داستان سکس اول سحر

سلام من سحر هستمو الان که این داستان رو واستون می‌نویسم۲۱سالمه ،این ماجرا بر میگرده 7سال پیشه وقتی۱۴سالم بود،من تپلم و قد متوسط دارم پوست سفید.چشم قهوه ایی،موهامم مشکی و بلند که تا وسط باسنم می رسید،دیگه خودتون تصور کنید یه دختر ۱۴ ساله تپل با رون و باسن گوشتی و سینه های جذاب بادکنکی، که تازه به بلوغ رسیده چه طوریه ،هنوز که هنوزه خجالتی و کم رو هستم چه برسه به اون موقع،برادر خواهر ندارم و تک فرزندم بگذریم بریم سر اصل داستانما ساکن تهران هستیم و اون سال تابستون بود و قرار شد بریم شمال یه مدت بمونیم منم خوشحال که آخ جون دریا،اما نمیدوستم که قراره اولین سکس زندگیم و چه اتفاقایی برام بیوفته.بابام اونجا کار داشت و برای قلبش پیش یه دکتر میرفت که آدرسشو دوستش داده بود،ما راهی شدیم و شب رسیدیم شمال قرار شد تا پایان کاره بابام بمونیم و خونه ی دوستش بمونیم که اسمش تیمور بود .رفتیم خونه ی اون بمونیم.یه خونه ویلایی بود خوشگل بود و بزرگ،دوست بابام یه پیرمرد حدود ۵۵ ساله یکم چاق شکم داشت قشنگ موهای سینش زده بود بیرون از پیراهنش.یه ریش پرفوسوری جو گندمی با کله تاس،که طلاق گرفته بود و بچه‌هاش خارج بودن،تا منو‌دید بغلم‌کرد لپمو بوسید رفتیم داخل شام خوردیم و خوابیدیمصبح که شد من با کلی ذوق و شوق رفتم بیرون و میچرخیدم کیف میکردم اومدم خونه گفتم پس دریا کو؟ بابام گفت از اینجا دیده نمیشه و ما دریا شاید نریم من حالم خوب نیست.من گریه کردم که بریم بریم بریم.مادرم گفت سحر جون،دخترم ما واسه تفریح نیومدیم اومدیم دکتر واسه بابات.تیمور یهو گفت سحر جان گریه نکن من میبرمت دریا.بابام گفت نه تیمور خان ولش کن هر روز با خودمون میبریمش و برمیگردیم اگر دریا نزدیک بود میبریمش ببینه و نمیخواد مزاحم تو بشه.تیمور گفت نه بابا منم تنهام و از خدامه سحرخانم پیشم باشه،تازه منم خیلی وقته کنار دریا نرفتم.نگام کرد گفت مگه نه عمو؟ منم نمیدونستم چی بگم زیاد باهاش جور نبودم و یهو از دهنم پرید گفتم آره.بابام گفت پس هر جایی عمو گفت برو و به حرفش گوش کن شیطونی هم نمیکنی.مامانم گفت تیمور خان اگر بردیش دریا نزار بره تو آب من خیلی میترسم.تیمور گفت باشه من بچه داری خوب بلدم و سحر خانم هم بچه نیست ماشالله خانمی هستش واسه خودش.اون روز مامانم اینا رفتن و من و تیمور خونه بودیم باهاش گرم گرفتم و گفتم عمو بریم دریا دیگه.گفت هوا خرابه بزار آفتابی که بود میریمتیمور هی میومد پیشم حرف میزد و عین هم سن هام رفتار میکرد و باعث شد دیگه کمتر معذب باشم.مامانم اینا غروب اومدن و تیمور داشت تو حیاط داشت درختا و درست میکرد.بابام خوابید و مامانم گفت عمو رو اذیت نکردی که گفتم نه.تیمور اومد گفت نه سحر خانم مثل ماهه منم تنها نبودم و کلی حرف زدیم.فردای اون روز مامانم اینا رفتن و گفتن که اگر داخل دریا نرم و…بابام باید هر روز میرفت و دکتر قلبشو معاینه کنه و هر روز نوار قلب بگیرن.آخه بابام اون سال قلبش خیلی درد میکرد و خطرناک بود.چربی و قندم داشت.ساعت 9 بود و من خوشحال بودم که آفتاب شده و دریا رو بذاره ببینم.