصا اون شلوار جین جذبی که چند سانت مچ پامم خالی گذاشته بود و چنتا زاپ ریز روش بود.هنوز استرس تو وجودم بود ولی برام عادی شده بود این صحنه ها چون چند باری هم قبلا میخواستن بهم تجاوز کنن ولی من با اسپری فلفل از خودم دفاع کردم و فرار کردم، نصبت ب دفه هایه قبل که ادمای کر و کثیف و سن بالا بودن فرار از دست این دوتا بچه ۱۷ ۱۸ ساله برام اسون تر بود ولی خب اینا درو قفل کرده بودن و مجبور شدم با دادو بیداد همسایه هارو خبر کنم و به هر ترتیبی ک شده درو باز کنم و فرار کنم ؛از دختر بودنم احساس حقارت میکنم از اون اوایل همیشه درگیر مریضای جنسی شدم تا الان ،هرچند کسی بهم دست نزده ک از زرنگی خودم بوده ولی هیچوقت این شرایط نمیتونه واسه یه دختر معمولی و اروم باشه…احساس سنگینی و استرس داشت دیوونم میکرد که به فکرم اومد برم حموم ،رفتم وانو با اب گرم پر کردم و حوله و لوسیون و شامپو و همه لوازممو اماده کردم و شروع کردم به در اوردن لباسام.درسته این شلوارای تنگ خیلی جذابن ولی همیشه موقع پوشیدم و دراوردن گیر میکنن به باسنم و یه رب طول میکشه تا این عملیت سختو با موفقیت به اتمام برسونم.وقتی شلوارمو دراوردم تو ایینه به خودم نگاه میکردم با اون تیشرت صورتی و جورابای سفید ساق بلند خیلی سکسی شده بودم جلوی ایینه ناخودآگاه دستمو کشیدم رو شکمم و سینه هام نفهمیدم چی شد که اهه کشیدم ،احساس شهوت بهم دست داد و تا به خودم اومدم دیدم رویه تخت دراز کشیدم و یه بالشت گذاشتم زیر کصم و دارم خودمو بهش میمالم،اخخ چه حس عجیبیه وقتی اون احساس سوختگی و لطافت به شهوت تبدیل میشه ،جورابامو از پاهام دراوردم و حالت داگی بالشتو گذاشتم زیر کصم،هرچی بیشتر میخواستم اروم انجامش بدم بیشتر وحشی میشدم و صدای اهه اهه کردنم بیشتر حشریم میکرد،دوست داشتم همونجا بالشت کیر در میاورد و منو میکرد ولی خب نمیشد واسه همین یه بالشت سفت پیدا کردم که نوکش تیز باشه ولی حسمو پروند چون خیلی زبر بود.بعد از چند دقیقه استراحت از جام بلند شدم و رفتم حموم،اب همینطور داشت از وان میریخت بیرون و من اصلا متوجه نشده بودم ،شیر ابو بستمو وارد اب گرمی شدم که از نیم ساعت پیش تو وان جا خوش کرده بود،این شهوت لعنتی بد جوری اسیر خودش کردتم…تا گرمای ابو حس کردم بدنم شل شد و احساس کردم تو ناحیه پایین تنم داره یه موجی جریان پیدا میکنه،پاهامو چسبوندم به هم و بدنمو کش و قوص دادم و این جریانو بیشتر احساس کردم ،خیلی سعی کردم که به خودم دست نزنم ولی این حس خیلی قوی تر از من بود و شروع کردم به لمس کردن بدنم،از مچ پام شروع کردم و وقتی به باسنم رسیدم موجی که تو بدنم بود بیشتر شد با نفسام اه میکشیدم ،اب داشت کار خودشو میکرد و هر لحظه بیشتر منو تو جریان شهوت قرار میداد تا اینکه پاهامو از هم باز کردمو کصم شیر ابم باز کردم و کصمو گذاشتم زیر فشار اب گرم،یه حس عجیبیه انتظار نداری حال بده ولی یهو میبینی به اوج لذت رسیدی،داشتم بدنمو لمس میکردم که عضله های پام صفت شد و نزدیک و نزدیک تر میشدم به ارگاسم،چشمامو بسته بودم و به کوروش فکر میکردم که کاش امروز عوضی بازی در نمیاورد و اون کارو باهام نمیکرد ، تا خواستم به سکس باهاش فکر کنم تصویر خوبی ک تو ذهنم داشتم ازش از بین رفتو بدم اومد ازش،تو همین حین به ارگاسم رسیدم و خیلی دمغ و بی حال تو وان ولو شدم،…نوشته: کوروش
91