سکس با دوست دختر قبلی

توی خونه بودم و داشتم اتاقم رو مرتب می‌کردم که صدای چرخیدن کلید توی در رو شنیدم. نگاه کردم دیدم دوست دختر قبلیم اومد تو.گفتم: تو اینجا چه غلطی می‌کنی؟-اومدم با هم حرف بزنیم-من اصلاً علاقه‌ای ندارم با تو صحبت کنم-منم ازت نپرسیدم علاقه ای داری یا نه!دامنش رو بالا زد و گفتکس من همیشه باعث می‌شه تو راست کنی. مهم نیست خودت بخوای یا نه. این ساده ترین مثاله واسه اینکه بدونی منم که تو رو کنترل می‌کنم. تو دوباره برمیگیردی و با من خواهی بود و یاد میگیری که کی رئیسه.من بر خلاف میل خودم داشتم راست می‌کردم. نزدیکم اومد و دست راستشو آروم گذاشت روی آلتم. و شروع به مالوندنش کرد. یه پوزخند زدم و گفتمفکر میکنی اینکه تو باعث میشی من راست کنم دلیل اینه که میتونی به من مسلط باشی؟!؟گفت:“نه…من فکر میکنم میتونم تو رو کنترل کنم…….با کمک……”دست چپش رو گذاشت روی شونم. دست راستش رو هم آروم برداشت و اونم گذاشت روی شونه م.“!!اینا”به محض اینکه کلمه ی “اینا” از دهنش خارج شد احساس کردم خایه م منفجر شد. با زانو زده بود تو تخمم. یه شوکی بهم وارد شد. نه میتونستم حرف بزنم نه میتونستم تکون بخورم نه حتی میتونستم بیفتم رو زمین. بعد از یه مدت کم کم داشتم از شوک در میومدم که ضربه ی دوم رو محکم تر زد و بعد از ضربه زانوشو به سمت بالا هل داد و تخمام کش اومد. دوباره همون حالت شوک بهم دست داد. اون میدونست که این درد باعث میشه من فلج بشم و میتونست تا هروقت که دلش میخواد این وضعیت رو ادامه بده و من رو به حالت فلج نگه داره.بار سوم که زانو زد تو تخمم دستشو از رو شونه هام برداشت و منم نتونستم تحمل کنم و از هوش رفتم. احتمالاً چند دقیقه بیهوش بودم و وقتی کم کم به هوش میومدم دیدم حس کردم نشسته روی سینم. زانوهاش دو طرف سرم بود و چوچول فوق العادش فقط چند سانتی متر با دهنم فاصله داشت. سوتینش رو هم باز کرده بود و سینه های بزرگش آزاد بودند با نوک های قهوه ای سفت بی نظیرشون. راستش تنها دلیلی که این همه مدت باهاش بودم بدن خوش تراشش بود. کم کم احساس کردم بر خلاف درد تخمام کیرم احساس خوبی داره…چون داشت با دست میمالیدش.گفت پس بالاخره به هوش اومدی! نزدیک بود آبم بیاد که یک دفعه با مشت چنان کوبید تو تخمام و بهشون کرد که دوباره از هوش رفتم.بعد از مدتی به هوش اومدم و دیدم کاملاً نشسته روی صورتم. با یه دستش موهامو گرفته بود و به کسش فشار میداد و میگفت بلیسش. سرمو تکون دادم و دهنم رو آزاد کردم و گفتم “من عمراً تو یکی رو ارضا نمی‌کنم!” با یه دست دیگه ش دمبال بیضه هام گشت و منم سعی میکردم خودمو ول کنم از دستش. پاهامو میبستم و باز میکردم و تکون میخوردم. فکر میکردم الانه که دوباره یه مشت حواله تخمم کنه. ولی اون رگی به که تخمام وصل میشه رو پیدا کرد و به طور ناگهانی فشارش داد. یک دفعه کیرم به قدری سفت شد که از درد به خودم میپیچیدم. انگار توش پر خون شده بود و میخواست منفجر بشه. اون دوباره گفت “بلیسش.” منم گفتم نمیلیسم. با قدرت بیشتر همون رگ رو فشار داد. دردش غیرقابل تصور بود. این بار علاوه بر درد وحشتناک آلتم تخمام هم یه جوری شده بود که انگار میخوان قطع بشن و بیفتن. درد تا شکمم پیچیده بود.