تیمور اومد گفت حاضری؟گفتم آره گفت بیا عمو رو بوس کن بریم.رفتم بوسش کردم اونم عوضی لبمو ماچ کرد رفتیم سوار ماشین شدیم.من یکم معذب شدم لبمو بوسید اما بیخیال شدم تنها فکرم دریا بود.حرکت کردیم و گفت سحر دوس داری بری داخل آب؟گفتم آره گفت پس بین خودمون بمونه میبرمت تو دریا و نگو که رفتیم.گفتم باشه.توی دلم قند آب میکردن.رفتیم دم یه فروشگاه پیاده شد و اومد یه شرت سفید مایو داد بهم.من تعجب کردم گفتم این چیه.گفت مایو واسه شنا دیگه.گفتم من که لباس دارم.گفت نکنه میخوای بفهمن داخل آب رفتیم؟ هیچی نگفتم و رفتیم.مایو رو دیدم وای از این هفتی ها بود و واسه من خیلی تنگ.غصه ام گرفت یه لحظه.رسیدیم لب دریا.خلووووووت بود.اومدیم پایین دیدم پرنده پر نمیزنه.گفت بیا آوردمت جایی که کسی نبینه تورو و راحت باشی.تو دلم گفتم پس خودت چی آخه؟! رفتم کنار آب و کیف میکردم.برگشتم دیدم تیمور فقط شرت پاچه دار سفید و لخته و وااای خجالت کشیدم وسط پاشم کیرش تابلو بود.با شکم و سینه پر مو اومد سمتم گفت لباساتو دربیار مایو تنت کن بریم تو آب.من من من من کردم.گفت سحر عمو زود باش. گفتم عمو من خجالت میکشم ،بهم گفت: خجالت نداره من که عموتم ببین منم لباسامو درآوردم !وای خیلی سخت بود.بلوزمو دراوردم زیرش سوتین نداشتم سینه هام کاملا لخت بود .نگاهای تیمور داشت عذابم میداد وای شلوارمو کشیدم پایین دیدم کیرش سیخه اما هیچی نگفتم.گفت برو پشت ماشین شرتتو دربیار مایو تنت کن.رفتم مایو رو تنم کردم واااای قلبم داشت درمیومد مایو خیلی تنگ بود قشنگ چاک سینه هام معلوم بود کونم چسبش بود همش بند مایو می‌رفت لای کونم چاک کسمم رو مایو معلوم بود.انگار هی چی تنم نیست.یه لحظه خواستم گریه کنم از استرس و…اما گفتم خوبه کسی نمیفهمه.رفتم پیشش و تنم می لرزید تیمور بدجور تماشام میکرد.حس میکردم لخته مادرزادم خجالت میکشیدم جلوش … یه دستمو گرفته بودم جلو سینه هام یه دستمو جلوم اومد جلو دستمو گرفت رفتیم تو اب.تا جایی که نصف تو اب بودم موج میز تو سینه هام من جلو بودم تیمور از پشت منو گرفته بود کیرشو لای کونم حس میکردم یکم که رفتیم جلو تیمور گفت عمو اینجا خطریه بیا بغلم یوقت زیر پات خالی نشه.گرفت منو بغل کرد پاهامو دورش حلقه کردم گردنشو گرفتم با دستم قلبم میکوبید.اونم دو دستش رو لپ کونم بود وای تنش پر پشم بود و من ترس تمام بدنمو گرفت و اونم هی دست میکشید رو کونم.اولین بارم بود بغل یه مرد هستم کیرشو از توی شرتش زیر آب آورده بیرون مایو منو هی با دستش به یه سمت جم کرد و یه جوری وانمود میکرد که کار اون نیست.یکم اورد پایین منو وای یه چیز داغ سفت میخورد وسط کونم. درست روی سوراخ کونم انگار من رو اونم.میدونستم کیرشه و چه خبره اما لال بودم انگار.بیشتر رفت تو آب.وای چجوری بهش میگفتم کونمو ول کن آخه با دستاش کونمو گرفته بود توی مشتش.بعد کلی آب بازی و مالیده شدن توسط تیمور و زبون ریختنش اومدیم بیرون آب.کیرش سیخ بود. شرتش از این سفید های نازک بود سر کیرش زیر شورت کاملا تابلو بود .رفتم لباسامو پشت ماشین عوض کردم سوار شدیم رفتیم سمت ویلا ، گفت سریع باید تن و موهاتو بشوری توش شن ریخته .رفتیم خونه گفت بدو بریم حموم.وای خدا این چی میگه گفتم خودم میرم گفت نمیخواد سحر جون عمو باید سرتو خوب بشورم برات.وای خدا چکار کنم داشت لخت میشد.پاهام می لرزید اما گفتم میرم سریع میام بیرون اینکه لختمو دیده.لخت شدم با یه شرت بدون سوتین رفتیم حموم.زیر دوش بودیم چشمم به کیرش بود سییییخ زیر شرت تابو بود.نازم میکرد بوسم میکرد بغلم میکرد لبمو بوسید فهمیدم که بله دخلم اومده این منو میکنه.نمیدونستم چکار کنم.گفت مینا نترس اینا رازه بین ما.گفتم عمو خجالت می کشم.گفت این کارا عادیه همه میکنن فقط تو صبر کن نگا کن.وای خدا سینمو لیس میزد.داشت گریم می گرفت گفتم عمو ولم کن این کارا زشته گفت نه دخترم این عادیه.وای شرتشو دراورد کیرش سیاه بود دورش پر مو بود با رگ های برجسته که دور کیرش رو احاطه کرده بود بیشتر از سر کلاهک کیرش ترسیدم که مثل سر قارچ بود که کاملا شقه شقه بود اولین بار که کیر مرد رو می‌دیدم تا دیدم گفتم عمو ولم کن توروخدا.بغلم کرد گفت آخه تپلیه من نترس این کیر مرده و شرتمو یه دفعه کشید پایین جیغ زدم دهنمو گرفت گفت ساکت عه.ببین خوشگلم این کارا طبیعیه تپلیه من.کسمو نشون داد گفت این مال وقت عروسیه و کونمو دست زد گفت اینم آزاده.کیرشو آورد جلو گفت اینم چیزیه که همه دخترا باهاش حال میکنن.گریم گرفت بغلم کرد بوسم میکرد.هی تلاش میکردم که از حموم برم بیرون دستشو برد کسمو می مالید لال شدم هیچی نگفتم گفت هر کاری کردم فقط نگا کن.تنمو لیس میزد حس عجیبی بود یعنی من دارم سکس میکنم؟ عین مترسک وایساده بودم پشتم بهش بود جیک نمیزدم.دستش رو کسم بود می مالید کل تنم مور مور میشد نشسته بود لپ کونمو بوس میکرد هی قربون صدقم میرفت.هی زبونشو میکشید وسط باسنم نمیدونم چرا نمی تونستم حرف بزنم.گفت مینا بیا اینو بگیر دستت نظرتو بگو.برگردوند منو دستمو گرفت کیرشو داد دستم قلبم داشت از دهنم درمیومد کیرش سفت بود و داغ اونقدر کلفت بود که وقتی دستمو دورش حلقه کردم انگشتام به هم نمی‌رسید دستشو گذاشت روی دستمو هی دستمو روی کیرش عقب و جلو میکرد اونم داشت سینمو لیس میزد وای موم سیخ شده بود پاهام شل شد.لای پاهامو کف زد زانو زد کیرشو از عقب لای پام گذاشت گفت پاهاتو چفت کن و بغلم کرد گردنمو میلیسید یه دستش روی سینه هم بود می‌مالید اون دستش هم روی شکم گذاشته بود میمالید کیرشو هی لاپام عقب جلو میکرد فقط از جلو می‌دیدم که کلاهک سیاه و کله قارچی تیمور چه طوری چاک کسمو باز می‌کنه دوباره می ره عقب موهای کیرشو کاملا لای کونم حس میکردم همش گردنم بوس میکرد صدای نفس نفس زدناش هنوز توی گوشمه یکم تو همین حالت کیرش و عقب جلو کرد منو برگردون و از جلو دوباره کیرشو لای پام کرد یهو انگشتشو فرو کرد کونم من گفتم عمو نکن دردم اومد و کونمو سفت کردم گفت شل کن گفتم عمو دردم میاد بخدا.گفت الان آروم میشه.