دیگه به غلط کردن افتادم و حاضر بودم هرکاری بکنم که دردش متوقف بشه. شروع کردم به لیسیدن کسش. اونم شروع کرد که مالوندن کیرم. تحریک شده بود و بالا پایین میرفت. من یکهو ناخودآگاه گفتم آه داره میاد! تا این گفتم یک دفعه از رو صورتم پاشد و با دستش کیرم رو گرفت و شرع به جق زدن کرد برام. با یه دست دیگه هم بیضه ها مو آروم مالش میداد. اولین جهش منی که ازم خارج شد یک دفعه دیدم رو زانوش چپش خم شد و با زانوی راست کوبید تو تخمم. آبم چنان با فشار پاشید بیرون که تا حالا تو عمرم همچین چیزی ندیده بودم. دوباره دوباره…سه بار با زانو محکم زد وسط تخمام. درد وحشتناک و شهوت و حس ارگاسم با هم قاطی شده بود هیچوقت همچین حسی رو تجربه نکرده بودم.وقتی تموم شد دوباره دست به تخمام برد و اون رگ رو پیدا کرد. ولی این بار فشارش نداد. گفت حالا تو باید برگردی و با من باشی و من هم رئیس هستم. حالا پاشو برو این کثافت کاری هاتو پاک کن و با هم صحبت می کنیم.همه چیزو پاک کردم و لباسامو عوض کردم و اونم لباسشو پوشید و نشستم رو به روش.شروع کرد:از خودت نپرسیدی چرا وقتی بار اول بیهوش شدی من کسمو آوردم جلو صورتت و با مالوندن کیرت به هوشت آوردم؟ چون میخواستم بفهمی که یه زن به شما مردا غلبه داره. میدونم این وضعیت تا یک هفته ادامه داره. چون من تجربه دارم و رو پسرای دیگه هم امتحان کردم. منظورم از وضعیت اینه که تو به محض اینکه تحریک جنسی میشی تخمت به شدت امروز درد میگیره. توی بیچاره هم چاره ای نداری که جق بزنی واسه اینکه درد تخمت از بین بره و تو میشی پسر کوچولوی جقی من که دیگه هیچوقت نمیتونه درست و حسابی یه سکس داشته باشه. وقتی بعد از یک هفته این حالتت از بین رفت، من دوباره میام و همین بلاهای امروز رو سرت میارم.منم گفتم حرفت خیلی مسخره است. امکان ندارهاون گفت “میدونستم باور نمیکنی” و بعد پاهای کشیده و خوشگلش رو از هم باز کرد و کس بزرگ و حشریش رو بهم نشون داد. به محض اینکه یه کم باهاش بازی کرد چنان دردی تو خایه هام پیچید که انگار یه لگد دیگه خوردم. بی اختیار شروع کردم به جق زدن و از شدت درد اشکم داشت درمیومد. نمیخواستم این کارو بکنم ولی چاره ی دیگه ای نداشتم. زدم تا یه بار دیگه خالی شدم.گفت “خب…بهتره حرف گوش کن و مودب باشی وگرنه کیرتو میبیرم که جق هم نتونی بزنی و تا آخر عمرت با درد تخمات زندگی کنی.”حالا اون هفته ای یک بار میاد و همین کارا رو باهام میکنه. من چه بخوام چه نخوام باید هروقت بگه براش جق بزنم. باید تخمام رو در اختیارش بذارم. باید هرکاری اون میگه بکنم چون همونجوری که خودش گفت بهم فهموند اون رئیسه.نوشته: pariay88

71