شل کردم انگشتش تو کونم بود و یواش عقب جلو میکرد منم بی حرکت بودم کیرش لای رونم بود و نگا میکردم کسم داغ شده بود کم کم انگشتش روان شد و منم دروغ چرا هم میترسیدم هم داشتم لذت میبردنم و اولین بار توی عمرم بود که داشتم همچین حسی رو تجربه میکردم ،خلاصه حس وحالی داشتم و یهو تنم لرزید و خون به مغزم نرسید کسم خیس شد زیر شکمم یه چیز مثل نبض میزد بوسم کرد گفت ای جونم کیف داد؟با سر گفتم آره.یهو کونم درد گرفت نگو انگشت دوم رو توم کرد سفت کردم نگاهم کرد شل کردم.بعد چند دقیقه انگشتشو درآورد سرمو سریع شست با حوله خشکم کرد و خودشم همینطور و منو برد داخل اتاق فکر کردم همون لاپایی میکنه.دمر خوابوند منو رو تخت کونمو باز کرد و سرشو گذاشت رو کونم و سوراخمو لیس میزد یه حس عجیب داشتم یکم خورد و بلند شد حس کردم سوراخم خیس شد دیدم داره آب دهنش و میماله روی سوراخم کنارم دراز کشید انگشتشو فرو کرد و دردم گرفت و خودش داشت با کیرش ور میرفت روم نمیشد نگاش کنم اما اون هی قربون صدقم میرفت انگشت دومشو فرو کرددردم اومد گفتم عمو خیلی دردم میاد.گفت اولین دفعه دردت میاد تحمل کن عزیزم.از سر کیرش آبی شفاف راه افتاده بود بلند شد رفت پشتم گفت با دستت کونتو باز کن.فهمیدم این میخواد کونمو بگاد دلم میخواست در برم اما دستمو بردم باز کردم کیرشو رو سوراخم می مالید بعد با دستش از بیخ خایش دستشو کشید تا سر کیرش هرچی آب توش بود ریخت روی سوراخ کونم سر کیرش خیلی داغ بود هی میمالید روی سوراخم منم از ترس یخ کرده بودم دست و پام مثل بید میلرزید دوباره سرکیرشو با آب دهنش خیس کرد سرشو گذاشت روی سوراخ کونم سرشو فشار داد دردی گرفت که حد نداشت سفت کردم داد زدم سریع بغلم کرد گفت تحمل کن عمو زود تموم میشه گریم گرفت .بلند شد رفت گوشیو آورد توش سوپر داشت گذاشت جلوم گفت ببین و فقط شل کن.وای یه زنه بود داشت کون میدادیکم خیالم راحت شد که ضرری ندارهدوباره نشست روی پاهام سرشو فشار داد من از درد اشکم درومد سرش کیرش یهو وارد کونم شد گریم گرفت.خیلی درد داشت دستمو به پشت گذاشتم رو شکمش ،با این کار میخواستم کیرش بیشتر از این نره توی کونم ،دستمو با دستش گرفت دوباره کیرشو فشار داد تو کونم ،وای انگار دارم پاره میشم بغلم کرد خوابید روم و لپمو بوس میکرد و یواش یواش یواش کیرشو فرو میکرد دردم میومد تختو چنگ میزدم وای از کون دردی داشتم بی نهایت.کوننمو سفت کرده بودم هی تلاش میکردم از زیرش دربیام اما نمیشد تیمور میگفت عمو شل کن اما من نمیکردم سر کیرش داشت پارم میکرد دست انداخت لپ کونمو گرفت دستش فشار میداد و هی میگفت شل کن عمو جون.شل کردم وایییییی سانت به سانت میرفت داخل من بال بال میزدم اونم هی بوسم میکرد لاله گوشمو میخورد جون گفتنش هنوز تو گوشمه.انگار کیرش تمومی نداشت هی وارد کونم میشد و من گریم درومد کثافت خوب بلد بود چکار کنه دستشو برده بود کسمو می مالید یواش یواش کیرشو جا میکرد تا اینکه گفت عمو جون فقط یکم مونده تحمل کن و با وزنش جا کرد طوری که سنگینی بیضه هاشو روی کسم احساس کردم .وای که چه دردی داشت گریه میکردم چشام یه لحظه سیاهی رفت و اون تند تند کسمو میمالید از شدت درد بی اختیار ادرارم ریخت باورم نمیشد اون کیر سیاه کله قارچی توی سوراخ کون نحیف من تا ته رفته. حدود یه دقیقه فقط تا ته کرده بود توی کونم و محکم منو بغل کرده بود و کیرش رو هیچ حرکتی نمی‌داد و فقط منو می‌بوسید و بعد در حالی که قربونش صدقم می‌رفت کیشو یواش یواش عقب و جلو میکرد شروع کرد به تلمبه زدن من هم داشتم از درد بخودم پیچیدم بدن مو دارش کمرمو قلقلک میداد.بعد چند دقیقه یه ذره دردش کم شد و قشنگ حس میکردم رفت و آمد کیرشو داخل کونم.صدای کرم و شلخ شلخش میومد.حس مدفوع شدید داشتم و نیاز به دستشویی.اما چه میکردم که باید سکس میکردم،یادم نیست چقدر طول کشید واسه من که زیاد بود.فقط هق هق میزدم و اونم روم بود تلمبه میزد یهو داخل کونم انگار آتیش گرفت پمپاژ شدن آبش رو با تمام حس درک کردم نبض زدن کیرش و کاملا توی کونم حس میکردم لپمو اینقدر بوس میکرد حد نداشت. روم بی حال افتاد کیرش هنوز توی کونم بود کیرش یواش یواش شل شد از توی کونم اومد بیرون بلند شدم دویدم دستشویی .سوززززش داشتم تو دستشویی تا زور زدم به اندازه نصف استکان آب سفید شیری رنگ از تو کونم اومد بیرون سوراخ کونم باز مونده بود اومدم بیرون دیدم لخت مادرزاد جلوم واساده گفت سحر تپلیه من حالش خوبه:؟ جوابشو ندادم اومد بلندم کرد و زبون ریخت.لباس تنم کرد سوار ماشین شدیم کونم خیلی درد میکرد اصلا نمی‌تونستم روی صندلی ماشین بشینم، منو برد بیرون کلی خرید کرد بعدشم رفتیم رستوران اونجا گفت هرچی دوست دارم سفارش بدم و زبونمو بست تو راه برگشت تو ماشین هی میگفتم یه وقت به بابا و مامانت چیزی نگی ها اینا بین منو تو رازه .شب موقع خواب فقط تو فکر سکس بودم که ینی من سکس کردم؟ و یا گناه کردم.و یا نکنه کسی بفهمه و …‌فردای اون روز دوباره مامان بابام رفتن بیمارستان منم همش بهونه میگرفتم که باهاشون برم ولی مامانم میگفت بیمارستان جای من نیست آخه اونا که نمیدونستن دیروز چه بلایی سرم اومده مامانم بهم گفت عمو رو اذیت نکنی تیمور هم میگفت این چه حرفیه ما باهم کلی دوست شدیم مگه نه سحر خانم ،منم از خجالت گفتم اوهوم… خلاصه سرتونو درد نیاورم مامان و بابام رفتن باز من موندمو تیمور توی ویلا میترسیدم باهام سکس کنه اما نکرد و فقط ازم خواست با یه شرت فقط داخل خونه بگردم و براش برقصم همین.خودشم با شورت روی کاناپه نشسته بود کلاهک کیرش کاملا زیر شرتش معلوم بود. بدون توجه به اتفاقات دیروز بهش گفتم عمو کی میریم دریا ؟اخه نمیخواستم تو خونه باهاش تنها باشم ،گفت میریم عمو جون الان که سر صبحه بهم گفت بیا کنارم روی مبل بشین منم چاره نداشتم میدونستم که برای چی میگه ،رفتمو نشستم تلویزیون روشن کرد سرمو گذاشت روی پاشو دستشو از زیر شلوارم کرد تو کونمو میمالید قلبمو تند تند میزد بهش گفتم عمو تر خدا نه گفت عزیزم نگران نباش مگه دیروز کیف نکردی؟ گفتم تورو خدا عمو هنوز پشتم درد میکنه گفت یکم باهم از اون کارا بکنیم بعدش بریم دریا.منم که چاره نداشتم قبول کردم انگشتشو روی سوراخ کونم فشار میداد انگشتشو با آب دهنش خیس کرد و بعدشم کرد توی کونم بهم گفت دستمو بکنم تو شرتشو کیرشو بگیرم منم همین کار کردم کیرش داشت مثل سنگ سفت میشد بعد یه مدتی گفت اینطوری نمیشه بلند شد و شرتشو از پاش در آورد شرت منم در آورد نشست روی کاناپه منو نشوند وسط پاهاش ازم خواست که کیرشو تو دهنم بکنم منم چاره جز اطاعت نداشتم سرکیرش آب راه افتاده بود کردم توی دهنم آب کیرش شور مزه بود با دستاش سرمو گرفته بود بالا پایین میکرد منم هی اوق میزدم بعد از خوردن کیرش بلند شد من روی کاناپه نشوند و بهم گفت پاهام باز کنم خودشم رفت پایین کاناپه وسط پاهام نشست و بازبونش از سوراخ کونم تا بالای کسمو میخورد باز دوباره اون حس عجیب و لذت بخش داشت نیومد سراغم خلاصه اونقدر کسم و خورد تا یکدفعه دوباره کسم داغ شد و پاهام محکم به دور گردنش بصورت غیر ارادی قفل کردم کسم شروع کرد به نبض زدن دوباره ارضا شدم دست پام شل شده بود تیمور گفت ای جانم خوب بود؟دوست داشتی؟ منم در حالی که نفس نفس میزدم به نشان رضایت با لبخند سری تکون دادم. تیمور گفت خوب حالا نوبت سحر خانم که عمو رو ببره تو آسمونا… منو بلند کردو خودش نشست روی کاناپه بهم گفت عموجون بیا بشین روی پای عمو شروع کردم به التماس کردن که عمو توروخدا خیلی دردم میگیره تیمور گفت نترس عموجون اولش یکم درد داره بعدش خوب میشه ولی من میترسیدم دستمو گرفت منو از پشت تو آغوشش گرفت سینه هام میمالید کیرش لای پام بود روی کسم هی میمالید لاله گوشمو هی میخورد منم قلقلکم نیومد بعد منو بلند کرد کلاهک کیرشو با آب دهنش کاملا خیس کرد سوراخ کونمو هم خیس کرد و بهم گفت سوراخ کونم روی کیرش تنظیم کنم یوایش یواش بشینم روی کیرش منم هق هق گریه میکردم بهم گفت یواش یواش بشین یکم که نشستم سرش رفت توی کونم خیلی دردم گرفت تا اومدم بلندشم تیمور منو محکم به عقب کشوند همین کار باعث شد کیرش کاملا یکدفعه تا بیخ خایه هاش بره توی کونم چشمام سیاهی رفت منم در حالی جیغ میزدم و تلاش میکردم که بلندشم تا کیرش از توی کونم بیرون بیاد منو توی همون حالت محکم بغل کرده بود و نمیداشت تکون بخورم سینه هام محکم میمالید بدون توجه به زجر کشیدن من هی میگفت الان تموم میشه عزیزم که یه دفعه نبض زدن کیرشو توی کونم حس کردم آبش رو ریخت توی کونم کیرشو در آورد منم افتادم روی کاناپه در حالی که دستم روی سوراخم بود از درد به خودم مپیچیدم منو بوس میکرد و میگفت منو ببخش عموجون نفهمیدم چی شد. پاشو حاضرشو بریم شهر بازی. خلاصه گذشته فرداش منو برد دریا که منو لب دریا لخته لخت بودم تو آب و داخل آب لاپایی میکرد منو.دروغ نمیگم ولی منم یکم جالب بود برام.مونده ام که اون جای دنج لب دریا چطور بود کسی نبود و پشه پر نمیزد،روزها گذشت و فکر کنم 4 بار شد که لاپایی دادم،،دیگه از کون ندادم بهش تا اینکه روز آخر که فرداش برمیگشتیم خونمون رو مبل بودم اومد کنارم دست کشید رو باسنم گفت مینا خانم بیا بغلم و لختم کرد گفت واسه آخرین باره شل کن فقط همین یک باره.من گفتم عمو میشه همون لاپایی بکنی؟ دست کشید رو کونم گفت نترس عزیزم یواش میکنم.منم قبول کردم.شلوار و شرتشو درآورد منو خوابوند رو مبل و تماااام سینه و کس و بدنمو لیس زد،بهم کیف میداد.بعد رفتیم داخل اتاقش رو تخت.من دمر خوابیدم تیمور سرشو لای کونم برده بود سوراخمو زبون میزد قلقلکم میومد.خلاصش میکنم تا خسته نشید.بلند شد و برای دومین بار کیرشو داد تا ساک بزنم.سر کیرشو کردم دهنم یه بویی میداد سرمو گرفت دستش و هی بالا پایین میکرد داشتم بالا میاوردم حس بدی بود .منو حالت سگی قرار داد کل سوراخمو این بار وازلین زد و کیرشو یواش یواش و آهسته تا ته فرو کرد،پهلو هامو گرفته بود تلمبه میزد منم اشکهام میزیخت و ازش میخواستم زودتر تموم کنه آخه طاقتم طاق شده بود و نردیک یک ساعت داشت میشد.و ولو شده بودم دمر و تیمور هم روم،حس میکردم که کونم باز شده،بی حرکت بودم و دردش به شدت اول نبود و فقط هق هق میزدم سووووزش دردناکی داشتم بعدش حالتشو عوض کرد منو به پهلو خوابوندم خودشم پشتم دراز کشید دوباره کیرشو با اون کلاهک کله قارچی دوباره کرد توی کونم پاهاش دور پاهام حلقه کرده بود کیرشو توی کونم عقب جلو میکرد حس بدی داشتم احساس میکردم دستشویی دارم کیرش تا اعماق شکمم میرفت سینه هام میمالید همش توی گوشم میگفت تو عشق منی خوشگلم،نفسم مدام کیرشو عقب جلو میکرد هی کیرشو از تو کونم در میآورد هی میکرد توی کونم ،دیگه کونم کاملا باز شده بود البته درد داشتم ولی مثل اول نبود همینطور که کیرشو عقب جلو میکرد یه دفه گوزیدم ، تیمور گفت جون عاشق گوزیدنتم بهش گفتم عمو آبتو بریز تیمور گفت باشه زن خوشگلم حرکات شو تند کرد خیلی دردم گرفت شروع کردم به آه و ناله کردن بهم گفت جون عاشق ناله هاتم خانمم، یه دفعه با تمام قدرت منو بخودش فشار داد کیرشو تا بیخ خایه تو کونم بود آبش اومد تخلیه کرد توم ،کونم داغ شد نبض زدن کیشو کاملا با تمام وجود حس میکردم همون حالتی کیرشو درنیاورد بغلم کرد وای صورت عرق کرده اش پشت گردنم بود یکم استراحت کرد کیرشو یواش یواش شل شد کونم کیرشو پس زد بلند شد. لای کونمو با دوتا دستاش باز کرد بهم گفت که زور بزنم منم همین کار کردم کل آبش از توی کونم اومد بیرون منم از شدت درد باسن تا یک ساعت شایدم کمتر همون حالت خوابیدم تیمورم کنار خوابید منو تو بغلش گرفت بهم گفت کیرشو بگیرم تو دستم خودشم موهام نوازش میکرد راستش خوشم میومد با این کارش یکم از درد کونم کم میشد همش قربون صدقم میشد و بوسم میکرد بهم میگفت خیلی وقت بوده که با کسی سکس نداشته، راستش از اینکه تیمور احساس رضایت میکرد به خودم می بالیدم خلاصه سرتونو درد نیارم بعدش تیمور منو برد حمام شست.البته دوباره توی حموم من لاپایی کرد بعدشم آبشو توی دهنم ریخت و بهم گفت قورت بدم،ابش بوی وایتکس میداد ولی به هرحال خوردم. از حموم اومدیم بیرون چند ساعت بعد مامان و بابام اومدن ویلا به تیمور گفتن این چند روز حسابی بهش زحمت دادن قراره که فردا بریم تهران و ادامه معالجه رو توی تهران پیش دکتر دیگه ادامه بدنفرداش که رفتیم تا مدت ها این موضوع خواب تمام شبهام بود. دیگه از اون سال به بعد از تیمور خبری ندارم شد اولین تجربه من.نوشته: سحر

1.7K